برنامه ترامپ برای خاورمیانه عملی نمی شود (بخش پنجم و پایانی)
شکست رویکرد آمریکا در قبال ایران
دیپلماسی ایرانی: دونالد ترامپ درست همانند همه جبهه های دیگر در خاورمیانه، درباره ایران نیاز رویکرد اشتباهی داشت و نتوانست به نتایج مطلوب برسد. برای مدتی به نظر می رسید که کمپین «اعمال فشار حداکثری» به کاهش کمک های مالی ایران به گروه های تحت حمایت آن در خارج از کشور انجامیده است. اما این کمک ها همواره به صورت محدود انجام می شده و گروه های منطقه ای هم با کمترین هزینه فعالیت های خود را پیش می برده اند. حزب الله هنوز هم سعی دارد موشک های هدایت شونده با هدف گیری دقیق را به زرادخانه خود در لبنان بیفزاید، شبه نظامیان تحت حمایت ایران در سوریه همچنان قدرتمند هستند و حوثی ها در یمن و حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه هم در حقیقت کمک های مالی بیشتری دریافت کرده اند.
ترامپ که از اعمال فشار حداکثری به اندازه کافی راضی نبود، ماه آوریل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را یک سازمان تروریستی خواند و از تجدید مافیت های چین و هند از تحریم های نفتی ایران خودداری کرد تا فشار بیشتری به این کشور تحمیل کند. ایران هم که با نابودی اقتصاد خود مواجه شده و ناتوانی اروپایی ها در تسهیل تحریم ها را به نظاره نشسته بود، صبرش سر آمد. ایرانی ها تا پیش از آن رویکردی که «صبر استراتژیک» می خواندند را به آزمایش گذاشته و منتظر انتخابات ریاست جمهوری 2020 ایالات متحده بودند و با عمل به تعهدات هسته ای خود، سعی داشتند اروپایی ها را طرف خود نگه دارند. اما حالا، ایران تصمیم به تلافی گرفته است.
ایران در مرحله اول با گسترش ذخایر اورانیوم با غنای پایین، از تعهدات خود در برجام عقب نشینی کرد و در مرحله دوم، غنی سازی در سطوح بالاتر را از سر گرفت. ایران در ماه سپتامبر توسعه سانتریفیوژها را از سر گرفت و بدین ترتیب، زمان دستیابی آن به سلاح های هسته ای کوتاه شد. از آنجایی که ترامپ اولین قدم را در خروج از توافق برداشته و اجماع حقوقی بین المللی را که مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای می شد نابود کرده بود، ایالات متحده قادر به انجام هیچ کاری برای جلوگیری از پیشروی های ایران نبود.
اقدامات ایران ترامپ را در موقعیت دشواری قرار داده است. او می خواهد ایران را به بازگشت به تعهدات هسته ای ترغیب کند، اما تنها راهش برای ترغیب ایران تسهیل تحریم هاست که ترامپ آشکارا تمایلی به آن ندارد. تنش ها همچنین به دلیل اینکه ایران و متحدانش منافع آمریکا و شرکای منطقه ای آن را هدف گرفته اند، تشدید شده است. حملات مشکوک به تانکرهای نفتی که آمریکا ایران را مسئول آنها می داند (ایران هرگونه دخالتی در حملات را رد کرده)، انهدام هواپیمای بدون سرنشین آمریکا توسط ایران و حملات به تاسیسات نفتی در خاک عربستان همگی از موارد تنش زا بوده اند. ترامپ در ماه مه با اعزام گروه ناو هواپیمابر و بمب افکن ها به خلیج فارس به اتفاقات منطقه واکنش نشان داد؛ اما وقتی که ایران پهپاد آمریکایی را منهدم کرد، ترامپ از واکنش نظامی خودداری کرد. پیام او واضح بود: ترامپ دوست دارد از جنگ دم بزند، اما دوست ندارد درگیر آن شود. اینچنین بود که ایرانی ها دریافتند ترامپ توافق را ترجیح می دهد. آنها هوشمندانه پیشنهاد مذاکره دادند. ترامپ که احساس می کرد یک موقعیت دیگر برای خودنمایی یافته، از این پیشنهاد استقبال و حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، را به دیداری دوجانبه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر دعوت کرد و درباره مساله ایران گفت: «ما می توانیم مشکل را در 24 ساعت حل کنیم.»
صدای زنگ خطر در گوش شرکای ترامپ به ویژه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به صدا درآمد. سعودی ها در واکنش به حملات هواپیماهای بدون سرنشین ماه سپتامبر به تاسیسات و میادین نفتی خود، محتاط شدند و اماراتی ها به این نتیجه رسیدند که جایی برای شک و تردید وجود ندارد و مقاماتی را به تهران فرستادند تا مذاکرات دیرینه امنیت دریانوردی را از سر بگیرند. دیدار بین رئیس جمهوری غیرقابل پیش بینی و بی فکر آمریکا با رئیس جمهوری کارکشته و آرام ایران، بدترین کابوس شرکای ترامپ در خاورمیانه بود که داشت تحقق می یافت.
سومین سال از ریاست جمهوری ترامپ هم تقریبا به پایان رسیده و او هنوز اقدام قابل توجهی در مقابله با ایران یا ترویج صلح در خاورمیانه انجام نداده و حتی بالعکس، سیاست های او نزاع بین ایران و اسرائیل را تشدید کرده، فلسطینی ها را با آمریکا دشمن ساخته، به حمایت از جنگ بی پایان و بحران بشردوستانه در یمن انجامیده و شورای همکاری خلیج فارس را با فروپاشی مواجه کرده است.
اما ایالات متحده می توانست و هنوز می تواند مسیر دیگری را در خاورمیانه طی کند؛ مسیری که هم به نفع واشنگتن خواهد بود و هم به نفه شرکای آن. اما پیمودن این مسیر نیازمند قدم گذاشتن در مسیر دیپلماسی و عقب نشینی از اهداف غیرقابل دست یابی با ابزار موجود، است. آمریکا می تواند ایران را محاصره کند، اما باید از تلاش برای تغییر نظام در این کشور دست بردارد. آمریکا می تواند نیروهای خود را در عراق و سوریه حفظ کند. به برجام بازگردد و از آن برای رسیدگی به رفتارهای منطقه ای ایران استفاده کند و تسهیل تحریم ها را به عنوان اهرم فشار در نظر بگیرد. ایالات متحده همچنین باید در صدد کمک به حل اختلافات در شورای همکاری خلیج فارس برآید و از همه طرف های ذیربط بخواهد برای پایان دادن به درگیری در یمن تلاش کنند. واشنگتن همچنین باید مجددا برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز برای مناقشه اسرائیل و فلسطین تلاش کند. آمریکا همچنین باید با اسرائیل و عربستان سعودی به عنوان شرکای مهم منطقه ای رفتار کند، اما اشتباهات آنها را نادیده نگیرد. دولت ترامپ همچنین باید به جای بر هم زدن اجماع بین المللی، در صدد ایجاد ائتلاف های جدید و همسویی آنها با منافع ایالات متحده برآید. شاید این مسیر جایگزین بتواند نهایتا به موفقیت پروژه ای که کیسینجر حدود نیم قرن پیش آغاز کرده بود بینجامد؛ اما اگر ایالات متحده سهل انگارانه مسیر ترامپ را در پیش بگیرد، جای تعجب نخواهد داشت که نهایتا خود را در کویر تنها و در حال دنبال کردن سراب بیابد.
منبع: فارن افرز / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :