کشته شدن جاسوس سابق روسیه بهترین بهانه برای انزوای روسیه
جهان در حال میل به سمت نظام دوقطبی است
عبدالرحمن فتح الهی – گویا داستان تبعات کشته شدن سرگئی اسکریپال، جاسوس سابق روسیه و دخترش (یولیا) برای روسیه تمامی ندارد. بعد از کشیده شدن پای پرونده قتل به شورای امنیت سازمان ملل و همراهی فرانسه، آلمان و ایالات متحده در حمایت انگلستان برای وارد آوردن فشارهای دیپلماتیک و تنگ کردن عرصه سیاست خارجی به روسیه، اکنون کانادا، لهستان، اکراین، جمهوری چک، ایتالیا، استرالیا، لتونی، کرواسی، فنلاند، رومانی، استونی، هلند و لیتوانی هم تصمیم به اخراج دیپلمات های روسیه از خاک خود کردند. در همین راستا حتی کار به اخراج 12 نمایندگان روسیه در سازمان ملل در نیویورک انجامید که در کنار 48 دیپلمات اخراجی در مجموع 60 تبعه روسیه از خاک ایالات متحده که به ادعای واشنگتن ماموران اطلاعاتی روسیه هستند، اخراج شدند. اما کار به اینجا ختم نمی شود و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) در واکنش به سوء قصد شیمیایی در بریتانیا هفت دیپلمات عضو هیئت نمایندگی روسیه را اخراج کرد. نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که به نظر می رسد داستان ناتمام فشارهای سیاست خارجی بر مسکو از طریق اخراج دیپلمات ها چیزی بیش از کشته شدن اسکریپال باشد. چرا که "ینس استولتنبرگ"، دبیر کل ناتو در مقر این سازمان در بروکسل به صراحت بیان داشت که موج اخراج دیپلمات های روس از کشورهای عضو این اتحادیه به مسکو نشان می دهد که رفتارش از زمان الحاق شبه جزیره کریمه از اوکراین به خاک روسیه، برای آن کشور هزینه بر خواهد بود. اما برای روشت تر شدن بسترها و دلایل این حجم گسترده از فشارهای دیپلمتیک بر مسکو نیز بررسی سمت و سوی این فشارها دیپلماسی ایرانی گفت وگویی را با نعمت الله ایزدی، آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در اتحاد جماهیر شوروی و اولین سفیر در روسیه ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
در بستر تحولات شکل گرفته بعد از کشته شدن سرگئی اسکریپال ودختر در شهر سارزبری انگلستان کشورها برای ابراز همبستگی با لندن تصمیم به اخراج تعدادی از دیپلمات های روسیه گرفتند که در همین راستا آمریکا ۶۰ نفر، اوکراین ۱۳ نفر، لهستان، فرانسه، آلمان، کانادا هر کدام چهار نفر، جمهوری چک و لیتوانی هر کدام سه نفر، هلند، ایتالیا، استرالیا و دانمارک هر کدام دو نفر و استونی، لتونی، کرواسی، فنلاند و رومانی نیز هر کدام یک نفر از دیپلمات های روسیه را از کشورهای شان اخراج می کنند. از دیدگاه شما آیا کشته شدن یک جاسوس می تواند بستر ساز این حجم گسترده از فشارهای کم سابقه علیه مسکو باشد یا باید ریشه های واقعی این رفتار را در عوامل دیگر جستجو کرد؟
به نظر می رسد که کشته شدن یک جاسوس به تنهایی نمی تواند بسترساز این حجم از فشار بر مسکو در عرصه دیپلماتیک باشد. یقینا بسترهای شکل گیری این اقدامات بسیار ریشه ای تر است. به نظر من امروز جهان غرب در حال تغییر نگرش نسبت به روسیه است. بخشی از این تغییر نگرش مربوط به سیاست ها و رفتارهای روسیه در خاورمیانه و به خصوص نقش فعال مسکو در پرونده سوریه است که سبب شده تا آمریکا و متحدین غربی در اروپا به اهداف خود در سوریه دست پیدا نکنند. مساله دیگر هم به اقدامات روسیه در اکراین و الحاق شبه جزیره کریمه باز می گردد که بعد از آن دور جدیدی از تنش ها و تحریم های شدید علیه روسیه اعمال شد و تا حدودی هم این تنش ها و تحریم ها آثار خود را بر سیاست خارجی و اقتصاد روسیه گذاشته است. از سوی دیگر هم مساله التهابات گاه و بی گاه ناتو در اطراف مرزهای روسیه است که سبب پررنگ تر شدن اختلافات ناتو با مسکو شده هم دامنه گسل شکل گرفته جبهه غرب را با روسیه افزایش داده است. مضافا این که در انتخابات ریاست جمهوری روسیه هم که پیشتر همگی از نتیجه آن آگاه بودند، پوتین مجددا به مدت 6 سال دیگر زمامدار امور روسیه شد تا چرخ سیاست خارجی این کشور بر مدار سابق خود بچرخد و امید جبهه غرب از روسیه کم رنگ شود. به خصوص این که میزان رای بالای پوتین سبب شد تا غرب دوباره با روسیه ای مواجه باشد که تا حدودی داعیه دوقطبی کردن جهان را دارد. مجموعه این عوامل سبب شد تا در همین ابتدای آغاز به کار پوتین جبهه غرب کرملین را آماج حمله های گسترده و پرحجم دیپلماتیک قرار دهد وچه بهانه ای بهتر از کشته شدن یک جاسوس روس در خاک انگلستان، شاید از این طریق بتوانند مسکو را در اقدامات توسعه طلبانه خود متوقف کرده و یا این شتاب آن را کاهش دهند. چنانی که گفتم با رصد تحولات چند ساله اخیر شاهد پررنگ تر شدن گسل روسیه با اتحادیه اروپا و آمریکا بودیم و جبهه غرب هم منتظر یک فرصت برای وارد کردن ضربات خود به روسیه بود. تا به امروز تهدید به جنگ و تنش نظامی که محلی از اعراب نداشته است. در آن سو هم بعد از الحاق کریمه شدیدترین تحریم ها علیه روسیه اعمال شد که اگر چه آثار خود را داشته، اما آن طور نبوده که غرب منتظرش بود. لذا کشته شدن جاسوس روسیه بستر مناسبی برای انزوای روسیه در جامعه بین الملل فراهم آورده است تا از این مجرا به جنگ با روسیه بروند.
اما در این میان رفتار دوگانه ترامپ را چگونه ارزیابی می کنید؛ از یک سو در یک پیام تبریک پیروزی مجدد پوتین را در نتخابات ریاست جمهوری تبریک می گوید و در سوی دیگر دستور به اخراج 60 دیپلمات و بستن برخی مکان های دیپلماتیک روسیه در خاک ایالات متحده می دهد؟
این سیاست دوگانه ترامپ خیلی جدی نیست. شاید این رفتار و پیام تبریک ترامپ به این معنا باشد که واشنگتن به دنبال خراب کردن تمامی پل های دیپلماتک خود نیست. مضافا این که در مناسبات دیپلماتیک ارسال پیام تبریک امری عادی است. این پیام تبریک ترامپ به معنای نبود تضاد منافع و آرای سیاسی دو کشور نیست. من تناقض جدی در رفتار ترامپ در خصوص روسیه نمی بینم. ارسال پیام تبریک امر ساده ای است، اما اقدام به اخراج 60 دیپلمات یک دستور جدی است.
اکنون در سایه اختلافات اقتصادی چین با آمریکا که به حوزه سیاسی هم کشیده شده و نیز شکل گیری این حجم گسترده از فشار دیپلماتیک علیه روسیه، آن هم روسیه ای که به اعتقاد شما در حال شکل دادن به جهان دوقطبی است، ما باید شاهد باز تعریف جهان دوقطبی طی سال آینده باشیم؟
با رصد تحولات جهانی به نظر که نه امروز بلکه از چند سال پیش سمت وسوی تحولات نوید شکل گیری یک دوقطبی در نظام بین الملل را می دهد. مساله مهم اینجا است که نظام دوقطبی احتمالی در آینده، هم از نظر شکلی و هم از نظر درون مایه بسیار متفاوت از جنگ سرد و جهان دوقطبی در آن دوران خواهد بود. امروز دیگر خبری از تقابل کمونیسم و مارکسیسم در مقابل کاپیتالیسم و لیبرالیسم نیست؛ امروز در خود چین و روسیه هم دنیای آزاد و اقتصاد جهانی لیبرال حضور پررنگ دارد؛ لذا جهان دوقطبی بر مبنای تقسیم قدرت سیاسی – اقتصادی در آینده شکل می گیرد.در این دوقطبی احتمال تضاد منافع به طور جدییتری حکمفرما است، به طوری که شدت آن از دوران جنگ سرد هم بیشتر خواهد بود. البته تا شکل گیری جهان و نظام دو قطبی فاصله زمانی بسیار زیادی وجود دارد اما یارگیریهای سیاسی و دیپلماتیک از هم اکنون در جریان است.
شما به تضاد منافع روسیه با اروپا و ایالات متحده در خصوص پرونده سوریه، اکراین، شبه جزیره کریمه و ناتو اشاره داشتید، آن هم در بستر نظامی بین المللی که سمت و سوی تحولات جاری در آن نوید یک نظام دوقطبی را می دهد؛ آیا با توجه به این مسائل و نیز دخالت ناتو در مساله جنگ دیپلماتیک اروپا و آمریکا در سایه اخراج 7 دیپلمات روس از هیات نمایندگی روسیه پیش درآمد جنگ و تنش نظامی محدودی به موازات جنگ دیپلماتیک خواهد شد؟
یقینا اگر چه شرایط شکل گرفته رنگ و بوی تنش جدی دیپلماتیک و به قول شا جنگ در حوزه سیاست خارجی می دهد. اما مساله تنش نظامی حتی به صورت محدود کمی به دور از واقعیت است. نهایت اقدام طرفین هم در حوزه نظامی به برگزاری مانورهای سنگین و گسترده برای چنگ و دنداد نشان دادن به هم خواهد بود. در این راستا حتی امکان شدت یافتن تجاوزات به حریم هوایی و زمینی روسیه از طریق ناتو وجود دارد، اما وقوع جنگ بعید است.
تحلیل شما از فرجام این کش و قوس های سیاست خارجی و تنش دیپلماتیک اخیر چسیت؛ آیا کار به قطع کامل روابط و مناسبات اروپا و ایالات متحده با روسیه خواهد انجامید؟
قطع کامل مناسبات هم یقینا به دور از واقعیت است. روسیه و آمریکا در بدترین دوران روابط و در اوج جنگ سرد روابط دیپلماتیک خود را به طور کامل قطع نکردند، چه رسد به اکنون؛ لذا شاید تنش در سیاست خارجی به محدویت های جدی روسیه در اروپا و یا آمریکا بینجامد، اما یقینا قطع مناسبات و روابط با روسیه در میان نخواهد بود. امروز در جهان دیپلماسی هر طرفی که بخواهد به قطع روابط و مناسبات دیپلماتیک اقدام کند نوعی از ضعف سیاست خارجی به شمار می آید. لذا نه آمریکا و نه روسیه و حتی انگلستان هم قطع کامل روابط را در دستور کار ندارند. این کشورها به قدری منافع واهداف مهمی را در مناسبات و رابط با یکدیگر تعریف کرده اند که مطمئنا قطع کامل آن سبب زیان به خود کشورها خواهد بود. اما تقلیل مناسبات سیاسی می تواند فرجام این کش و قوس های جنگ دیپلماتیک غرب با روسیه باشد.
انتشار اولیه: چهارشنبه 8 فروردین 1397 / انتشار مجدد: دوشنبه 20 فروردین 1396
نظر شما :