واکنش آنکارا الزاماتی را بر مسکو برای مدیریت نبرد ادلب تحمیل میکند
بازی روسیه با ترکیه در زمین سوریه!
صابر گل عنبری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی - تحولات پیرامونی استان ادلب سوریه همچنان یکی از بحثهای کانونی این روزهاست؛ تحولاتی که به تنشی کنترل شده در روابط ترکیه و روسیه منجر شده است. از یک سو، مسکو برای گرفتن این منطقه از مخالفان و حذف آنها به عنوان یک تشکیلات مسلح و بازیگر داخلی عجله و پافشاری میکند و بدون کنترل این منطقه، راه حل سیاسی مدنظر خود برای آینده سوریه را ابتر میداند و از سوی دیگر نیز آنکارا به ادلب به عنوان آخرین سنگر نفوذ خود در سوریه مینگرد و از کف رفتن آن را به معنای تبدیل شدن به بازیگری فاقد اثرگذاری عملی میداند که تاثیرگذاری آتی آن بر تحولات شمال و شرق سوریه را نیز تحت الشعاع قرار میدهد.
واقعیت این است که جابجایی موازنه قدرت در بحران سوریه پس از دخالت مستقیم روسیه در سال 2015 و تبدیل شدن آن به بازیگر بینالمللی بلامنازع در این بحران در نتیجه کنار کشیدن خواسته یا ناخواسته آمریکا و دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی و تمرکز آنها بر منطقه شمال و شرق فرات، ترکیه را در برابر امر واقعی با پیامدهای ژئوپلیتیکی در سوریه قرار داد که از یک جهت خود را در معادلات سوریه و حمایت از یک طرف بحران تنها میدید و از سوی دیگر، قدرتهایی که قبلا با آنکارا در صف مخالفان و در مقابل نظام سوریه بودند، در کنار شاخه سوری پ.ک.ک قرار گرفتند و رفته رفته، ترکیه خود را با چالشی ژئواستراتژیک مواجه دید که چالش با دمشق را تحت الشعاع خود قرار داد و به کلی چرخشی اساسی در سیاست سوریهای آنکارا ایجاد کرد و اولویت آن را از تلاش برای سرنگونی نظام بشار اسد به مقابله با چالش نوظهور در مرزهای جنوبی خود معطوف ساخت.
البته این چالشسازی و جابجایی اولویت ترکیه در سوریه، برونداد طرح خود دمشق و طبعا قدرتهای همپیمان بود که با واگذاری اداره مناطق کُردنشین به نیروهای کُردی، عملا ترکیه را در برابر امر واقع غافلگیر کنندهای قرار دادند که بعدا آمریکا، فرانسه، عربستان، امارات و مصر ورود کرده و با کمک به کشورسازی کُردهای سوریه به تقویت این امر واقع پرداختند. در این وضعیت کودتای نافرجام ژوئیه 2016 در ترکیه رخ داد که برونداد آن در سیاست خارجی آنکارا تعمیق بیاعتمادی به واشنگتن و نزدیک شدن به روسیه پس از آشتی میان دو طرف پس از سرنگونی جنگنده روسی در پانزدهم نوامبر 2015 به وسیله جنگندههای ترک بود. روابط دو کشور بعد از این بحران چنان گرم شد که انگار نه انگار چند ماه قبل از آن تنشی میان آنها درگرفته است.
اینجا بود که ترکیه در سایه بیاعتمادی به همپیمانان غربی خود در مساله سوریه بر روی روسیه حساب باز کرد؛ با این گمان که تعمیق روابط با مسکو برگردان مهمی هم در جهت منافعش در سوریه دارد؛ البته این اتفاق هم به ظاهر و موقتا افتاد، اما باطن آن کشاندن آنکارا به زمینی بود که گرداننده آن خود روسیه بود. به هر حال، روسیه در آگوست 2016 به ترکیه اجازه شروع عملیات "سپر فرات" به عنوان نخستین عملیات آنکارا در خاک سوریه را داد و کنترل چیزی حدود 2 هزار کیلومتر مربع را به دست گرفت.
اما روسیه ما به ازای این کار را در بخش شرقی حلب پس از اقناع مخالفان به تخلیه این منطقه از سوی ترکیه دریافت کرد. بعد از این بود که روند روسی "استانه" شروع شد، اما در واقع روندی برای مدیریت جنگ در جهت سیطره تدریجی بر مناطق تحت کنترل مخالفان مسلح و خالی کردن زیر پای ترکیه در سوریه بود. بعد از شروع آن در می 2017 توافقی برای کاهش تنش در سه منطقه حومه دمشق، شمال حمص و درعا صورت گرفت که تحت کنترل مخالفان بود، اما روسیه پس از این که به ترکیه اجازه انجام عملیات "شاخه زیتون" در ژانویه 2018 را داد، فرصت را برای خارج کردن این مناطق از کنترل مخالفان مناسب دید و ارتش سوریه و نیروهای ائتلافی رفته رفته هر سه منطقه را باز پس گرفتند.
این روند ظرف دو سال گذشته ادامه داشت تا این که تنها ادلب در دست نیروهای مخالف مسلح باقی ماند و با وجود مطرح شدن هر از چند گاه مساله حمله به ادلب، اما پوتین با مدیریت پرونده و امضای توافق سوچی با اردوغان در سپتامبر 2018 این اطمینان خاطر را داد که معادله ادلب تغییری نمیکند. اما در واقع هدف پوتین، کشاندن ترکیه به شرق فرات، آن هم نه با هدف رویارویی با نیروهای کُردی، بلکه برای تنگ کردن عرصه بر بازیگر رقیب خود یعنی آمریکا بود و تا حدود زیادی هم موفق شد و دامنه حضور نیروهای آمریکایی در شمال و شرق سوریه محدود شد.
پس از تحقق این مهم، روسیه فرصت را برای گرفتن ادلب و به تبع آن کلید زدن فاز سیاسی و خارج ساختن رقبا از زمین بازی مناسب دید، اما با وجود پیشرفتهای میدانی، واکنش ترکیه الزاماتی را بر روسیه برای مدیریت نبرد ادلب تحمیل میکند؛ ولی دیر یا زود این نبرد نیز به نحوی پایان مییابد.
نظر شما :