تبدل زندانیان ایرانی و آمریکایی به معنای وجود بستر برای مذاکره بین دو طرف نیست
آینده ای سرنوشت ساز در روابط ایران و امریکا
دیپلماسی ایرانی – بعد از بازگشت سیروس عسگری به ایران شاهد بودیم که مایکل وایت، شهروند آمریکایی که به جرم جاسوسی به مدت دو سال در ایران زندانی بود، روز پنجشنبه هفته گذشته آزاد و روانه کشورش شد. در مقابل آمریکا نیز مجید طاهری، پزشک ایرانی – آمریکایی ساکن فلوریدا، را آزاد کرد. پیرو این مبادله صورت گرفته دونالد ترامپ در دو توئیت خود پیرامون این واقعه، ضمن تشکر از ایران صراحتاً از تمایل جدیش برای انجام مذاکره با تهران سخن گفت. چراکه به زعم ترامپ آزادی زندانیان ایرانی و آمریکایی نشان از این دارد که توان انجام توافق میان تهران و واشنگتن وجود دارد. سید عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، روز یکشنبه ۱۸ خرداد گفت که ایران آماده مبادله دیگر زندانیان با ایالات متحده است. این گفته ها در کنار توئیت محمد جواد ظریف در پاسخ به دونالد ترامپ این ظن را تقویت کرد که تهران نیز به صورت ضمنی چندان بی میل برای مذاکره با واشنگتن نیست. اگرچه برخی از مقامات و مسئولین داخلی از محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی تا دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن پیرهادی، عضو هیئت رئیسه مجلس یازدهم، علی مطهری، فعال سیاسی و نماینده سابق مجلس و دیگر مقامات به این سخنان در خصوص مسئله مذاکره با دونالد ترامپ تاختهاند. فارغ از این مواضع آیا مسئله تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی می تواند بسترساز مذاکرات جدی میان تهران و واشنگتن شود؟ آیا تهران به دونالد ترامپ با این کارنامه او در فشار به ایران اعتماد خواهد کرد و دوباره به سمت مذاکره با واشنگتن پیش خواهد رفت؟ آیا با روی کار آمدن یک مجلس اصولگرا در دوره یازدهم دولت به سادگی میتواند به سمت مذاکره با آمریکا پیش رود؟دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، گفتوگویی را با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه، آینده پژوه و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل صورت داده است که در ادامه می خوانید:
بعد از بازگشت سیروس عسگری به ایران و تبادل مجید طاهری با مایکل وایت زندانی امنیتی آمریکایی، دونالد ترامپ در دو توئیت خود پیرامون این واقعه، ضمن تشکر از ایران صراحتاً از تمایل جدیش برای انجام مذاکره با تهران سخن گفت. چراکه به زعم ترامپ آزادی زندانیان ایرانی و آمریکایی نشان از این دارد که توان انجام توافق میان تهران و واشنگتن وجود دارد. در همین راستا توئیت محمد جواد ظریف در پاسخ به دونالد ترامپ این ظن را تقویت کرد که تهران نیز به صورت ضمنی چندان بی میل برای مذاکره با واشنگتن نیست. اگرچه برخی از مقامات و مسئولین داخلی از محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی تا دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن پیرهادی، عضو هیئت رئیسه مجلس یازدهم، علی مطهری، فعال سیاسی و نماینده سابق مجلس و دیگر مقامات به این دست سخنان در خصوص مسئله مذاکره با دونالد ترامپ تاختهاند. اما از نگاه شما آیا اساساً تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی میتواند به انجام مذاکره بین تهران و واشنگتن، حداقل تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا بینجامد و یا اینکه شدت تنش ها به قدری جدی است که حتی تکرار این دست تبادل زندانیان هم نمیتواند گسل ایران و ایالات متحده را پر کند؟
بگذارید کوتاه و صریح عنوان کنم از نگاه من شرایط و اقتضائات تنش میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به قدری پررنگ، جدی، عمیق و شدید است که اساساً مسئله تبادل زندانیان از تبادل مسعود سلیمانی با ژائو وانگ تا آزادی مایکل وایت در قبال بازگشت مجید طاهری و سیروس عسگری نمیتواند به معنای بسترسازی در خصوص انجام مذاکره با امریکا تلقی شود. چرا که در دو طرف و به ویژه در ایران گروه های فشار مانع از هر گونه مذاکره با کاخ سفید خواهند شد. شما به درستی به مواضع قالیباف، شمخانی، مطهری، محسن رضایی و دیگران اشاره داشتید. همین بخش از واکنش حضرات با آن ادبیات گویای آن است که موانع بسیار جدی بر سر راه مذاکره با امریکا وجود دارد.
ضمن اینکه نباید فراموش کنیم مجموعه اقدامات، تصمیمات و واکنش های دولت دونالد ترامپ در بیش از سه سال گذشته و به خصوص بعد از خروج از برجام به قدری مناسبات سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی ایران را تحت الشعاع قرار داده است که اساساً حتی طیف موافق مذاکره با ایالات متحده آمریکا نیز درعین آن که مذاکره با واشنگتن را امر چندان مذموم و ناپسندی تلقی نمیکند، اما نسبت به سیاست ها و برنامه های کاخ سفید و شخص دولت در قبال ایران به شدت تردید دارد. از این رو این طیف معتقد است باید مذاکره به دقت و در یک پروسه کاملاً زمان بندی شده، هوشمند و با در نظر گرفتن تمام زوایا و ابعاد صورت گیرد تا مانع از تکرار تجربه برجام در سایه بی اعتمادی به آمریکا شویم.
در این بین نکته بسیار مهم به مواضع متعدد و متضاد مسئولین داخلی در قبال مسئله مذاکره با آمریکا باز می گردد که شما هم به آن اشاره کردید. به باور شما دلیل این میزان از مواضع متعدد مقامات و مسئولین داخلی چیست؟
آنچه اکنون در صحنه سیاسی داخلی در کشور دیده می شود ادامه همان وضعیت قبلی در تنش ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران البته با ادبیاتی متفاوت است که قطعاً نشأت گرفته از نزدیکی به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، هم در ایالات متحده آمریکا و هم در جمهوری اسلامی ایران است. بی شک نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، تغییر و تحولات صورت گرفته در مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم و تکاپوی سیاسی احزاب و جریانات برای یک پوست اندازی سیاسی و از سوی دیگر چالش های فزاینده ناشی از تحریمهای ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری سبب شده است که برخی از جریانات سیاسی برای نفوذ هرچه بیشتر در افکار عمومی با مانور روی برجام و مذاکره با آمریکا چاره حل مشکلات را دیپلماسی و تنش زدایی مطرح کنند. اما در آن سو برخی جریانات با حمله به تجربه برجام و مذاکره با آمریکا و بی اعتمادی به اروپایی ها سعی می کنند افکار عمومی را به سمت خود سوق دهند. از این رو بی شک هر چی به ماههای پایانی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در ایران نزدیک شویم قطعاً این دو قطبی سازی در جامعه بیشتر و پررنگ تر خواهد شد. البته در آن سو نیز هرچه به انتخابات سوم نوامبر در آمریکا نزدیک شویم ترامپ تمایل بیشتری برای مذاکره با ایران از خود نشان می دهد و این مسئله نیز میتواند بر دامنه دو قطبی سازی داخلی ایران بیفزاید. ذیل این واقعیت است که دو قطبی کنونی کشور در قالب مواضع متعدد مسئولین داخلی با انگیزه انتخاباتی در قبال مذاکره با آمریکا شکل گرفته است که بی شک در آینده تندتر هم خواهد شد.
اگر چه پیرو نگاه و تحلیل شما مبادله زندانیان ایرانی و آمریکایی به معنای بسترسازی برای گفتوگو و مذاکره دو کشور نیست، اما عباس موسوی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، روز یکشنبه ۱۸ خرداد گفت که ایران آماده مبادله دیگر زندانیان با ایالات متحده است. در ادامه سخنگوی وزارت خارجه ایران ضمن تشکر از دولت سوئیس عنوان داشت که اگر امکان مبادله زندانیان وجود داشته باشد، ما این آمادگی را داریم مابقی افرادی را که دربند آمریکا هستند آزاد کرده و به کشور بازگردانیم. پیرو این مواضع برایان هوک، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور ایران، یک روز پیشتر خواستار آزادی سیامک نمازی و مراد طاهباز، شهروندان ایرانی – آمریکایی شد که در ایران زندانی هستند. ارزیابی شما در این خصوص این مواضع چیست. آیا این سخنان و احتمال تدوام مبادل زندانیان میتواند به تدریج بسترساز مذاکره شود؟
باز هم تاکید می کنم. به هیچ عنوان مبادله و تداوم تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی نمی تواند بستری برای مذاکره ایجاد کند، چرا که اراده ای برای انجام مذاکرات وجود ندارد. حتی اگر این اراده هم از طرف دو کشور وجود داشته باشد، همان گونه که اشاره کردم گروههای فشار جدی برای عدم شکلگیری مذاکره در هر دو طرف وجود دارد خصوصا اکنون مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم از ابزار نظارتی خود برای عدم هرگونه مذاکره جمهوری اسلامی ایران با امریکایی نهایت استفاده را خواهد برد.
اگر قرار است هیچ مقام ایرانی با هیچ مقام آمریکایی در خصوص هیچ موضوعی و در هیچ سطحی گفت وگو و مذاکره نکند و مردم ایران باید تاوان فشارهای ناشی از تحریم ها و محدودیتهای اقتصادی و معیشتی ایالات متحده آمریکا را پرداخت کند چگونه به طور سلیقهای و گزینشی مسئله مذاکره با آمریکاییها انجام و حتی تایید شده است، آن هم در شرایطی که ما هر روز شاهد هستیم ارزش پول ملی در حال افول و در کنار آن رشد افسار گسیخته تورم، رکود و تعطیلی کسب و کارها عرصه را بر مردم تنگ کرده است به گونه ای که می تواند چالش های اجتماعی و حتی امنیتی مانند سال گذشته را شکل دهد. این در حالی است که زمانی مسئولین در تنگنا قرار می گیرند برای فرار از چالشهای ناشی از مطالبه افکار عمومی به سرعت با چرخش مواضعشان مسئله مذاکره را در دستور کار قرار می دهند؛ این یک تناقض است. اگر قرار است مذاکره صورت نگیرد نباید در خصوص هیچ موضوعی، حتی تبادل زندانیان این مذاکرات انجام شود؛ اگر هم میتوان مذاکره کرد که قطعاً با موفقیت در تبادل زندانیان میتوان زمینه و بستر را برای گفت وگو با دولت دونالد ترامپ در خصوص مسائل مهمتر داشت تا شاید مشکلات و چالش های اقتصادی ناشی از تحریم های فلج کننده آمریکا تا اندازه ای برای مردم مرتفع شود. این تناقض در مذاکرات به هیچ وجه از طرف افکار عمومی داخلی قابل قبول نیست و باید مسئولیت جوابگوی ملت ایران باشند. از طرف دیگر به نظر میرسد تایید رسمی دستگاه سیاست خارجی در خصوص دیدار محمد جواد ظریف و آقای تخت روانچی با فرماندار ایالات متحده آمریکا و نیز سکوت حاکمیت در قبال این مسئله نشان از این دارد که اساساً نفس مذاکره ایران و آمریکا مورد تایید است و این مسئله امتیازگیری و امتیازدهی است که می تواند مذاکرات را از دستور کار تهران خارج و یا آن را در دستور قرار دهد. پس زمانی که می توان دیپلماسی را فعال کرد و از طریق چانه زنی سیاسی و دیپلماتیک از آمریکایی ها و به خصوص دونالد ترامپ که اکنون در ضعیف ترین حالت و موقعیت داخلی، منطقهای و جهانی قرار دارد، امتیاز گرفت به هیچ عنوان انفعال دستگاه سیاست خارجی و عدم مذاکره با آمریکا به سود ایران نیست.
اما بر اساس تحلیل نیویورک تایمز به نظر نمیرسد که جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت در شرایط که دونالد ترامپ در ضعیف ترین حالت خود قرار دارد، بخواهد اقدام و رفتاری انجام دهد که باعث امتیازدهی به دونالد ترامپ شود. چون به باور بسیاری از تحلیلگران هرگونه مذاکره ایران در این شرایط با دولت دونالد ترامپ می تواند برگ برنده را در اختیار وی برای انتخابات سوم نوامبر قرار دهد؟
نکته مهمی که در گفته های شما نایده گرفته شد این است که ما نباید معضل عدم مذاکره با ترامپ را در مسائل داخلی ایالات متحده آمریکا ببینیم، بلکه دلیل اصلی را باید در حوزه سیاست داخلی ایران باید جستجو کرد. اگر در سالهای پیش ما میتوانستیم یک دو قطبی اصلاحطلبی و اصولگرایی را برای سرگرم کردن افکار عمومی داشته باشیم و نهادی مانند دولت را در برابر نهادهای فرادولتی قرار دهیم، اما بعد از ریاست جمهوری اوباما این واقعیت، هم برای آمریکاییها و هم برای جامعه ایران به شکل بسیار پررنگی مسجل شده است که تغییرات سیاسی اصلاح طلبی و اصولگرایی در دولت، مجلس و دیگر نهادها اساساً هیچ ارتباطی با مسئله مذاکره با آمریکا ندارد، بلکه این شخص رهبری است که تعیین کننده راهبردهای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است. ما نباید شرایط را طور دیگری تحلیل کنیم. اتفاقاً به همین واسطه است که باراک اوباما و حتی دونالدترامپ نامه خود برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را، نه برای حسن روحانی و دستگاه سیاست خارجی، بلکه برای رهبری ارسال میکنند و از او درخواست مذاکره و گفت و گو دارند. پیرو این تحلیل آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن به نمایندگی از دونالد ترامپ برای گفت گو و مذاکره با رهبری به ایران سفر کرده بود، نه برای دیدار با حسن روحانی تا بتواند با چراغ سبز نظام، مذاکره را با آمریکاییها به سرانجام برساند. این مسئله نشان از این دارد که اکنون برای آمریکایی ها و نظام بینالملل نیز این واقعیت درک شده که مهره تعیین کننده مذاکره با آمریکا رهبری است، نه دولتها و جریانهای سیاسی داخلی.
نکته بسیار مهمی که در این میان باید مورد ارزیابی قرار گیرد دیالکتیک شرایط سیاسی ایران و ایالات متحده آمریکاست. در این راستا اگر بر مبنای تلاش مجلس یازدهم برای ریل گذاری در انتخابات ۱۴۰۰ شاهد یک گزینه اصولگرا باشیم، اساساً به نظر نمی رسد که این دولت اصولگرا بتواند حتی با دولت جو بایدن به یک مذاکره دست پیدا کند چه رسد به دولت دونالد ترامپ که شاید برای بار دوم روی کار بیاید. چون در این صورت دولت رادیکال ترامپیستی در آمریکا که دور آخر حیات سیاسی خود را می گذارند دیگر مانند دور اول دست به عصا حرکت نمی کند و در آن سو یک دولت رادیکال اصولگرا در ایران نیز شاید شرایط را به سمت جنگ پیش ببرد. با توجه به تحلیل شما در خصوص تعیین کنندگی شرایط سیاسی داخلی ایران، این پارامتر تا چه اندازه می تواند باعث به تعویق افتادن مذاکره ایران و ایالات متحده آمریکا شود؟
به نکته بسیار مهم و تعیین کننده ای اشاره کردید. من در مجموعه مصاحبه هایی که با دیپلماسی ایرانی از حدود دو سال پیش داشتم به نقش مهم و جایگاه تاثیرگذار مجلس یازدهم در ریلگذاری سیاسی ایران برای قرن پانزدهم هجری شمسی اشاره کردم. اکنون با این مجلس اصولگرا من معتقدم که نهادهای تصمیمگیر فرادولتی به سمت شکل گیری یک دولت میلیتاریستی و نظامیگرای اصولگرا در ۱۴۰۰ گام برداشته اند به گونهای که حتی برخی از افراد مانند حسین الله کرم حتی عنوان میکند که برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نباید هیچ گزینه ای از اصلاحطلبان و مستقلین تایید صلاحیت شود. این مسئله نشان میدهد که ریل گذاران از اصلاح طلبی و اصولگرایی عبور کرده اند و به سمت یک دولت نظامی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پیش میروند. اما شرایط تنها به اینجا ختم نمیشود، بلکه در این صورت ما شاهد یک دست شدن قدرت در ایران خواهیم بود. یعنی رئیس قوه مجریه، رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه از یک طیف سیاسی، امنیتی و نظامی خاص خواهند بود و بدین صورت کشور به سمت یک فضای جدید، هم در داخل، هم در منطقه و هم در فضای بین الملل پیش خواهد رفت. در این صورت ما شاهد خواهیم بود که دو سناریو برای ایران شکل خواهد گرفت، یا این که تهران بر مبنای گفتمان اصولگرایی از استکبارستیزی گرفته تا صدور انقلاب و تقابل با ایالات متحده آمریکا به صورت رسمی از برجام خارج خواهد شد و در ادامه درگیری پررنگ ایران با آمریکا به مرز تنش نظامی کشیده می شود. خصوصا اگر دولت دوم دولت دونالد ترامپ روی کار بیاید احتمال وقوع این سناریو بیشتر خواهد شد. چون در آن صورت دولت اصولگرا بر مبنای نگاه نظام هیچ گونه گفت وگویی با دولت ترامپ نخواهد داشت، چرا که وی (ترامپ) را قاتل سردار سلیمانی میداند و این افراد به دنبال مذاکره با قاتل سردار سلیمانی نخواهند بود و یا اینکه دولت اصولگرا به سمت گفت وگو با دولت جو بایدن خواهد رفت که با توجه به حمله گسترده اصولگرایان در سال های اخیر به برجام این نگاه وجود دارد که اصولگرایان به دنبال امتیازگیری بیشتر و تضمینهای پررنگ تر از آمریکا خواهند بود، در صورتی که در آن طرف نیز به واسطه شرایط کنونی دیگر حتی جو بایدن هم مانند دولت باراک اوباما حاضر به دادن امتیاز به ایران نخواهد بود. در آن صورت رسیدن به یک فصل مشترک و شکل گیری توافق میان ایران و آمریکا امری بسیار پیچیده، زمان بر و حتی میتوان گفت غیر قابل تحقق خواهد بود.
نظر شما :