دوسالگی رفراندوم

چه کسی کُردتر است؟

۰۶ مهر ۱۳۹۸ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۸۶۵۵۶ خاورمیانه انتخاب سردبیر
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: دو سال از همه پرسی اقلیم کردستان برای استقلال گذشت. رخدادی مهم که پیامدهای درازدامن و گسترده برجای گذاشت. رفراندوم در نیل به استقلال ناکام ماند و سبب شد مناطق وسیعی از دست کردها برود.
چه کسی کُردتر است؟

نویسنده: صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل خاورمیانه

دیپلماسی ایرانی: دو سال از همه پرسی اقلیم کردستان برای استقلال گذشت. رخدادی مهم که پیامدهای درازدامن و گسترده برجای گذاشت. رفراندوم در نیل به استقلال ناکام ماند و سبب شد مناطق وسیعی از دست کردها برود. اما ضعف و شکنندگی دولت عراق و تعهد استراتژیک آمریکا و دولت های غربی برای حمایت از اقلیم کردستان در محدوده مرزهای فعلی ـ در واقع منطقه پرواز ممنوع سال 1991 ـ باعث شد کردها به سرعت خود را بازسازی و از مرحله انزوا عبور کنند.

رفراندوم میان کردهای ایران همدردی بی سابقه ای برانگیخت. در مواردی افکار عمومی کردها در ایران در ملی گرایی خود تا آنجا پیش رفت که هم تباران کرد خود در عراق را بخاطر عدم پایمردی کافی در راه اهداف رفراندوم سرزنش می کردند. این ملامت به ویژه شامل مردم و جریانات سیاسی استان سلیمانیه می شد.

این داوری البته از "راه دور" بود و گزاره های بنیادین آن مخلوق امواج تبلیغاتی و کارزارهای رسانه ای. برای درک بهتر موضوع به نمونه ای مشابه از  تاریخ معاصر می پردازیم. "هوال کویستانی" شاعر و نویسنده کتاب "روزهایی که وطن مال همه بود" در کتابش می نویسد: در ابتدای دهه هفتاد میلادی که جنبشی عظیم در کردستان عراق علیه دولت بعث در جریان بود و صدها هزار نفر از مردم را مستقیم و غیرمستقیم درگیر خود ساخته بود، لطیفه ای به این مضمون میان کردهای عراق رایج بود: کردی عراقی به یک کرد ایرانی می رسد و می پرسد کاکه! شما نمی خواهید شورش کنید؟ کرد ایرانی پاسخ می دهد: چرا که نه! ولی پس از کسب اجازه از شاه! این لطیفه طعنه ای بود به خواب آلودگی و محافظه کاری کردهای ایران در دهه آخر رژیم شاه و درست زمانی که کردهای عراق سرگرم بزرگترین شورش  سیاسی ـ نظامی تاریخ معاصر تمام کردستان بودند. "هوال کویستانی" البته می گوید که در دل طعنه مذکور، یک تشر متقابل وجود دارد: کرد ایرانی به برادر عراقیش می گوید انقلاب شما با پیوندهای عمیق و ناموجهی که با دولت شاه دارد، شایسته افتخار و خودبرتر بینی نیست!

حسین عارف نخستین رمان نویس کُرد، اثری شایسته به نام "یک سال از زندگیم" دارد که شرح یادداشت های روزانه نویسنده در فاصله مارس 1974 تا مارس 1975 است. برهه ای حساس که با شکست مذاکرات خودمختاری در بغداد و مداخله سلبی ایران جنگ دوباره آغاز می شود و یک سال بعد جنبش کرد قربانی خیانتی ژئوپولتیک می شود.

این کتاب سرشار از روایت تردیدها و بیم و امیدهای روشنفکری است که یک سال قبل از شکست 1975 خود را تسلیم تقدیری ناشناخته کرد و از شهر به کوه می زند. ناشناخته بودن دنیای بین المللی و وعده وعیدهای قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای از یک نظر شبیه سال قبل از رفراندوم است که در نهایت همه تردیدهایشان را  تسلیم این امید کردند که لابد رهبران تضمینی گرفته اند و بی گدار به آب نمی زنند!

حسین عارف می گوید در یکی از روزهای تابستان سال 1353 از پیرانشهر به ارومیه می رفتم. در راه با جوانی مهابادی که دانشجوی دانشگاه تهران و اهل شعر و ادبیات بود، همسفر شدم. روشنفکر جوان مهابادی با بی پروایی گفت: مانده ایم با جنبش شما چه کنیم! 

از طرفی امیدوارمان می کند و پشتگرم و شورآفرین و از طرف دیگر هم پیمانیتان با شاه و رژیم دیکتاوریش بیمناک و نگرانمان می کند. می ترسیم عاقبت بخیر نشوید و در نهایت هم‌ خودتان و هم ما به رنج و فلاکت بیفتید!

حسین سخنان جوان دانشجو را برای دوستانش در اتحادیه نویسندگان کرد تعریف می کند. رئوف بیگرد می گوید: جسارت و فاش گویی اش چقدر تردید آفرین و مبهوت کننده است!

ناگفته پیداست، نقل قول حسین عارف بیشتر با تفسیر "هوال کویستانی" از لطیفه کذایی همخوانی دارد.

پیش بینی شوم به تحقق پیوست، شاه پشت کردها را رها کرد و ستون فقرات بزرگترین جنبش مسلحانه تاریخ کرد شکست. اما این تمام ماجرا نبود. بخش دوم پیش بینی پیشگوی جوان مهابادی هم به تحقق پیوست. دامن کردهای ایران هم از این شکست برکنار نماند.

چهار سال پس از شکست جنبش بارزانی، در ایران انقلاب طومار رژیم شاه در هم پیچید و کردها در برابر فرصتی تاریخی برای جبران بی عدالتی های گذشته و ستم های مزمن قرار گرفتند.

در عراق اما اقلیم کردستان یا یک خودمختاری به عنوان یک حامی یا عامل ایجابی وجود نداشت. یک جنبش دوپاره و تجزیه شده و شکست خورده  وجود داشت که به انقلاب ایران و حکومت برخاسته از آن بعنوان فرصتی استراتژیک برای دوباره برخاستن می نگریست.

جنبش کردهای ایران از دو حیث از این وضعیت ضربه خورد: شیفت پیدا کردن اختلافات داخلی کردهای عراق به درون مساله کردهای ایران، عمدتا از رهگذر مداخلات هدفمند جلال طالبانی دوم وجود صدها هزار آواره کرد عراقی که غالبا وابسته به حزب دموکرات کردستان – عراق بودند در خاک ایران و وجود مرکزیت این حزب در ایران که امکان هرگونه تحرک جدی آن را منوط به همکاری تنگاتنگ با تهران می کرد.

کتاب " کردستان ایران در فواصل سالهای 1979 تا 1984 در اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا" به روشنی توضیح می دهد که دولت نوپای انقلابی ایران در بازپس گیری مناطق تحت کنترل شورشیان کرد، به تمامی وامدار نیروهای بارزانی است. مطابق اسناد این کتاب این فرصت تاریخی با تحمیل هزینه های فراوان و تلفات بسیار برای طرفین و بدون دستاوردی برای کردها عمدتا بر اثر تاثیرگذاری سه عامل از کف رفت: اتحاد استراتژیک نیروهای بارزانی با دولت ایران و تغییر معادلات جنگ، مداخلات ویرانگر حزب توده و ایجاد انشعاب در حزب دمکرات و تنگ کردن عرصه به روی سیاست میانه رویی در آن و سرانجام چپ روی و رادیکالیسم بدون ارتباط با واقعیت سازمان کومله.

روشن است که سیاهه عوامل و رخدادها از این بیشتر و تحلیل ماجرا از این پیچیده تر است و برای برساختن یک نگاه تاریخی البته اسناد و مدارک بیشتر و استدلال های موجهتری مورد نیاز است. هدف اما این بود که از رهگذر سرک کشیدن به منابع تاریخی، اهمیت کارهای مستند و پژوهشی و پرهیز از نگاه های احساسی و سیاسی زودگذر یادآوری شود.

به صورت مشخص در این یادداشت هدف روشن کردن این مقصود بود که نشستن بر جایگاه داوری و درباره عیار ملی گرایی مردم یا دیاری نظر دادن، بدون مراعات نسبی گرایی های ملازم این حوزه و پای در عینیت های ویژه آن داشتن، ره به طریق ناصواب می برد.

کلید واژه ها: رفراندوم استقلال کردستان عراق مسعود بارزانی کردهای عراق ایران و کردستان


( ۲۸ )

نظر شما :

محمد ۰۷ مهر ۱۳۹۸ | ۱۶:۲۴
زور نزنید ، اگه قرار بود بشه تا حالا می شد
فرهاد ۰۷ مهر ۱۳۹۸ | ۱۷:۵۲
کردستان عراق راه خودش رو داره میره، لااقل خیلی بهتر از بقیه عراق. وضعیت کردستان سوریه هم بعیده به قبل جنگ برگرده و کمترین امتیاز در آینده اینه که زبان کردی رو در سوریه هم به رسمیت بشناسن. وضعیت ترکیه هم با افزایش شدید جمعیت مناطق کردنشین در مقایسه با مناطق مرکزی و غربی در آینده تغییر میکنه ولی به نظر من به جای این مطالب هویتی خیلی چیزهای مشخص دیگه ای وجود دارن که میشه اونها رو مقایسه کرد. مثلا چطوری شد کردستان عراقی که تا 30 سال پیش آماج بمب شیمیایی و انفال بود الان به وضعیتی رسیده که جوانهای ‌‌منطقه غرب کشور خودمون میرن اونجا کارگری؟ چطوری هنوز برخی مناطق غربی و شمال غربی ما محروم محسوب میشن اما کردستان عراق که زیرساخت‌های اولیه رو هم نداشت، در سی سال از این رو به اون رو شد؟
سیامک از ایران ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ | ۰۲:۱۵
به نظر من ایران نباید از کوردهای عراق بترسدو نگران باشد چون آنها خودرا همسایگان ایران وترکیه میدانند وحرمت شکنی درذات کوردهانیست وبه جای اینکه آنهارا ازخود دورکند وبه آمریکاواسرایئل بسپاردو باآنها دشمنی کند بایستی دست دوستی به آنان بدهد و کوردهارا متحدان ایران گرداندکه اینگونه متنفعین ایران ،ترکیه ،وکوردهاخواهندبود