جغرافیای سیاسی ایالات متحد

شیدایی آمریکایی از توهم برتری «مقدر»

۰۴ شهریور ۱۳۹۷ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۷۸۵۸۲ اخبار اصلی آمریکا
بنیاد اطلاعات ژئوپولتیک استرتفور در آمریکا یک سری پژوهش های موردی درباره کشورهای بانفوذ در امور جهانی انجام داده و عوامل تاثیرگذار در قدرتمند بودن این کشورها را بررسی کرده است. در خصوص ایالات متحده، اولین و مهمترین عاملی که این کشور را به قدرتی بالقوه تبدیل کرد، موقعیت جغرافیایی آن بود. اما موارد دیگری هم هستند که در شکل گیری یک قدرت جهانی تاثیرگذار هستند. اولین و مهمترین این موارد، تاثیر جغرافیا بر ذهنیت آمریکایی ها بود.
شیدایی آمریکایی از توهم برتری «مقدر»

دیپلماسی ایرانی: اولین و مهمترین عاملی که ایالات متحده را به قدرتی بالقوه تبدیل کرد، موقعیت جغرافیایی آن و به ویژه شرایط رودخانه میسیسیپی بود؛ در حقیقت هنوز هم عامل جغرافیا در ایجاد تمایز در سطح سرمایه و قدرت اقتصادی آمریکا با دیگر کشورهای جهان تاثیر بسزایی دارد. حوزه رودخانه میسیسیپی هسته قاره آمریکای شمالی به شمار می رود و ایالات متحده با تحت کنترل درآوردن این هسته توانست به قدرت اقتصادی و سیاسی برسد. اما آمریکایی ها یک قرن پس از تثبیت نسبی در وضعیت ایالات متحده را به کسب تجربه درباره سرزمین های میانی گذراندند. اولین تجربه آمریکایی هم یافتن جلگه رودخانه اوهایو از طریق جاده ملی بود. آمریکایی هایی که به تدریج از ایالت های ساحلی فاصله می گرفتند، دریافتند که سرزمین های دیگری وجود دارد که رودخانه های بیشتر و بهتری آنها را به یکدیگر مرتبط کرده اند. بارش باران در این سرزمین ها مناسب و کیفیت خاک خوب بود. رودخانه ها هم مسیرهای قابل اطمینانی به شمار می رفتند. موفقیت و ثروت در این سرزمین ها تضمین شده بود. سیلی از مردم به این سرزمین ها سرازیر شد، اما همچنان زمین های حاصلخیز برای استفاده شمار بیشتری از افراد وجود داشت.

همه این اتفاقات هم در روندی آرام رخ داد. به استثنای جنگ 1812، ایالات متحده در سراسر قرن 19 با هیچ حمله خارجی جدی مواجه نشد. تهدید از سوی کانادا و مکزیک را با حداقل اختلال در زندگی مردم تحت کنترل درآورد و بدین ترتیب خطر درگیری نظامی با کشورهای همسایه را از بین برد. آمریکای شمالی در آن زمان مکان امنی به شمار می رفت.

حتی جنگ داخلی هم خدشه ای به این امنیت وارد نکرد. نابرابری گسترده جمعیتی و صنعتی بین شمال و جنوب نتیجه جنگ را حتی پیش از وقوع آن، مشخص می ساخت. جمعیت شمال چهار برابر جمعیت آزادکنندگان جنوب و اساس صنعتی آن هم 10 برابر جنوب بود. به علاوه بیشتر ساکنان سواحل غربی و میانه غربی از شمال بودند و جنوبی ها پیشتر به سرزمین هایی که اکنون تکزاس و نیومکزیکوست، نقل مکان کرده بودند.

از این رو، زندگی برای فرهنگ حاکم شمالی هر یک سال به اندازه بیش از پنج نسل بهبود می یافت. آمریکایی ها به این نوع شرایط - اینکه همه چیز می تواند، بایستی و می شود که هرروز ارتقاء یابد - عادت کردند. آمریکایی ها به این باور رسیدند که ثروت و امنیتشان نتیجه نوعی سرنوشت ملی است که نشان می دهد چیزی درباره آمریکایی ها با باقی بشریت تفاوت دارد. این احساس وجود دارد که آمریکایی ها نوعی برتری دارند و سرنوشت آنها سرافرازی است. اما واقعیت این است که آنها تنها از روی بخت و اقبال در آن نقطه جغرافیایی می زیسته اند. تفکر آنها نادرست و نامتعادل است و همین تفکر ریشه شیدایی آمریکایی و غرور بیش از اندازه آنها بوده است.

آنها متوجه این نیستند که روسیه یک جلگه وسیع بی درخت است که تابستان های گرم تر و زمستان های سردتری دارد و بارش باران کمتری را شاهد است. آمریکایی ها هیچ درک مشترکی از تاریخ چین و اروپا و درگیری های همراه با نسل کشی تنها به این دلیل که کشورها بیش از اندازه به یکدیگر نزدیک هستند، ندارند. یا نمی فهمند که شرایط جغرافیایی آفریقا مانعی بزرگ بر سر توسعه اقتصادی است. آنها فقط به این مساله می اندیشند که آمریکا برای بیش از دو قرن موفق بوده و باقی جهان موفقیت کمتری داشته اند.

تجربه «اوقات خوب» در آمریکا به این دلیل نبوده که آنها رشد و امنیت را امور عادی کشور می پنداشتند؛ آمریکایی ها هیچ درکی از چرایی درگیری باقی جهان ندارند و به همین دلیل است که جهان رفتارهای روزمره آنها را نشانه ای از غرور آمریکایی می بیند.

اما همه شرایط همیشه خوب پیش نمی روند. اگر دست یک کشور دیگر به خاک آمریکا برسد چه؟ وقتی یک کشور دیگر هم در جهان به این نتیجه می رسد که همه چیز می تواند، بایستی و می شود که هر روز ارتقاء یابد، آن زمان است که شیدایی به افسردگی و غرور به وحشت تبدیل می شود. نمونه این اتفاق، حمله ژاپن به پرل هاربر است. آمریکایی ها هنوز هم این حمله را خیانت بزرگ ژاپنی ها قلمداد می کنند و توجیهی برای جنگ تمام عیار علیه شهرهای بزرگ این کشور و هدف گرفتن غیرنظامی ها می دانند. قدرت نوین آمریکایی با همین شوک، وحشت ناگهانی و واکنش بیش از اندازه تعریف می شود. ایالات متحده بزرگ، ایمن، از نظر اقتصادی متنوع و پویاست و می تواند توسعه را در سطح جهانی تحت تاثیر قرار دهد. اما وقتی به وحشت می افتد، تمام نیرو را روی مشکل متمرکز می کند و چهره جهان را به هم می ریزد. واکنش به پرتاب ماهواره اسپوتنیک توسط شوروی و جنگ ویتنام از دیگر نمونه های عکس العمل شدید ایالات متحده بودند.

منبع: استرتفور / مترجم: طلا تسلیمی

کلید واژه ها: ژئوپولتیک ایالات متحده اهمیت جغرافیای سیاسی شیدایی برتری آمریکایی


( ۶ )

نظر شما :

شایان ۰۴ شهریور ۱۳۹۷ | ۲۲:۳۶
مجموعه مقالات بسیار مفید و ارزشمندی هستند ، لطفا بعد از تکمیلشون به صورت یکجا قرارشون بدید ، با تشکر