سیسی به مقابله با الازهر رفته است
نزاع دو زعامت سیاسی و دینی در مصر!
نویسنده: صابر گل عنبری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: چند سالی است که مصر شاهد دعوای پیدا و پنهان دو قدرت سیاسی و دینی است که اخیرا جنبه پیداتری هم به خود گرفته است.
هفته گذشته در جشن میلاد پیامبر (ص) جدال کلامی سختی میان عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری مصر و احمد الطیب، رئیس الازهر یا "امام اکبر" در گرفت.
دعوای اخیر از آنجا شروع شد که شیخ الازهر در حضور علمای دین، مقامات دولتی و رئیس جمهور به انتقاد از ترویج "اسلام منهای سنت" در رسانههای مصری وابسته یا نزدیک به حاکمیت پرداخت. این افراد میگویند صرفا قرآن کافی است و نیازی به رجوع به سنت پیامبر نیست.
الطیب در لابه لای سخنان خود طعنه تلخی به سیسی زد؛ آن جا که به داستان یکی از منکرانِ سنت اشاره کرد و گفت این شخص در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی نماز با وجود عدم اشاره به آن در قرآن گفته است: «این رئیس جمهور است که چگونگی برپایی نماز را با مشورت مشاورانش و بر حسب زمان و مکان مشخص میکند.»
سخنان شیخ الازهر که شیخ "طریقتِ احمدیه" و فرزند شیخ "طریقت خلوتیه" در سلوان نیز هست، به مذاق عبدالفتاح سیسی خوش نیامد و در خطابه خود واکنش نشان داد.
وی گفت که معضل جهان اسلام پیروی کردن یا نکردن از سنت نیست، بلکه در فهم نادرست اصول دین است و این پرسش را مطرح کرد که چه کسی بیشتر به اسلام بدی کرده است؛ منادیانِ ترک سنت و تمسکِ صرف به قرآن یا به خطارفتگان در فهم اصول و تندورها؟
واقعیت این است که سیسی حرف بیربطی نزد و سخنانش هم عقلپسند بود و هم صراحتا منکر سنت نشد، اما چون خود وی در قامت یک افسر "کودتاگر" رفتاری همانند و چه بسا بدتر از تندروهای مورد اشارهاش داشته که تنها در یک روز در میدان رابعه نزدیک به هزار نفر را سلاخی کرد، مقبولیتی ندارد در لباس یک "مصلحِ نواندیش" ظاهر و خواهان اصلاح گفتمان دینی شود.
در کنار آن هم بیان واکنشی سیسی و نزدیکی برخی رسانههای مصریِ مروج "اسلام منهای سنت" به او، این تصور را به درستی القا میکند که رئیس جمهوری مصر در صف منکرانِ سنت علیه الازهر ایستاد و شیخ آن را هم تلویحا به فهم نادرست از دین متهم کرد.
وسط این دعوا اردوغان به کمک شیخ الازهر آمده و به تمجید از سیرت نبوی پرداخت. جالب این که علاء مبارک، پسر حسنی مبارک نیز در توئیتی از احمد الطیب تمام قد حمایت کرد و اسلام بدون سنت را به معنای حذف سه چهارم قرآن دانست.
نزاع دو زعامت دینی و سیاسی در مصر چیز تازهای نیست، بلکه جنبه تاریخی و ماهیتی سیاسی و گفتمانی دارد.
این نزاع تقریبا به دوران محمد علی پاشا بنیانگذار "مصر نوین" در قرن هجده میلادی باز میگردد. محمد علی پس از این که با کمک الازهر قدرت خود را تثبیت کرد، آن را کنار گذاشته و عملا نفوذش را در قدرت و جامعه کاهش داد. این روند تداوم یافت تا این که جمال عبدالناصر در قالب قانون شماره ۱۰۳ مصوب ۱۹۶۱، الازهر را به نهادی وابسته به دولت تبدیل کرد و رهبری الازهر نیز انتصابی شد که باید رئیس جمهور منصوب کند.
با وجود کاهش قدرت و نفوذ، الازهر اما همچنان جایگاه مهمی داشت و پس از انقلاب ۲۰۱۱ و در قانون اساسی مصوب ۲۰۱۲ در دوران حکومت اخوان المسلمین استقلال "نسبی" پیدا کرد و دیگر شیخ آن را نه رئیس جمهور، بلکه هیات "کبار العلماء" انتخاب میکرد و در ماده ۴ آن ذکر شد که به هیچ وجه قابل عزل هم نیست. این هیات پنجاه سال پیش به دستور عبدالناصر ملغی شده بود. ماده ۷ قانون اساسی جدید (۲۰۱۴) نیز به این استقلال تصریح کرده است.
هر چند این تحولات در دوران حکمرانی اخوان اتفاق افتاد، اما این حرکت توفیقی در نزدیکی جدی به الازهر پیدا نکرد و برونداد آن هم ظهور الطیب در کنار سیسی در لحظه اعلان پایان حکومت محمد مرسی و بازگشت نظامیان به قدرت بود.
در این نزاع دست رئیس جمهوری مصر از لحاظ قانونی باز نیست و نمیتواند شیخ الازهر را عزل کند؛ مگر این که قانون اساسی تعدیل شود.
هر چند الازهر در دو قانون اساسی ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ نوعی استقلال پیدا کرده، اما چون از لحاظ مالی همچنان وابسته به دولت مانده، این استقلال مخدوش است. بله! اگر اداره اوقاف چون سدههای طلایی زعامت الازهر در اختیارش بود، استقلال آن کامل بود و دیگر مشکلی نداشت.
اکنون به نظر میرسد دولت مصر در صرافت تقابل جدی با الازهر و لااقل با رهبر کنونی این نهاد دینی (بزرگترین مرجع مذهبی اهلسنت در جهان) است. محاصره رسانهای الازهر شروع شده و در روزهای گذشته ریاست جمهوری (به گفته منابعی) دستور بایکوت بیانیه الازهر درباره مساله مساوات زن و مرد در ارث در رسانهها را داد و چه بسا در آینده نزدیک در معرض محاصره مالی هم قرار گیرد و پارلمان نیز برای محدود کردن اختیارات الطیب مداخله کند.
نظر شما :