نیم نگاه مسکو به تلآویو در تحولات آتی سرزمین شام
راه ابریشم چین می تواند به کمک بازسازی سوریه بیاید
عبدالرحمن فتح الهی - روسیه که سازماندهی مذاکرات سیاسی برای حل و فصل اوضاع پس از پایان جنگ در سوریه را نیز برعهده گرفته، قصد دارد حضور سیاسی و نظامی خود در این کشور را همچنان حفظ کند. البته در این خصوص ابتدا باید با ایران و ترکیه (شرکای مسکو در مذاکرات آستانه) و همچنین با دیگر نقش آفرینان در سوریه، از جمله آمریکا، به توافق برسد. دومین سفر بشار اسد بعد از سفر اولش در سال 2015 میلادی، دوشنبه به منظور بررسی دورنمای حل و فصل مسائل سیاسی بعد از پایان جنگ داخلی در سوریه انجام گرفت. در سایه این نکته واقعیت این است که به نظر نمی رسد روسیه بعد از پایان عملیات نظامی در سوریه، قصد داشته باشد به حضور نظامی خویش در این کشور پایان دهد و در همین راستا نیز پایگاه های خود در "طرطوس" و "حمیمیم" را همچنان حفظ خواهد کرد. دیگر مشخص شده که در سال جاری توافق نامه ای در مورد استفاده روسیه از این دو پایگاه به مدت 49 سال و امکان تمدید آن برای 25 سال دیگر، بین مسکو و دمشق امضاء شد. در این راستا روسیه اخیرا اقداماتی نیز در راستای مدرنیزه سازی مرکز لجستیکی نیروی دریایی روسیه در بندر طرطوس سوریه، انجام داده است. اکنون بیش از 10 کشتی جنگی در حال ماموریت در آب های دریای مدیترانه قادر هستند تا به طور هم زمان برای تامین تجهیزاتی خویش در این مرکز مستقر شوند. مضافا در رابطه با پایگاه هوایی حمیمیم هم باید گفت که امکانات عملیاتی و تجهیزاتی این پایگاه قرار است افزایش پیدا کند. علاوه بر این زیرساختارهای آن نیز در حال مرمت و بازسازی است. سیستم های مخابراتی، راداری و دیگر تجهیزات مهندسی آن نیز قطعا نوسازی خواهند شد. واضح است که مسئله تامین امنیت این دو پایگاه نیز با استفاده از سامانه های موشکی "اس-400" و "اس-300" تامین شده است. بعید نیست که ترکیب نیروها و تجهیزات دفاع ضدهوایی این پایگاه ها افزایش نیز پیدا کند. البته به گفته مقامات آگاه در وزارت دفاع روسیه، این کشور قصد ندارد نیروی نظامی زیادی در سوریه حفظ کند و تعداد آنها به بیش از 4 الی 5 هزار نفر نخواهد رسید. ولی دهها فروند جنگنده، بمب افکن و هواپیمای ترابری و بالگرد نظامی در پایگاه حمیمیم باقی خواهند ماند. به گفته این منابع خبری، اصلی ترین وظیفه نیروهای نظامی روسیه در سوریه حمایت از صلح و ثبات در این کشور بعد از پایان جنگ داخلی خواهد بود که در شرایط جدید سوریه بعد از شکست داعش باز هم ادامه خواهد داشت و روسیه با وجود پایان عملیات نظامی، خود را از روند حل و فصل سیاسی اوضاع در سوریه کنار نخواهد کشید. ضمن این که در صورت ضرورت، مانعی هم برای استفاده مجدد از قدرت نظامی روسیه در این کشور وجود ندارد؛ از همین رو نیز دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق راهبرد روسیه در تحولات آتی سوریه گفت و گویی را با بهرام امیر احمدیان، کارشناس مسائل روسیه و اوراسیا انجام داده که در ادامه می خوانید:
با توجه به پایان جنگ گسترده مسلحانه با داعش در سوریه و پررنگ شدن بعد سیاسی و دیپلماتیکی بحران در این کشور راهبرد مسکو به عنوان اهرم پیروزی دمشق در قبال شرایط جدید سوریه بعد از نشستهای آنتالیا و سوچی در مذاکرات استانه چه خواهد بود؟
نکته اساسی به گذشته حضور روسیه در سوریه بازمی گردد. اگر به ابتدای بحران سوریه برگردیم یکی از مهم ترین دلایل حضور روسیه در این بحران براساس گفته های نماینده روسیه در اروپا مبارزه با 5 تا 7 هزار نیروی مسلح چچنی در سوریه بوده است و دراین راستا اولویت مسکو مبارزه با این نیروهای مسلح، نه در روسیه که در خود سوریه قبل از بازگشت آنان به چچن بوده است؛ البته همکاری استراتژیک تهران و مسکو در به دست آمدن پیروزی بر گروه های تروریستی قطعا نه برای نابودی این نیروهای چچنی که کل معارضان مسلح سوری بوده است. اما نکته مهم این است که علیرغم وجود این ائتلاف میان روسیه و ایران هر کدام از این کشورها براساس راهبرد خود به مساله سوریه نگاه دارند؛ از یک سو تهران هدف از حضور خود را درسوریه برای گسترش نفوذ در این کشور و بعد لبنان به منظور نزدیکی به مرزهای اسرائیل تعریف کرده است، در حالی که روسیه به دنبال ایجاد پایگاه های جدید و حفظ پایگاه های سنتی خود در طرطوس و حمیمیم بوده است. هرچند که روابط دمشق و مسکو از دوره حافظ اسد و اتحاد جماهیر شوروی تا به کنون ادامه داشته است، اما شرایط جدید سوریه بعد از بهار عربی اقتضائات این روابط را تحت تاثیر قرار داد. لذا همکاری های دو کشور به سمت ارسال نیرو، تجهیزات و تسلیحات به ارتش سوریه و حضور نظامی روسیه در این بحران تغییر جهت یافت تا علاوه بر حفظ پایگاه های سنتی که به آن اشاره کردم، روسیه بتواند در شرق دریای مدیترانه برای نزدیکی به کانال سوئز و بعد دریای سرخ و نهایتا اقیانوس هند حضور یابد. البته این مساله در سایه حضور و استمرار حکومت بشار اسد ممکن است، چرا که هر حکومتی غیر از بشاز اسد روی کار آید به خصوص اگر منتقد و مخالفان حکومت دمشق، قدرت را در دست گیرند، با گرایشات غربی به دنبال نزدیکی با ایالات متحده آمریکا خواهند بود و در این صورت تمام مناسبات و پایگاه های سنتی روسیه در سوریه با چالش جدی روبه رو خواهد شد. البته باید گفت که روسیه برای حفظ گسترش جایگاه خود در خاورمیانه علاوه بر استقرار در کشوری مانند سوریه نیم نگاهی هم به سایر کشورها دارد و در این پروسه روسیه، کشوری مانند ترکیه برای کرملین حائز اهمیت است، چراکه روسیه، هم روابط گسترده مالی و تجاری و هم روابط گازی با آنکارا دارد و هم این که روسیه با نزدیکی به ترکیه به دلیل عضویت در ناتو به مسایل ناتو اشراف بیشتری پیداخواهد کرد که علیرغم ساقط کردن سوخوی روسیه توسط آنکارا و تیره شدن روابط ترکیه با روسیه، نهایتا بحران سوریه به ایجاد و گسترش روابط گرم و نزدیک دو کشور منجر شد. بنابراین در چنین شرایطی روسیه کماکان میل شدیدی برای گسترش نفوذ خود، هم در سوریه و هم در ترکیه برای سیطره بر خاورمیانه دارد. اما مشکل اینجاست که روسیه کالایی برای عرضه در خاورمیانه جهت افزایش عمق نفوذ خود ندارد مگر تجهیزات نظامی، همکاری برای ساخت نیروگاه های هسته ای، ارسال تسلیحاتی مانند سپر دفاع موشکی و یا ارسال موشک های بالستیک، مباحث مربوط به صنعت هوافضا و غیره؛ به همین دلیل صحنه سوریه توانست این نقطه ضعف و کمبود روسیه را جبران کرده و جایگاه او را بیش از پیش در خاورمیانه گسترده تر کند، به گونه ای که اکنون این کشور، هم با سوریه و ترکیه و ایران رابطه دارد و هم در آن سو عربستان سعودی نیز به دنبال گسترش روابط خود با مسکو است .
شما به نقطه تمایز میان تهران و روسیه در ائتلاف حمایت از دولت دمشق اشاره کردید؛ اما علاوه بر نکته شما وعلیرغم این که ائتلاف تهران و مسکو برای حمایت از دولت سوریه شکل گرفته و دو کشور فصول مشترک فراوانی را در بحران سوریه دارند در این میان نقطه تمایز پررنگی وجود دارد و آن مساله تضاد منافع بر سر اسرائیل است؛ شما این نقطه تمایز میان روسیه و ایران را در سایه روابط مسکو - تل آویو چگونه ارزیابی می کنید؟
قطعا علاوه بر نکته ای که در سوال قبلی به عنوان نقطه تمایز تهران و مسکو به آن اشاره شد، یقینا مساله اسرائیل برای هر دوطرف تعاریف متفاوتی دارد، چنانی که قبلا گفتم تهران با حضور درسوریه به دنبال گسترش نفوذ در سوریه و لبنان است تا از این طریق بتواند به مرزهای مشترک دو کشور با اسرائیل به منظور فشار بر تل آویو حضور یابد. اما روسیه چنانی که شما گفتید روابط نزدیکی با اسرائیل دارد و در سایه این روابط، مسکو با حفظ و گسترش مناسبات خود با تل آویو به دنبال تعریف نقش پررنگ تری میان مناسبات اعراب و اسرائیل برای خود است و این مساله در موازات کم رنگ شدن نقش ایالات متحده در این خصوص که در دروره اوباما کلید خورد، می تواند جایگاه روسیه را افزایش دهد. به نظر من در پاسخ به این سوال در نهایت این وجه افتراق میان روسیه و ایران در آینده تحولات خاورمیانه و به خصوص در آینده سوریه اثرگذار خواهد بود و باید این سوال مهم را پرسید که آیا روابط روسیه و نزدیکی مسکو با تل آویو موجب خواهد شد که اسرائیل برای نزدیکی و صلح با جامعه عربی امتیازاتی به آنان بدهد یا خیر؟ لذا در صورت مماشات و همراهی روسیه با تل آویو و حمایت مسکو از رژیم صهیونیستی این استراتژی مطمئنا وجهه افتراق جدی را در مناسبات تهران و مسکو خواهد داشت.
علاوه بر این وجه تمایز تهران و روسیه باید وجه دیگر افتراق میان روابط ترکیه و روسیه را هم مد نظر قرار داد که به مساله حمایت مسکو از کردهای سوریه به عنوان یک از حساسیت های ترکیه بازمی گردد؛ در سایه این نکته اردوغان در دیدار 13 نوامبر در سوچی خواستار کاهش و حتی قطع حمایت مسکو از کردهای سوریه شد، اما پوتین در این خصوص چندان با مواضع ترکیه همراهی نکرد. باتوجه به این نکته در قبال مساله کردهای سوریه واکنش و راهبرد روسیه در آینده تحولات سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟
طبق اخبار و شنیده ها واشنگتن از ارسال سلاح به کردهای سوریه ممانعت کرده و به قطع واگذار تجهیزات بیشتر به نیروهای کردی اقدام نموده است، لذا می توان گفت که اکنون آمریکا به این نتیجه رسیده است که با حمایت هایی که از کردهای سوریه دارد، سبب دور شدن آنکارا از خود شده و در طول بحران سوریه علاوه بر مساله عدم استرداد فتح الله گولن، حمایت از کردها نیز موجب سرد شدن کم سابقه روابط دو کشور شده است. اما باید گفت که علیرغم برخی تنش ها میان اروپا و آمریکا با ترکیه هنوز آنکارا برای ناتو حائز اهمیت است. لذا غرب برای عدم خروج ترکیه از ناتو و جلوگیری از پررنگ شدن روابط روسیه و جبهه شرق با ترکیه در آینده مجبور خواهد شد امتیازاتی را به آنکارا در شرایط نوین سوریه اعطا کند. در این بستر از آن طرف کردهای سوریه نیز می توانند از سوی دولت مرکزی دمشق کارگردانی و مدیریت شوند، چرا که در چندین مورد و به صورت متعدد ما شاهد بودیم که اسد از مهره و برگ برنده کردهای سوریه علیه فشار ترکیه به نفع خود استفاده کرده است، لذا دمشق با اعطای آزادی عمل به کردها سبب تشکیل احزاب سیاسی و نظامی در میان آنان شد که می توانستند حملات ترکیه را به مناطق کردنشین سوریه دفع کنند. در سایه این شرایط و با تشکیل جبهه دموکراتیک کردهای سوریه، این نیروی کردی با استقلال عملی که پیدا کرده بودند به سمت نوعی جدایی طلبی پیش رفتند و حتی با کمک و حمایت آمریکا دست به تشکیل یک نیم دولت نظامی برای مبارزه مستقل علیه تروریسم داعش زدند. بنابراین روسیه در چنین شرایطی که کردها به قدرت رسیده اند میان ترکیه و این نیروها به دنبال نوعی توازن است. اما اگر نهایتا روسیه به دنبال حمایت از یکی از این دو طرف باشد قطعا کردهای سوریه علیرغم نزدیکی با روسیه چندان برای مسکو حائز اهمیت نیست، لذا کرملین حاضر نیست که این روابط موجب دوری آنکارا از روسیه شود. در خصوص مساله کردی باید بگویم که برای مسکو کردهای سوریه تعریف راهبردی چندانی ندارند، درصورتی که برای ترکیه مساله کردی بسیار حائز اهمیت است که هم مرزی کردها با ترکیه اهمیت آن را چند برابر می کند. اما در این میان برای روس ها اقلیم کردستان اهمیت فراوانی دارد، چرا که روابط نزدیکی میان اربیل و مسکو وجود دارد، به گونه ای که در پروسه همه پرسی مسکو اعلام موضع جدی و مخالفت تندی را نداشت، چرا که کردها به خصوص خانواده بارزانی روابط گسترده و بسیار قدیمی از زمان ملامصطفی بارزانی با شوروی سابق دارند؛ اما این مساله چنانی که گفتم برای کردهای سوریه صدق نمی کند، لذا اهمیت کم رنگ کردهای سوریه موجب نخواهد شد تا مسکو در مقابل آنکارا در آینده تحولات حمایت جدی را به قیمت از دست دادن روابطش با ترکیه داشته باشد، چرا که نباید جایگاه آنکارا در مناسبات مسکو فراموش کنیم، آن هم در شرایطی که روسیه از جانب آمریکا و اروپا با تحریم های جدی روبه رو است و مسکو برای جبران این تحریم به ارز نیازمند است که بخشی از آن را از طریق صادرات نفت جبران می کند و بخش دیگر را از طریق صادرات گاز به کشورهایی مانند ترکیه فراهم می کند. در مقابل ترکیه هم صنایع سبک و غذایی خود را به روسیه صادر می کند، مضافا این که میلیون ها نفر شاغل در قالب تجارت چمدانی به عنوان توریست به ترکیه مسافرت کرده و با خود ارز به روسیه وارد می کنند. بنابراین بخشی از اقتصاد خرده پای خانواده های روسی از این طریق شکل گرفته است و این روابط وابسته به تعامل ترکیه با روسیه است. لذا آنکارا و مسکو از امتیازات متقابل خود در صحنه دیپلماتیکی برای رسیدن به اهدافشان استفاده خواهند کرد اما حاضر به از دست دادن منافع این روابط نیستند در نتیجه روسیه در آینده تمایلی به بازی کردن با کارت کردهای سوریه برای فشار بر ترکیه و در مرحله بعد دولت قانونی دمشق نخواهد داشت، هر چند که ممکن است مسکو یک سیاست یک بام و دو هوا را در این خصوص در پیش گیرد.
اما راهبرد روسیه در مقابل مهم ترین رقیب خود یعنی ایالات متحده آمریکا در شرایط جدید سوریه چه خواهد بود؛ چرا که بسیاری معتقدند که بحران سوریه حل نخواهد شد مادامی که این دو ابر قدرت در صحنه سوریه به توافقاتی دست نیابند؟
تحلیل آینده راهبرد روسیه در مقابل آمریکا در صحنه سوریه قدری دشوار است؛ چرا که در شرایطی که کشوری مانند ترکیه در روابط نه چندان مطلوبی با آمریکا قرار دارد، می تواند به عنوان اهرمی در حمایت از مسکو در مقابل آمریکا نقش آفرینی کند، مضافا این که مذاکره و تعامل روسیه و آمریکا بر سر بحران سوریه به دلیل مسائلی مانند مفتوح بودن پرونده دخالت روسیه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا و نیز افزایش تحریم های کاخ سفید در قبال روسیه بر سر مساله اوکراین و شبه جزیره کریمه با تیرگی و پیچیدگی خاصی روبه رو است، بنابراین تعامل این دو ابر قدرت مادامی که این مسایل میانشان حل نشود، همچنان با اما واگر باقی خواهد ماند. لذا در این شرایط شاید بتوان گفت که اکنون در شرایط جدید سوریه بعد از شکست داعش بازیگران حاضر در صحنه به این باور رسیده اند که بحران این کشور را می توان بدون در نظر گرفتن آمریکا و با حضور ایران، روسیه، ترکیه، حتی معارضان سوری حاضر در مذاکرات و نیز برخی کشورهای همسایه سوریه سامان داد و از دل این گفت و گوها بتوان تمامیت ارضی و حاکمیت دولت دمشق را بر کل خاک سوریه برقرار کرد تا حداقل ضابط و ناظر اجرای انتخاباتی مورد قبول همه در آینده باشد؛ چرا که برای برگزاری هر انتخاباتی وجود یک دولت حاکم بر کل کشور لازم و ضروری است. از آن سو مردمی که اکنون در جایگاه حامیان و حتی منتقدان حکومت اسد هستند در این پروسه سیاسی نقش پررنگ تری را در تحولات آتی در حوزه سیاسی برعهده خواهند گرفت. لذا مساله بحران سوریه به تدریج به سمت داخلی تر شدن با کمک همسایگان خود مانند ترکیه و سایر کشورهای غیر همسایه مانند ایران و روسیه گرایش خواهد یافت. بنابراین آمریکا نمی تواند نقش چندان جدی و مستقیمی را در این رویه در شرایطی که بیان شد داشته باشد، مگر از طریق نماینده ویژه سازمان ملل در بحران سوریه؛ اما باید گفت که علیرغم تمام این نکات باید مساله سوریه نهایتا از طریق سازمان ملل حل و فصل شود تا هر طرفی که در طی مذاکرات نتیجه لازمه را نیافت نتواند کارشکنی را در آینده سوریه داشته باشد و بدین ترتیب حمایت جامعه جهانی را می توان از دولت دمشق در بحران سوریه داشت. در این میان پرونده آقای دمیستورا پرونده قابل قبولی است، چرا که هم در نشست آستانه توانسته معارضین و نماینده دولت دمشق را پای میز مذاکره بنشاند و هم توانسته در ژنو به موفقیت هایی دست یابد و در سایه آن مناطق صلحی را در جای جای سوریه ایجاد کند .
اما از دید شما درمساله بازسازی سوریه اولویت های روسیه چه خواهد بود، مسکو در این مرحله می تواند چه کمک هایی را به دمشق داشته باشد؟
آن چه که درشرایط آتی سوریه پس از شکست داعش اهمیت فراوانی دارد، بحث هزینه های کلان بازسازی سوریه است که قطعا این هزینه ها نه درتوان روسیه است، نه ترکیه و نه کشوری مانند ایران؛ بنابراین روسیه به همراهی ایران و ترکیه باید برای بازسازی سوریه به دنبال بازیگری باشد که هم توان لازمه در این مساله را داشته و هم به دنبال ایجاد بازاری برای کالاهای خود در سوریه باشد که نمونه بارز آن چین است. لذا استراتژی ایران و روسیه در قبال سوریه باید تعامل با چین برای کشاندن پکن در مساله بازسازی سوریه باشد، یقینا در این پروسه ایران می تواند در کنار سوریه موفق ظاهر شود، چرا که تهران توانست در بحبوحه بحران سوریه کشوری مانند روسیه را به جرگه متحدین خود وارد کند، لذا کشاندن پای چین به صحنه سوریه، آن هم چینی که هم پول و هم توان لازمه را در این خصوص دارد و برای مسکو و تهران که روابط معنادار گسترده ای با پکن دارد، بسیار اهمیت پیدا می کند. در این راستا ایران می تواند از طریق مانور بر راه ابریشمی که از ایران به سمت بین النهرین و بعد سوریه گسترش دارد، می تواند چین را به این مساله جلب کند. به نظر من طرح این مساله حتی می تواند حمایت اروپا را هم در بازسازی سوریه درپی داشته باشد. از همین رو تمرکز تهران باید در آینده بر گسترش کمربند راه ابربشم و تلاش برای اتصال راه آهن ایران به عراق و سوریه و از آن طریق به لبنان و شرق مدیترانه برای دستیابی به ظرفیت های آن مناطق و در اختیار گرفتن آلترناتیوهای گوناگون سیاسی و اقتصادی باشد و با چنین سیاستی چین هم به دنبال اتصال خود به این کمربند راه ابریشم خواهد بود.
اما با پایان یافتن نبرد نظامی با داعش در سوریه آیا نقش نظامی روسیه به سمت مناسبات دیپلماتیک و پررنگ کردن حربه سیاسی پیش خواهد رفت؛ در این صورت راهبرد مسکو در نشست آستانه و نیز ژنو چه خواهد بود ؟
ببینید با پایان دوره داعش و آغاز مذاکرات در شرایط سوریه جدید مرحله ای تازه و درعین حال مهم شروع می شود و آن مرحله یارگیری بازیگران در تقسیم قدرت در اینده سوریه است که اتفاقا فعالیت های دیپلماتیکی در این دوران، هم پیچیده تر، هم جدی تر و هم سخت تر است. در دوران مبارزه با داعش دشمن مشترک سبب ایجاد برخی ائتلاف ها و اتحاد نیروها و کشورها شد. اما اکنون در مساله چگونگی مدیریت فضای سیاسی کنونی در کشاکش اهداف و منافع گاه متناقض دولت دمشق با معارضین و کشورهای حامی دولت قانونی سوریه و بشار اسد با کشورهای حامی معارضین بازی تقسیم قدرت را پیچیده وجدی می کند. بعد از این نبرد دیپلماتیکی و سیاسی مساله دیگر به مبارزه با داعش در جغرافیای وسیع تری مانند افغانستان و پاکستان درغرب آسیا و یا لیبی، مصر و نیجریه در شمال آفریقا و یا حتی کشورهای اروپایی و شرق آسیا است، از سوی دیگر باید بپذیریم که داعش یک جریان فکری است که با ازمیان رفتن رهبران و نیروهای آن از بین نمی رود، لذا باید در تحولات آتی نحوه مبارزه با خود تفکر داعش که اکنون در فضای مجازی ذهن بسیاری از جوانان و حتی نوجوانان کشورهای جهان را در گیر کرده است، در دستور کار جدی کشورهای مبارز علیه افراطی گری قرار گیرد. پس در کل سه مساله مدیریت تقسیم قدرت در سوریه، چگونگی مبارزه با تفکر داعش و نهایتا بازسازی سوریه مهم ترین مراحل تحولات آتی سوریه خواهد بود و حل این مسایل تکالیف سنگینی را برعهده مذاکره کنندگان درنشست صلح آستانه و ژنو مانند روسیه خواهد گذاشت. هر چند که این مسائل نقش نظامی وامنیتی روسیه در سوریه را کم رنگ نمی کند و مسکو به حفظ بخشی از نیروها و تجهیزات نظامیش در سوریه اقدام می کند.
انتشار اولیه: سه شنبه 7 آذر 1396 / انتشار مجدد: سه شنبه 16 آذر 1396
نظر شما :