پایان نظمی که دهه ها بر مناسبات حاکم بود
کرونا و افول نظم لیبرال حاکم بر روابط بین الملل
نویسنده: ابوالفضل پازوکی، دانشجوی ارشد روابط بین الملل دانشگاه بین الملل قبرس
دیپلماسی ایرانی: متاسفانه، در حال حاضر جهان در بحرانی که به گفته آنتونی گوترش، دبیر کل سازمان ملل، بزرگترین پس از جنگ جهانی دوم است فرو رفته و به نظر نمی رسد به زودی از آن رهایی یابد. ویروسی که ظرف مدت کوتاهی سراسر جهان را درنوردید و همه باشندگان این کره خاکی را درگیر خود کرد. بحران کرونا بی شک نقطه عطفی در تاریخ بشر است که تنها گذر زمان وسعت و عمق تاثیر آن را به نمایش خواهد گذاشت. اما تا همین جای کار هم می توان بر اساس روندهای موجود حدس ها وتحلیل هایی ارائه داد. یکی از تاثیراتی که می توان از آن یاد کرد افول هژمونی لیبرال غربیست که بخصوص پس از پایان جنگ سرد برای بیش از دو دهه نظم حاکم بر روابط بین الملل بود. در این مقاله کوتاه خواهم کوشید بر اساس مشاهدات و شواهد تاریخی این واقعیت را بیشتر مورد واکاوی و مداقه قرار دهم.
مجموعه تمدن غربی از رنسانس بدین سو هماره دست بالا را در روابط بین الملل داشته است. در قرن ۱۵ و ۱۶ اسپانیا و پرتغال، در قرن ۱۷ پادشاهی هلند، در قرن ۱۸ فرانسه و در قرن ۱۹ و اوایل ۲۰ انگلستان و از جنگ جهانی دوم بدین سو ایالات متحد امریکا قدرت برتر در عرصه سیاست جهانی بوده اند. پس از پایان جنگ جهانی دوم که با پیروزی متفقین به رهبری آمریکا به پایان رسید نظمی پی ریزی شد که از آن به عنوان نظم لیبرالی Liberal order)) یاد می شود. هرچند این نظم با شروع جنگ سرد در سال ۱۹۴۷ توسط بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی به چالش کشیده شد و تا فروپاشی بلوک شرق در دهه ۸۰ میلادی نتوانست نظم غالب بر روابط بین الملل شود. اما فروپاشی بلوک شرق نقطه عطفی برای نظم لیبرالی بود چرا که در آن زمان این گونه پنداشته می شد که تاریخ به پایان خود رسیده و لیبرالیسم تنها ایدئولوژی باقی مانده است (رجوع شود به نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما) که هیچ گریز ی از آن نیست و همه جوامع خواه ناخواه باید به آن برسند و آن را پذیرا باشند. از این رو بود که رئیس جمهور بوش پدر صحبت از نظم نوین جهانی (New World Order) در اوایل دهه ۹۰ میلادی کرد. رهبران غربی با طیبی خاطر و اطمینانی فوق العاده از نظم لیبرالی جهان یاد می کردند حتی جریانات چپ غربی نیز با این روایت همدل و همراه شده بودند. این رویکرد توامان شده بود با افول کشورهایی نظیر روسیه که توان به چالش کشیدن نظم لیبرالی را نداشتند.
در زیر سایه این نظم نوین لیبرالی حاکم بر سیاست جهانی، موج سوم جهانی سازی آغاز شد. در نتیجه موج سوم گلوبالیزاسیون کارخانجات و صنایع بزرگ غربی برای کاهش دادن هزینه های تولید به کشورهای فقیر و در حال توسعه نقل مکان کردند که مهمترین میزبان این شرکت ها چین تحت رهبری حزب کمونیست بود. چین که پس از مرگ رهبر کاریزماتیکش مائو سیاست های لیبرال اقتصادی و درهای باز را اختیار کرده بود دارای نیروی کار بسیار گسترده و در عین حال ارزان بود. این روند که در دهه ۲۰۰۰ سرعت بیشری به خود گرفت به اصطلاح (صنعت زدایی –deindustralization) گسترده و به تبع آن بیکاری فراوان در کشورهای غربی به خصوص امریکا شد. همه این تحولات در زیر سایه سلطه نظم لیبرالی و منطق تجارت آزاد آن به وقوع پبوست. جای تعجب نیست که فردی با شعارهای ملی گرایانه و حمایت محورانه (protectionism) به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده انتخاب می شود و جنگ تجاری به راه می اندازد. از زمان انتخاب دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین ریاست جمهوری آمریکا نظم لیبرالی حاکم بر روابط بین الملل دستخوش تکانه ها و لرزش های شدیده بوده؛ چرا که این کشور خود روزگاری سردمدار و طراح این نظم بوده ولی حال فردی به رهبری آن رسیده که با تمام نیرو در تلاش برای به زیر کشیدن آن است.
حال ویروس کرونا در یک چنین وضعیتی پا به عرصه وجود گذاشت. کرونا آنقدر که تا کنون در کشورهای لیبرال جان ستانده در زادگاهش چین نگرفته است. اوضاع در ایتالیا و اسپانیا وخیم و بحرانی به نظر می رسد و آمریکا هم به یکی از مراکز گسترش این ویروس تبدیل شده است. شدت بحران در اروپا به حدیست که برخی از فروپاشی احتمالی اتحادیه اروپا در آینده نه چندان دور سخن به میان می آورند. همه این در حالیست که چین با اقتداری کم نظیر قادر شد تا شیوع این ویروس را تحت کنترل در آورد و میزان کارایی سیستم سیاسی خود را به رخ جهانیان بکشد. مدل چینی مدلی است که دولت محور است و بر اهمیت نقش دولت تکیه دارد درست در مقابل لیبرال دموکراسی ها که مبتنی بر نقش حداقلی دولت و محوریت آزادی های فردی است. تحولات اخیر حاکی از ناکارایی این مدل – لیبرال دموکراسی – در مواجهه با بزرگترین بحران نیم قرن اخیر است. اینکه کشورهای لیبرال یکی پس از دیگری در حال روی آوردن به دولت های اقتدارگراتر هستند از تضعیف این نوع سیاست ورزی چه در بعد داخلی و چه در عرصه بین الملل نشان دارد. روندی که با انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ که در نتیجه آن دونالد ترامپ با شعارهای ملی گرایانه به کاخ سفید راه یافت و با جنجال برگزیت (Brexist) ادامه پیدا کرد حال با شیوع کرونا ویروس می رود که آخرین میخ ها را بر تابوت نظم لیبرالی بکوبد. سیاست جهانی پست کرونا به احتمال به یقین وجهه رقابتی بیشتری به خود خواهد گرفت و نقش دولت ها به عنوان کلیدترین بازیگر این عرصه پررنگتر خواهد شد. همه این تحولات درست در مقابل آن چیزی است که نظم لیبرالی حاکم بر سیاست بین الملل در تلاش بود تا آن را تثبیت و حاکم کند.
در پایان با توجه به نکات گفته شده می توان از پایان نظم لیبرالی که برای بیش از دو دهه نظم مطلق روابط بین المللی بود سخن به میان آورد. نظمی که پس از پایان جنگ جهانی دوم پا به عرصه وجود گذاشت و همزمان با فروکش کرون شعله های جنگ سرد در دهه ۸۰ به نظم یکه تاز و برتر بین الملی مبدل شد. حال در پایان دهه دوم هزاره سوم و با اوج گرفتن بحران کرونا این نظم دیگر قادر به پاسخگویی به نیازهای بین المللی نیست و هر روز که می گذرد ضعف ها و کاستی هایش بیشتر و بیشتر نمایان و هویدا می شود. حال گذر زمان معلوم خواهد کرد که چگونه نظمی از دل این بحران زاده خواهد شد اما آن نظم هر چه باشد دیگر لیبرالی نخواهد بود.
نظر شما :