کمک اقدامات ترامپ به صنعت نفت ایران در تقابل با تحریم های کاخ سفید
آیا در سال پیش رو فروش نفت ایران صفر خواهد شد؟
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – در آستانه اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از برجام کاخسفید از برنامه های جدی برای صفر کردن فروش نفت ایران، افزایش تحریم ها و حتی عدم تمدید معافیت های تحریمی ۸ کشور سخن گفت. اما این برنامه ها و فشارهای میتواند به واقع فروش نفت ایران را به صفر برساند؟ آینده صنعت نفت کشور در سال پیش رو با توجه به این تحریم ها چه اقتضائاتی پیدا خواهد کرد؟ تاثیر آن بر بازار و قیمت جهانی نفت چگونه خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات، گپ و گفتی را با سید محمد علی خطیبی، نماینده سابق ایران در اوپک و مدیر امور بین الملل شرکت ملی نفت صورت داده است که در ادامه از نظر میگذرد:
در آستانه اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای، برایان هوک اخیرا در مواضعی از برنامه های جدی کاخ سفید برای افزایش فشارها بر ایران و عدم تمدید معافیت های تحریمی سخن گفت؛ از نگاه شما و با توجه به شرایط کنونی در بستر تنش تهران - واشنگتن آیا این سخنان مسئول گروه ویژه اقدام ایران، آن هم یک ماه مانده به اولین سالگرد خروج آمریکا از توافق هسته ای، از برنامه های کاخ سفید برای افزایش فشارها بر تهران نشان دارد و یا این که تمام این مواضع را باید یک نمایش سیاسی و بلوف دیپلماتیک تلقی کرد؟در این راستا تا چه اندازه مسئله صفر شدن فروش نفت ایران می تواند تحقق پیدا کند، به خصوص که در ۱۱ ماه گذشته این مسئله روی واقعیت به خود ندیده است و طبق اخبار 4 کشور ترکیه، چین، ژاپن و هندوستان از هم اکنون رایزنی خود را با آمریکا برای تمیدید معافیت ها و تدوام خرید نفت از ایران انجام داده اند؟
در خصوص پاسخ به این سوال مهم شما چند نکته را باید مد نظر قرار دارد؛ اول این که چنان که اشاره داشتید مشتریان عمده نفتی ما از ترکیه و هند تا ژاپن و چین بدون شک به نفت ایران نیاز جدی و مبرمی دارند و برای این که در مسئله تولید و اقتصاد این کشورها خللی ایجاد نمیشود از هم اکنون به دنبال مسئله رایزنی برای تمدید معافیت های تحریمی و خرید نفت از ایران هستند. به هر حال اگر چه فشارهای ایالات متحده آمریکا بر این کشورها برای عدم خرید و یا حداقل کاهش جدی خرید نفت از ایران بسیار جدی است، اما مسئله جدی تر نیاز این کشورها به نفت است. لذا اگر این کشورها نتوانند در سایه معافیت های تحریمی کماکان به خرید نفت از ایران ادامه دهند، یقیناً به فکر مجوزهای دیگر قانونی برای خرید نفت از ایران اقدام خواهند کرد چون تحریم های این دوره تنها مختص به ایالات متحده آمریکاست و میتوان از طریق سایر نهادها و ارگان های بین المللی نسبت به خرید نفت از ایران اقدام کرد، هرچند که این فشارها راه بسیار سخت و پرپیچ و خمی را برای خرید نفت از ایران فراهم کرده است. پس نمیتوان گفت که مسئله صفر شدن نفت ایران محقق خواهد شد.
نکته دوم به قیمتهای جهانی نفت بازمیگردد. در طول سال گذشته و با آغاز تحریمها، ایالات متحده آمریکا نتوانست فروش نفت ایران را به صفر برساند، چون میدانست که اگر سهم نفت ایران از بازارها حذف شود شاهد یک جهش جدی قیمتها خواهد بود که بر مسئله حاملهای انرژی اثر جدی خواهد گذاشت و اکنون با تحریم صنعت نفت ونزوئلا یقیناً حذف سهم نفت دو تولید کننده عمده یعنی ایران و ونزوئلا میتواند به بازارهای جهانی نفت را دستخوش تحولات جدی کند.
اما یک نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که امسال یک سال استثنایی برای کشورهای تولید کننده نفت غیراوپک است، به گونهای که طبق آخرین آمارها این کشورها در سال ۲۰۱۹ با سهم تولید نزدیک به ۲ میلیون بشکه میخواهند جایگاه و وزن خود را در میان تولیدکنندگان افزایش دهند که تولیدات شل آمریکا بیش از یک و نیم میلیون بشکه است. پس در این راستا فقط می توان این نکته را گفت امسال با این میزان تولید کشورهای غیراوپک یک ساله متفاوت است و نمی توان انتظار داشت که در سال آینده میلادی نیز این پروسه ادامه پیدا کند. از این رو اگر فشاری بر صنعت نفت ایران در راستای تحریم وجود داشته باشد، امسال است. چون این میزان از تولید کشورهای غیر اوپک فرصتی جدی را به آمریکا می دهد تا بتواند جایگاه تولیدی ایران و ونزوئلا را پر کند و به تبعش هم بتوانند جلوی جهش قیمت ها را بگیرند. پس مسئله فشار بر صنعت نفت ایران در 2019 را باید قدری جدی گرفت. اما با این وجود مسئله صفر شدن فروش نفت ایران هم باز تحقق پیدا نخواهد کرد.
به یک مقوله فنی اشاره کنیم، آن هم مسئله DNA خاص نفت سنگین و ترش ایران است. در این خصوص تفاوت جدی میان نفت ایران با نفت کشورهای غیراوپک مانند تولیدات فوق سبک و شیرین شل وجود دارد. این مسئله تا چه اندازه میتواند بر مسئله صفر شدن نفت ایران اثر بگذارد؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید و جا داشت که در رابطه با این مسئله توضیحات جدی داده شود. همان گونه که اشاره کردید آمریکا به وسیله نفت شل به دنبال افزایش تولید نفت خود برای پر کردن جایگاه و سهم ایران در بازار جهانی نفت است، اما نفت شل، نفت فوق سبکی است که متناسب با ساختار پالایشگاههای کشورهای جهان، به خصوص مشتریان عمده نفتی ایران و حتی پالایشگاه های آمریکا نیست، چرا که این پالایشگاه به نفت سنگین و ترش نیاز دارند، لذا به ازای هر بشکه نفت سبک، فوق سبک و شیرین شل باید یک بشکه نفت سنگین و ترش نیز با آن ترکیب شود تا بتوان آن را در پالایشگاه ها مورد استفاده قرار داد. پس حتی اگر مسئله تولید کشورهای غیراوپک مانند آمریکا جدی شود، باز نمی توان سهم نفت سنگین و ترش ایران و ونزوئلا را حذف کرد و به این واسطه مسئله صفر شدن نفت ایران هم تحقق پیدا نخواهد کرد.
لذا به نظر میآید که ما در سال ۲۰۱۹ کماکان می توانیم به فروش نفت خود با مشکلات زیادش ادامه دهیم. ما اگر بتوانیم امسال را سپری کنیم یقینا در سال ۲۰۲۰ کشورهای تولید کننده غیراوپک نمیتوانند این میزان از تولیدات نفت را به بازار تزریق کنند. از این رو سال ۲۰۱۹ سال تعیین کننده ای برای تحریم صنعت نفت ایران، هم برای تهران و هم برای واشنگتن است. اگر ما بتوانیم امسال را در برابر فشارهای آمریکا تحمل کنیم، کاخ سفید دیگر نمیتواند آن گونه که باید بر صنعت نفت کشور اثرات مخرب جدی داشته باشد.
در این راستا یک انشقاق جدی میان ساختار سیاسی و اقتصادی واشنگتن ایجاد شده است. برخی مانند وزارت انرژی و وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا معتقدند که مسئله صفر شدن فروش نفت ایران باید در یک پروسه گام به گام و تدریجی پی گرفته شود، اما اشخاصی مانند مایک پمپئو، وزیر امور خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید اعتقاد دارند که باید و در کمترین فرصت میزان فروش نفت ایران به صفر برسد. در سایه شرایط کنونی بازار جهانی نفت انتظارات کدام یک از طرفین امکان تحقق داد؟
در این راستا چنانی که در طول این مصاحبه اشاره شد شرایط و اقتضائات کنونی بازار جهانی نمی تواند شاهد حذف شدن آنی سهم نفت ایران باشد. لذا وزارت خزانه داری و وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا با درک این واقعیت و نیز تبعات حذف سهمیه نفت ایران به همراه ونزوئلا بر بازارهای جهانی و قیمت حاملهای انرژی، علیرغم نگاه مشترک با بولتون و پمپئو معتقدند که اگر واشنگتن بنا دارد فروش نفت ایران به صفر برساند باید در یک پروسه گام به گام و به صورت تدریجی باید انجام شود تا تبعات منفی آن به حداقل برسد، اما اشخاصی مانند جان بولتون و مایک پمپئو و تا حدی خود دونالد ترامپ از نگاه سیاسی و دیپلماتیک به مساله بازار نفت ایران نگاه می کنند و سعی دارند با این شعارها مسئله فروش نفت ایران را به صفر برسانند، در حالی که این افراد شناختی از دنیای انرژی و اقتضائات خاص آن ندارد. از این رو اگرچه قدرت این افراد در قیاس با وزارت انرژی و وزارت خزانه داری بالا است، اما باز هم نمیتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. پس این نگاه و هدف در هر دو طیف کاملا مشترک است و آن هم ایجاد فشار جدی بر صنعت نفت ایران است، اما تفاوت و محل اختلاف اینجا است که یک طیف نگاه واقع بینانه به شرایط بازار جهانی نفت دارد و طیف دیگر نگاهی تند، غیر واقع بینانه و صرفاً سیاسی و دیپلماتیک دارد.
کسانی مانند جان بولتون و مایک پمپئو و به خصوص دونالد ترامپ باید این واقعیت را درک کنند که دو مسئله ایجاد فشار و تحریم برای صنعت نفت ایران، تهدید به جنگ نظامی و تنش، حساسیت روز افزون برای مناطقی مانند خاورمیانه، درخواست از کشورها برای عدم خرید نفت از ایران و نظایر آن تنها و تنها به افزایش قیمت نفت می انجامد و از آن سو این رویکرد با هدف دوم آمریکا یعنی عرضه نفت گسترده با قیمت پایین جمع نخواهد شد. به عبارت دیگر این سیاستی که اکنون کاخ سفید درپیش گرفته است تنها به افزایش چشمگیر بهای جهانی نفت می انجامد.
جایگاه و ظرفیت کشورهای اوپک، به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس تا چه اندازه میتواند بر صفر شدن فروش نفت ایران اثر بگذارد. کاخ سفید روی این ظرفیت کشورهایی مانند عربستان سعودی با توجه به حواشی "نوپک" تا چه حد می تواند حساب باز کند؟
افزایش تولید اقدامی نیست که بتوان آن را یک شب، یک ماهه و یک ساله پی گرفت. ما در تحریم های گذشته شاهد بودیم عربستان سعودی با افزایش تولید بیش از ظرفیت و پتانسیل خود آثار مخربی را برای صنعت نفت و اقتصادش ایجاد کرده که تاکنون هم تبعات منفی آن وجود دارد. لذا با این تجربه تلخی که ریاض داشته است به نظر می رسد که سعودی ها هم این بار هوشمندانه تر برخورد میکنند و هر آن چیزی که آمریکا میخواهند را نه میتوانند و نه میخواهند اجرایی کنند؛ نمیتوانند چون ظرفیت و پتانسیل آن وجود ندارد و نمی خواهند چون حتی اگر ظرفیت آن وجود داشته باشد، تبعات منفی و مخرب آن بر اقتصاد عربستان مانع از اقدام ریاض در این راستا خواهد شد، اگرچه تمایل جدی برای حذف ایران دارند.
در راستای نکته مهم شما جایگزینی ابراهیم عساف به عنوان وزیر امور خارجه جدید عربستان سعودی که یک نگاه اقتصادی به مسائل سیاسی و دیپلماتیک دارد به جای عادل الجبیر می تواند نشانه بارز این حقیقت باشد که ریاض دیگر نمی تواند صرفاً مجری دستورات واشنگتن باشد. از آن سو چنانی که اشاره داشتید تنش اخیر میان عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا در خصوص لایحه "نوپک" هم مضاف بر علت شده و در این راستا اختلاف نظر در دو ظرف به جایی رسیده است که عربستان، آمریکا را به کنار گذاشتن دلار از معاملات نفتی، در صورت تصویب و اجرای این لایحه تهدید کرد. تهدید عربستان درباره اجتناب از دلار در معاملات نفتی طی دیدار مقامات ارشد انرژی دو کشور آمریکا و عربستان در ماههای گذشته مطرح و درباره این موضوع حتی در اجلاس اوپک نیز مذاکره شده است. حال باید دید که نتیجه آن به کجا خواهد رسید، چون لایحه نوپک در راستای مبارزه با انحصارگرایی در بازار نفت توسط سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، از سال ۲۰۰۰ در کنگره آمریکا مطرح است، اما رؤسای جمهوری این کشور تاکنون عنوان کرده بودند که اگر کنگره آن را تصویب کند، کاخ سفید آن را وتو خواهند کرد تا تبدیل به قانون نشود. اما نکته جالب اینجا است که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی آمریکا، بارها اوپک را به انحصارگری در بازار نفت متهم و حتی تهدید کرده است که با آن برخورد میکند. پس این سیاستی که اکنون کاخ سفید و ترامپ درپیش گرفته است تنها به افزایش چشمگیر بهای جهانی نفت می انجامد که می تواند تمام رشته های رئیس جمهور آمریکا در خصوص تحریمهای نفتی ایران را پنبه کند.
نظر شما :