تاریخ نویسان عقیده دارند پوپولیسم چیز خوبی است
ترامپ بر نظریات مورخان خط بطلان می کشد؟
جاشوا زیتز
دیپلماسی ایرانی: این مقاله درباره چگونگی تغییر تاریخ به دست دونالد ترامپ است. این مقاله بحث های تاریخی که سال هاست به آنها توجهی نشده را احیا کرده و نگاهی که مورخان به آن داشته اند را تغییر داده است.
اگر می توانید، زمانی را تصور کنید که میلیون ها آمریکایی سخت کوش، در نهایت به آخرین حد تحمل خود رسیده اند. زمانی را تصور کنید که خون این مردم به واسطه الگوهای غلط و ناپایدار رونق ناگهانی و رکود ناگهانی اقتصادی به جوش آمده؛ در مقابل جامعه ای ناپایدار که در دهه های اخیر، عملا بانک های ملی، وسیله های تولید و توزیع و حتی بزرگراه اطلاعاتی کشور را غصب کرده است، ناتوان شده اند؛ بار مالی که از سوی مرزهای باز و تجارت آزاد بر جوامع آنها تحمیل شده، آنها را بیچاره کرده است؛ و به خاطر افزایش نابرابری اقتصادی و تمرکز قدرت سیاسی خشمگین شده اند. حال فکر کنید همین مردم آمریکا، خشم و نفرت خود را به صورت به راه انداختن یک جنبش سیاسی که خواستار بازگشت به عقب بوده و جنبه انتقام جویانه دارد، نشان می دهند. فکر کنید این مردم با یکدیگر همصدا می شوند و تلاش می کنند آمریکا را مانند قبل، به دوران طلایی بازگردانند.
آیا شما چنین جنبشی را در راستای سنت دموکراتیک توماس جفرسون و اندرو جکسون، مستحق حمایت و پرورش دادن می بینید، یا اینکه عمدتاً از ماهیت زشتی که در آینده نزدیک به خود می گیرد، از مهاجر هراسی و یهود هراسی آن، از انحراف آن به سمت خود برتر بینی سفیدپوستی، از به دست گرفتن بدون برنامه اقتصاد سیاسی از جانب آن و از تأثیر بالقوه مخرب آن بر روی نهادها و هنجارهای کهن ترس دارید؟
باید روشن کنیم که این سناریو هیچ ارتباطی با دونالد ترامپ و حزب جمهوری خواه امروزی ندارد. در عوض، این سوالی است که نزدیک به یک قرن است، ذهن مورخان اجتماعی و سیاسی را به خود درگیر کرده است. آنها به شدت بر سر ارزیابی ماهیت اصلی جنبش پوپولیستی اواخر دهه 1800، قیام سیاسی و اقتصادی که در آن ائتلافی از کشاورزان جنوبی و غربی (سیاه و سفید) مخالف، کارگران شهری و خبرنگاران آرمان گرا، و ستیزه جویان همه به زیر یک پرچم جمع شدند، اختلاف نظر پیدا کرده اند.
این بحثها، مورخان "پیشرو" اوایل قرن بیستم وجانشینان بعدی آنها که پوپولیسم را به عنوان یک جنبش سیاسی اساسا سازنده می دیدند را به مخالفت با ریچارد هافستادتر، یکی از تاثیر گذارترین مورخان آمریکایی تا آن زمان و پس از آن، واداشت. هافستادتر در سال 1955 در کتاب خود این طور نظریه پردازی کرد که پوپولیست ها عقب مانده بوده و بازندگانی علاقه مند به بازگشت به گذشته هستند که بدبختی خود را به گردن نظریه های توطئه می اندازند.
هافستادتر در این بحث شکست خورد: مورخان به طور کلی پوپولیسم را به عنوان یک جنبش مردمی و خیابانی می بینند که برخلاف جهت روند جامعه می جنگند تا بتوانند بسیاری از بی عدالتی های اقتصادی مربوط به عصر طلایی را تصحیح کنند. آنها گرایش های مخالف گرایانه و بدسرشت این جنبش را (تا حدودی به درستی) این طور توجیه می کنند که پوپولیسم محصول زمان خود بود و به این ترتیب حامیان آن بعضی از اوقات ترس بیش از حدی از "نقشه های مخفیانه و جلسه های توطئه گرانه" ابراز می کردند؛ درست همانند دیگر مردم آمریکا که چنین سیاستی را دنبال نمی کردند.
اما آیا این دیدگاه در سال 2018 نیز به همان اندازه درست است؟ شیاطین پوپولیستی با دورنمایی انتقام گرایانه و ذات افراطی توطئه آمیز که ترامپ آنها را تهییج و وادار به جنبش کرده است، با توجه به بیانات گاه و بی گاه متمرکز بر ملی گرایی و یهودستیزی، شباهت عجیبی با جنبش پوپولیستی دارند که هافستادتر آن را به این صورت توصیف کرده است: شیفتگی شدیدی به "نزاع طلبی و ناسیونالیسم ... بدبینی آخرالزمانی ... نفرت از بازرگانان، بانکداران، و شرکت های بزرگ... ترس از مهاجران ... حتی گاهی اوقات به سخره گرفتن خطابه های ضد یهودستیزی" دارند.
اکنون یک سال پس از آغاز به کار ترامپ، زمان مناسبی است که بپرسیم که آیا ممکن است هافستادتر به هر نحوی درباره پوپولیسم نظریه پردازی درستی کرده باشد؟ و این امر درباره میراث گسترده تر چنین جنبش هایی در خلال تمام عصرها، چه چیزی به ما می گوید؟
منبع : پولتیکو / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :