بمب هایی که می خواستند جنایات ژاپنی ها را متوقف کند!
صلح سامورایی
نویسنده: حامد شفیعی، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: دهه ۱۹۴۰ زمانی است که به گواهی تاریخ یکی از بزرگترین جنایت ها علیه بشریت توسط سربازان ژاپنی در چین و شبه جزیره کره در حال وقوع بود. توسعه طلبی های امپراطوری ژاپن زمینه ساز هرگونه اقدامات نامشروع را برای سربازانش فراهم کرده بود. تجاوز به زنان و قتل آنها، بریدن گوش ها و درآوردن چشم ها فقط بخشی از جنایات سربازان ژاپنی بود که مرتکب می شدند. سلطه گری سیری ناپذیری ژاپن بر چین و شبه جزیره کره سایه انداخته بود. ژاپن دست نیافتنی شده بود. جنگ جهانی دوم به تازگی پایان یافته بود که در شرق دور امپراطوری ای، سودایی همانند آلمان نازی در سر داشت. سامورایی های سرزمین خورشید اراده ای برای پایان جنگ و خونریزی نداشتند. یا می کشتند یا کشته می شدند. صلح برای آنها مفهومی نداشت. گویی در فرهنگ و لغتنامه سامورایی ها، واژه آتش بس و صلح مترادف با بزدلی بود.
از طرف دیگر استراتژیست های ایالت متحده پیش بینی کرده بودند که با توجه به شرایط فعلی شکست ژاپن بین 5 تا 10 سال زمان می برد و باید 67 شهر ژاپن نیز نابود شود تا بتوان امپراطوری این کشور را مجبور به تسیلم شدن کرد. از طرفی چنین پیروزی ای تبعات و هزینه های زیادی برای آمریکا و متفقین به همراه خواهد داشت. زیرا آمریکا و بریتانیا در جنگ اروپا بسیار فرسوده شده بودند و توان کمکی نداشتند. شوروی هم قابل اعتماد نبود. آنها فقط باید روی خود حساب می کردند. سرانجام آمریکا، کانادا و انگلستان گزینه آخر را روی میز گذاشتند: حمله اتمی.
بمب پسر کوچک و بمب چاق هر دو در مدت زمانی اندک در ایالت منهتن و در یک شهرک نظامی تازه تاسیس با بودجه دو میلیارد دلاری در سال ۱۹۴۲ ساخته شدند. در زمان ساخت این دو بمب، آمریکا به همراه متفقین همچنان در جنگ خونین با سامورایی ها بودند.
تصمیم گرفته شده بود و در نهایت در سال ۱۹۴۵ نخست بمب اتمی ـ پسر کوچک ـ توسط بمب افکن های آمریکایی بر هیروشیما انداخته شد و ۹۳ درصد ویرانی کامل به بار آورد. مرد چاق نیز پس از آنکه قرار بود ابتدا بر کیوتو انداخته شود، با تصمیم وزیر دفاع وقت آمریکا ناکازاکی جایگزین و بر سر این شهر انداخته شد.
تلافات به وجود آمده از این دو انفجار موجب شد امپراطوی ژاپن طی تصمیمی «مقدس» شرایط آمریکا را بپذیرد و تسلیم شود. شاید این نخستین تغییر جهانبینی و بینش ژاپنی ها نسبت به صلح و پذیرش آن بود. هرچند ژاپن پس از آن با اقدامات تنبیهی سخت گیرانه ای از سوی آمریکا و جامعه بین الملل مواجه شد به نحوی که تا ۱۰ سال پس از آن حق صبحت درباره فاجعه اتمی را نداشت، اما این تغییر رویکرد به جهان در عرصه بین الملل موجب تغییرات بنیادینی در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ژاپن شد.
گرچه برای پایان دادن به جنایات ژاپن حمله اتمی گزینه مناسبی نبود و حتی گفته می شد پس از حمله به هیروشیما دیگر نیاز به حمله مجدد نبود، زیرا کمر ژاپن زیر بار هزینه های جنگ و مسائل اقتصادی -اجتماعی شکسته شده بود؛ با این حال سامورایی ها به این نتیجه رسیدند کشورشان به اندازه کافی درد کشیده و وقت آن رسیده رویکرد خود را تغییر دهند. آنها طی بیانیه ای اعلام کردند با آمریکا صلح کرده و سیاست جدیدی را بنا خواهند کرد. گویا به این نتیجه رسیده بودند اگر با آمریکا بجنگند با تمام دنیا می جنگند و اگر با آن صلح کنند با دنیا در صلح هستند.
آنها پس از بازسازی کشور خود و پس از تغییر در سیاست های خود فعالیت های خود در حوزه صلح را گسترش دادند. برای نمونه آنها در موزه صلح خود ابتدا آمار تعداد گوش هایی که بریدند و چشم هایی که در آوردند را اعلام می کنند و سپس در تمامی موزه ها و بنیادهای مرتبط این جمله را می گفتند و می نوشتند: «ژاپن به تمامی جنایات خود اعتراف می کند و محکومیت اعلام شده را قبول دارد». اعتراف به اشتباه خود شجاعتی می خواست که شاید برآمده از همان فرهنگ سامورایی بود.
آنها بنیادی با نیروهای آمریکایی تاسیس کردند مشروط به اعلام عمومی تحقیقات تا همه کشورها بتوانند به آمار تلفات و پیشرفت تعدد و نوع سرطان های حاصل از فاجعه اتمی اطلاع پیدا کنند؛ در عین حال که این اقدام باعث می شد دنیا عمق فاجعه را از زبان خود آمریکایی ها بشنود.
«بنیادی برای گسترش آگاهی شهروندان از خطرات مواد رادیو اکتیو» نام سازمانی است که پس از دو سال از حمله اتمی به هیروشمیا و ناکازاکی با استخدام هزار کارمند آمریکایی در هیروشیما تاسیس شد. آمریکایی ها در این بنیاد تاثیرات حملات شیمایی را روی زندگی، سلامت و اکوسیستم ژاپنی ها بررسی می کنند. این سازمان هر بار نتایج تحقیقاتی خود را برای امریکا ارسال می کند و در حال حاضر بزرگترین بنیاد تحقیقات هسته ای در دنیاست. اما پرسش این است که دولت ژاپن چگونه توانسته بعد از اینکه دو استانش با خاک یکسان شدند، به کشور حمله کننده اجازه تاسیس یک بنیاد تحقیقاتی در ژاپن را بدهد؟ شاید بتوان پاسخ آن را این گونه داد که ژاپنی ها کینه ای از آمریکا به دل نگرفتند؛ آنها فراموش نکردند اما بخشیدند تا توسعه یابند. قدرت برای آنها مفهومی دیگر یافت: در اقتصاد، فناوری و فرهنگ. آنها شرط توسعه یافتگی را در صلح و روابط مسالمت آمیز با کشورها یافتند. آنها همچنان سامورایی مانند اما نه با شمشیر، بلکه با اقتصاد، فناوری، فرهنگ.
نظر شما :