شینزو آبه حامل چه پیامی است؟
یک استاد دانشگاه در یادداشتی این سوال را مطرح کرده است که «آیا شینزو آبه،نخستوزیر ژاپن حامل پیامی شبیه مدل پیمان صلح سانفرانسیسکو و متقاعد کردن ایران برای پذیرش این توافق است؟»
به گزارش ایسنا، ابراهیم احمدی هیأت علمی دانشگاه زنجان و عضو بنیاد ملی نخبگان کشور در یادداشت خود نوشته است:
«در سال ۱۹۰۵ میلادی، روسیه پس از شکست سنگین، تسلیم بیقید و شرط ژاپن شد و از این تاریخ به بعد ژاپن به عنوان یکی از قدرتهای جهانی مطرح شد. در آغاز دهه ۱۹۳۰، این کشور با اتحاد با آلمان نازی به یک قدرت نظامی بزرگ تبدیل شد و همین امر این کشور را با قدرتهایی نظیر ایالات متحده آمریکا درگیر کرد. نیروهای نظامی ژاپن در سایه اهمیت به فناوریهای پیشرفته، تلاش بیوقفه محققان خود و اتحاد با کشورهای صاحب فناوری از قبیل آلمان به سلاحهای پیشرفته، سلاحهای کشتار جمعی و حتی سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی تجهیز شده بودند. این کشور دهها سلاح و طرح فناورانه مخوف نظامی را در طول جنگ مورد بررسی قرارداد که برخی از آنها به کرات در نبردهای جنگ جهانی و قبل از آن مورد استفاده قرارمیگرفتند. هنگامی که صحبت از فناوریهای پیشرفته نظامی، آنهم در مقام عمل میشود؛ با قاطعیت میتوان ادعا نمود که ژاپن در این زمینه از طرحهای زیادی سود میبرده است. البته پیشرفت چشمگیر ژاپن در همه زمینهها علی الخصوص صنایع این کشور را در جایگاه بالای بینالمللی و رقیب بسیار مهمی در برابر غرب و امریکا قرار داده بود.
در جنگ جهانی دوم، ژاپن با داشتن قدرت نظامی پیشرفته، ارتش منسجم و تجهیزات و فناوری به روز نبرد سنگینی با امریکا داشت و توانست آسیبهای جدی به ارتش، نیروی هوایی و دریایی امریکا وارد کند ولی در نهایت بدلیل ضعف متحدین و جنگ در نقاط مختلف باعث تقلیل قدرت نظامی و شکست ژاپن شد.
در پایان جنگ جهانی دوم، در ۱۴ اوت ۱۹۴۵، ژاپن از سوی نیروهای متفقین برای اولین بار اشغال شد و فردای آن روز، امپراتور هیروهیتو در یک نطق رادیویی، تسلیم بیقید و شرط ژاپن را به اطلاع مردم رساند. ژنرال داگلاس مکآرتور از طرف هری ترومن، رئیس جمهور امریکا، جهت نظارت بر ژاپن اشغالی منصوب شد. قانون اساسی جدید ژاپن زیر نظر نیروهای پیروز نوشته شد و شکلی از لیبرال دموکراسی جایگزین نظام سلطنت مشروطه شد. با امضای پیمان صلح سانفرانسیسکو در سال ۱۹۵۱ و اجرایی شدن آن در ۲۸ آوریل ۱۹۵۲، ژاپن بار دیگر استقلال صوری خود را بازیافت. با این حال، استراتژیک ترین نقاط ژاپن از قبیل ایو جیما تا سال ۱۹۶۸ و اوکیناوا تا سال ۱۹۷۲ تحت کنترل و اشغال آمریکا باقیماندند. در حال حاضر هم حدود ۴۷۰۰۰ پرسنل نظامی آمریکا در ژاپن حضور دارند که بر اساس معاهده همکاری امنیتی دوجانبه، از سوی دولت ژاپن دعوت شدهاند.
قرارداد سانفرانسیسکو یا قرارداد صلح سانفرانسیسکو بین نیروهای متفقین و ژاپن، در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱ در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، توسط ۴۹ ملت رسماً امضا و در سال ۱۹۵۲ اجرایی شد. کار اصلی این قرارداد در ظاهر پایان دادن به جنگ جهانی دوم و اعطای حق حاکمیت ملی به ژاپن بود؛ ولی در عمل معرفی ژاپن بعنوان قدرت امپریالیست جهانی، مجوز حضور سربازان آمریکایی به مدت نامحدود در ژاپن جهت همکاری در عملیات ملل متحد در خاور دور، سلب حق تشکیل ارتش ملی و در نهایت اشغال مادام العمر خاکِ ژاپن آن هم با تأیید و امضای ۴۹ کشور دنیا بود. از نکات جالب دیگر این قرارداد، این بود که ارتش کشورهای دیگر حق حضور در ژاپن بدون اجازه امریکا را نداشتند.
حال سوال اساسی این است که چرا دنبال تحلیل جنگ بین ژاپن و امریکا و سرنوشت ژاپن هستیم؟ آیا شرایط و جایگاه ژاپن مغلوب جنگ جهانی دوم با ایران غالب در اکثر میدانها قابل قیاس است؟ چرا امریکا علیرغم میانجیگری برای کاهش تنش بین امریکا و ایران تنها بصورت رسمی از میانجیگری ژاپن صحبت میکند؟ در صورت پیام شبیه مدل سانفرانسیسکویِ شینزو آبه از طرف امریکا بایستی چه راهکار سیاسی را در مذاکرات پیش بگیریم؟
چه کسی بهتر از کشور زخم خورده ژاپن و در عین حال تحت سلطه سیاسی امریکا بهتر میتواند ایران را به پذیرش خواستههای ظالمانه و یکطرفه امریکا ترغیب و متقاعد کند؟
شاید این سوال مطرح شود که اجرای مدل سانفرانسیسکو در شرایط کنونی جهان و علی الخصوص توانایی و جایگاه ایران قیاس معالفارق باشد؛ ولی واقعیت امر این است که طمع امریکا در مواجه با کشورهای رقیب سیری ناپذیر است و به کمتر از سیطره کامل رضایت نمیدهد. برای امریکا دستیابی ایران به قدرت هستهیی و موشکی دوربرد یک بهانه است و این را در توافق برجام بطور کامل نشان داد. علیرغم اجرای کامل مفاد برجام از طرف ایران متأسفانه اقدامی از طرف غربی صورت نگرفت و همچنین امریکا بدون اجرای یک بند مفاد برجام نه تنها بطور یکجانبه از این توافق خارج شد، بلکه در بخشهای مختلف برخلاف معاهدات بینالمللی ایران را تحریم نمود. بدترین بخش سناریوی از قبل طراحی شده در روزهای اخیر اتفاق افتاد و آن تحریم پتروشیمی خلیج فارس بود و با این کار امریکا عملاً نشان داد که در تحریمهای ظالمانه خود اقتصاد کلان کشور را هدف قرار داده است و بیشتر دنبال تضعیف معیشت مردم و زندگی روزمره مردم عادی است. البته باید به این نکته مهم دقت کنیم اگر اوباما یا هر رئیس جمهور دیگری هم در رأس امور بود همان سیاستهای از قبل طراحی شده را همانند ترامپ دنبال میکردند، شاید در نحوه اجرا کمی متفاوت بودند. امریکا نشان داد بعد از صلب توان هستهیی، دنبال مذاکره در مورد موشکهای بالستیک، دوربرد، میانبرد و نقطهزن و از همه مهمتر دانش فنی تجهیزات و تسهیلات نظامی ایران است. اگر توان موشکی ایران را محدود کند، قطعاً در نهایت دنبال محدود کردن توان بازدارندگی و دفاعی ایران خواهد بود. در کل امریکا دنبال این است که تعداد کشورهای صاحب فناوری و دانش فنی را در تمامی حوزهها، علی الخصوص در حوزههای نظامی و هستهیی محدود کند تا بتواند سیاستهای یکطرفه و استعماری خود را پیاده کند، یعنی همان چیزی را که در کشور ژاپن پیدا کرد. اگر فرض کنیم که پیشرفت اقتصادی و تولید فناوری ژاپن مرهون صلح سانفرانسیسکو و حمایت بی چون و چرای امریکا در قبال نداشتن قدرت نظامی است، قطعاً این سوال پیش میآید که اگر نفوذ نظامی امریکا در ژاپن قطع یا کم میشد آن موقع جایگاه ژاپن چگونه میبود. اگر بهغیر از قدرت نظامی ژاپن چه در جنگ با روسیه به تواناییهای حوزههای دیگر از قبیل صنایع نفت، پتروشیمی، کشاورزی، خودروسازی و غیره عمیق شویم میبینیم که این کشور جز کشورهای پیشرفته و پیشرو در فناوری بوده است و اگر چنین صلحی در شرایط بحرانی و تسلیم در جنگ به این کشور تحمیل نمیشد قطعاً جایگاه این کشور خیلی بهتر از شرایط فعلیاش بود. شاید جالب باشد که اولین فناوری تولید پلیاتیلن با کاتالیزورهای کئوردیناسیونی مربوط به ژاپن بود که بعد از تسلیم ژاپن فناوری امریکایی جایگزین و توسعه پیدا میکند. پس بنظر میرسد قرن نوزده و جنگ جهانی دوم جنگ نظامی نبود بلکه جنگ فناوری و نبرد بین دانشمندان و فناوران بود.
ایران در حال حاضر با داشتن جایگاه علمی بالا، قدرت نظامی قوی، مردمانی متحد، تاریخی درخشان و جایگاه بالای معنوی در دنیا، علی الخصوص بین کشورهای مسلمان در جایگاهی قرار داده که امریکا را مجبور به مذاکره (نه جنگ) و پذیرش ایران به عنوان یکی از قدرتهای جهانی میکند. البته در حوزه اقتصاد نقاط ضعفی هم وجود دارد که بسرعت بایستی تقویت و باز آفرینی شود تا ایران دست بالا را در مذاکرات داشته باشد، در غیر این صورت مذاکره در شرایط کنونی اصلاً به مصلحت منافع ملی نخواهد بود.
در علمی شیمی پایدارترین حلقه، حلقه ششضلعی است. خوشبختانه در شرایط کنونی حلقه ششضلعی اقتدار «رهبری، دولت (دکتر روحانی)، سیاست خارجی (دکتر ظریف)، قدرت نظامی (ارتش و سپاه ور در رأس آنها شخص سردار قاسمی)، مردم و اقتصاد» تشکیل شده است و این از بزرگترین نقاط قوت و فرصت ایران است. اما متأسفانه یکی از ضلعهای این ششضلعی که اقتصاد میباشد، هنوز به حد کافی به بلوغ نرسیده و پاشنه آشیل این شش ضلعی میباشد. امریکا در شرایط کنونی در تحریمهای اقتصادی خود از اول بخش فناوری و نوآوری صنایع ایران به عنوان قلب طپنده صنعت ایران مورد هدف قرار داده است که تأثیرات آن هم در تضعیف اقتصاد خود را نشان میدهد. این مورد را در تحریم فناوری و نوآوریهای هستهای، موشکی، پتروشیمی نشان داده است. شاید بتوان گفت که جنگ قرن حاضر دنیا، بیشتر جنگ فناوری و نوآوری میباشد که این نوع جنگ میتواند اقتصاد یک کشور را دچار آسیبهای جدی نمائید. بنظر میرسد حمله نظامی امریکا در شرایط کنونی کاملاً منتفی بوده و همه تحرکات نظامی آنها مانوری بیش نباشد تا بتوانند جنگ اقتصادی و فناوری خود را کامل کنند. برای مقابله با تأثیر تحریمهای امریکا انقلاب فناوری و نوآوری همانند بخش هستهیی میباشد.
با اصلاح ساختاری، بها دادن به فناوری و پایکارآمدن دانشگاههای مسئولیتپذیر میتواند اقتصاد نفتی و اقتصاد نحیف فعلی را اصلاح و این حلقه را تکمیل نمود. با رونق فناوری و تولید داخلی ایران میتواند اقتصاد خود را تقویت نموده و به یک قدرت بلامنازع منطقه و دنیا تبدیل شود؛ بطوریکه دیگر هیچ قدرت جهانی توان مبارزه با آن را نداشته باشد و بالاجبار به پذیرش ایران به عنوان یکی از قدرتهای مهم و تأثیر گذار دنیا تن دهد.
کلید اقتصاد پایدار و توسعه آن فعال شدن دانشگاههای فناور، مدیریت دانش، مبارزه با فساد مالی و مشارکت مدیران جوان و پاکدست در تصمیم گیریهای کلان اقتصادی است. اهمیت اقتصاد مبتنی بر دانش، برون نگر و درون زا به عنوان اقتصاد مقاومتی از سالیان گذشته احصاء و جز برنامههای اصلی دولتمردان قرار گرفته است ولی متأسفانه به آن بخوبی پرداخت نشده است.
اقتصاد مقاومتی در شهریور سال ۱۳۸۹ برای اولین بار از طرف مقام معظم رهبری در دیدار با کارآفرینان مطرح گردید و بعد از آن مقام معظم رهبری در همه سالها یکی از وظایف اصلی و مهم دولت و نظام را تقویت اقتصاد، کاهش وابستگیهای اقتصادی، فناوری و در نهایت رونق تولید داخلی معرفی نمودند. اهمیت این موضوع در نامگذاری سالهای ۹۵ و ۹۶ به سال اقتصاد مقاومتی به اوج خود رسید، البته سالهای دیگر هم به نوعی به اقتصاد مقاومتی، دانش بنیان و در نهایت رونق تولید مرتبط بودند.
اگر به اقتصاد مقاومتی که در بهترین زمان و مکان ممکن از طرف مقام معظم رهبری به دولتمردان ابلاغ شد، خوب پرداخته میشد و دانشگاهها و مراکز پژوهشی در حوزه تولید فناوری فعال میشدند، قطعاً امروز وضعیت اقتصاد، صنعت، تولید داخلی و فناوری به اینگونه نبود و قدرت حلقه شش ضلعی اقتدار، جهت حضور در مجامع بین المللی و گفتمانهای سیاسی بهتر از امروز بود.
برای تقویت اقتصاد و جراحی اساسی آن با تشکیل شورای احیای اقتصادی متشکل از نخبگان دانشگاه، صنعتی، بخش خصوصی، مدیران، حقوقدانان و مجلسیها میتوان اقدام کرد تا در مذاکرات سیاسی دست بالا را داشته باشیم. البته باید به این نکته دقت کرد که جهت جراحی اقتصاد شتاب کرد ولی نباید به هیچ وجه عجله نمود، چراکه در حال حاضر هم زمان کافی و هم شرایط بگونهایی است که این جراحی را انجام داد. شایان ذکر است در شرایط حاضر تهدیدات امریکا در حد شعار بوده و به هیچ وجه نه قادر به جنگ جدید در منطقه است و نه به نفعاش است که در شرایط کنونی وارد جنگی دیگر شود. پس بنظر میرسد تا زمانیکه اقتصاد ایران پویا نشده و به اندازه کافی در تولید داخلی رونق پیدا نکرده، ایران نباید وارد مذاکرات دو جانبه با امریکا شود.
بایستی از تاریخ جنگ جهانی دوم و صلح سانفرانسیسکو عبرت گرفت و زیر بار حرف زور هیچ کشوری، علی الخصوص آمریکای غیر قابل اعتماد و معاملهگر نرفت.»
نظر شما :