مخالفت مرکل با ادغام دو پرونده تهران و پیونگ یانگ
اجازه ندهیم اروپا در دو راهی انتخاب ایران و امریکا قرار بگیرد
عبدالرحمن فتح الهی - در شرایطی که مناسبات آمریکا با آلمان و اتحادیۀ اروپا با ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید روزهای پر التهابی را تجربه می کند، تنور رقابت های انتخابات پارلمانی در آلمان داغ تر شده است. قرار است انتخابات پارلمانی آلمان یکشنبه هفته جاری (فردا )24 سپتامبر برگزار شود تا 598 نماینده انتخاب و صدراعظم جدید نیز مشخص شود. رقابت اصلی انتخابات میان دو حزب سوسیال دموکرات (SPD) و حزب محافظه کار دموکرات مسیحی (CDU) یعنی حزب آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان است. علاوه براین، احزاب کوچک تر همچون سبزها، چپ و دموکرات های آزاد و حزب تازه تاسیس «آلترناتیو برای آلمان»(AfD) نیز در این دور از رقابت ها حضور دارند. بر اساس نظرسنجی ها به نظر می رسد بخت حزب سوسیال دموکرات به رهبری مارتین شولتز برای پیروزی در انتخابات بیشتر است. به طور سنتی سوسیال دموکرات های آلمان مواضع نرم تری در مقایسه با شریک حزبی خود -حزب آنگلا مرکل- در قبال ایران داشته اند. زیگمار گابریل، رهبر سابق حزب سوسیال دموکرات که اکنون سمت وزیر امور خارجۀ آلمان را برعهده دارد، اولین مقام ارشد اروپایی بود که در تیر سال گذشته و اندکی پس از توافق ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 بر سر برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام) در صدر اولین هیئت تجاری اروپایی، سفری سه روزه به ایران داشت. البته این سفر که قرار بود جنبۀ اقتصادی داشته باشد به دنبال برخی سخنان زیگمار گابریل با حاشیه هایی همراه شد. سیاست های امریکا با روی کارآمدن ترامپ و سیاست های دولت آینده آلمان در قبال ایران که ممکن است یک چهرۀ جدید را به عنوان صدراعظم تجربه کند، شاید از جمله مسائل مورد توجه برای مردم ایران باشد. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق تر تاثیرات انتخابات آلمان بر روابط دیپلماتیک تهران – برلین گفت و گویی را با دکتر احمد نقیب زاده، کارشناس مسائل اروپا و روابط بین الملل انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با نگاهی به شرایط انتخاباتی آلمان و وضعیت احزاب سیاسی و مشخصا حزب "دموکرات مسیحی" و در گام بعدی ائتلاف "متحد مسیحی" به ریاست خانم مرکل، این حزب نسبت به سایر رقبای خود از وضعیت بهتری برخورداراست، به گونه ای که حتی مهمترین رقیب خانم مرکل یعنی آقای مارتین شولتس از حزب "سوسیال دموکرات" را هم باید احتمالا شکست خورده رقابت 24 سپتامبر آلمان بدانیم. در این صورت خانم مرکل برای چهارمین بار به عنوان صدراعظم آلمان از یک سو رکورد "هلموت کوهل" را خواهد شکست و از سوی دیگر قدرت مضاعفی را برای 4 سال آینده از آن خود می کند. چرا که که اگر بتواند رای کافی را در پارلمان این کشور بیاورد، به مدت ۱۱ سال صدراعظمی و ۱۶ سال رهبری حزب دموکرات مسیحی را در دست خواهد داشت. در بستر این نکات شرایط آلمان را از یک نگاه کلی چگونه برآورد می کنید؟
آلمان قدرت اول اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپاست، از همین رو بیشترین استفاده را هم از اتحادیه اروپا در گسترش نفوذ و قدرت خود برده و خواهد برد. به همین دلیل مهمترین جایگاه این اتحادیه و سنگین ترین وزنه سیاسی و اقتصادی آن برلین است. خانم مرکل چنانی که شما هم اشاره کردید احتمال قریب به یقین دوباره انتخاب خواهد شد چرا که سیاست هایی که تا اکنون در پیش گرفته سیاست های موفقی برای آلمان و اتحادیه اروپا بوده است. هرچند که منتقدانی هم درخصوص این سیاستها وجود دارد. اما این سیاستها به گونه ای موفق بوده که حتی آقای شولتس هم در جایگاه مهمترین رقیب خانم مرکل، شعارها و سیاستهای مشابه او را درپیش گرفته و به صورت تلویحی صلاحیت خانم مرکل را نسبت به خود تایید کرده است. به همین دلیل بسیار محتمل است که پیروز انتخابات آلمان خانم مرکل باشد. البته برای تحلیل این مسئله باید دو نکته را مدنظر داشت. اول اینکه خانم مرکل زمانی در آلمان برای اولین بار قدرت را در دست گرفت که خود را از مهره های طرفدار آمریکا نشان داد؛ چرا که آلمان در آن زمان بدلیل اینکه با واشنگتن اختلاف دیدگاه پیدا کرده بود، می رفت که ضررهای سیاسی و اقتصادی فراوانی را متحمل شود. زیرا واشنگتن براحتی می توانست در عرصه اقتصادی از قدرت نفوذ خود در شرکتهای چندملیتی استفاده کند و اقتصاد آلمان را تحت فشار قرار دهد و از این طریق حتی اقتصاد آلمان را فلج کند. به همین دلیل همه شخصیتها و احزاب سیاسی به دنبال راه حلی برای برون رفت از این مشکل بوده اند و در ادامه همین مسئله بود که روی خانم مرکل اجماع صورت گرفت و از این جا بود که برای اولین بار قدرت را در دست گرفت تا بتواند رابطه خود را با آمریکا ترمیم کند. ولی باید به این نکته هم توجه داشت که رقابتهای سیاسی و اقتصادی از دهه های پیشین به خصوص از دهه 60 میلادی قرن 20 همیشه میان آمریکا و اروپا بخصوص آلمان وجود داشته، لذا اختلاف نظرهایی میان دو قاره شکل گرفته است.
آیا می توان اکنون برجام را یکی از مصادیق این نقاط اختلاف در نظر گرفت؟
بله؛ یکی از این اختلاف نظرهای کنونی میان ایالات متحده و اروپا به تهران و مشخصا برجام بازمی گردد. در شرایط کنونی اتحادیه اروپا و در راس آن آلمان به شدت طرفدار حفظ و پایبندی به برجام هستند. چرا که از یک سو در شرایط کنونی، این اتحادیه و آلمان به دنبال پرونده و چالش جدیدی با تهران نیست و از سوی دیگر برجام می تواند به عنوان راه حلی برای برون رفت از مشکلات اقتصادی اروپا عمل کند. اما در این خصوص آمریکا همواره یک حالت تمامیت خواه را داشته است به بیان ساده تر واشنگتن در هر معامله و معاهده ای یا به دنبال به دست آوردن بیشترین سهم است یا بر هم زدن کل معاهده و معامله؛ از همین رو در بستر این اختلاف نظر، تهران در یک هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک باید بر نزدیکی دیپلماتیک با اتحادیه اروپا و مشخصا آلمان گام بردارد تا بتواند از آن طریق اهداف خود را در خصوص واشنگتن را هم بدست آورد تا حتی الامکان از اقدامات ناگهانی و سیاستهای خصمانه ایالات متحده کاسته شود دراین راستا چون خانم مرکل بعد از انتخابات قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد و در عین حال اتحادیه اروپا روی نگین آلمان می چرخد و هر جا بحرانی مانند بحران یونان روی دهد، این برلین است که درصدد رفع آن برمی آید چرا که باحفظ و گسترش اتحادیه اروپا، آلمان قدرت بیشتری پیدا کرده است، لذا با این صبغه قدرت هژمونیک، برلین می تواند به نفع تهران عمل کند و چون مطمئنا پیروز انتخابات خانم مرکل است، این مسئله می تواند به سود تهران تمام شود. از همین رو هم باید آلمان در مناسبات دیپلماتیک تهران نقش ویژه ای داشته باشد.
اما در برابر این شرایط تقریبا ایده آل خانم مرکل و احزاب متحد مسیحی برای انتخابات 24 سپتامبر، مشکلاتی هم وجود دارد که می توان در 4 حوزه کلی مهاجرت،تروریسم، ترکیه و ناتو بررسی شود. ابتدا از ناتو شروع کنیم؛ به دنبال حضور ترامپ در کاخ سفید و انتقاداتش از ساختار ناتو در سیاست هایش، او همواره سعی داشته تا کشورهایی مانند آلمان را مجبور کند که سهم بودجه ای خود را در قبال ناتو افزایش دهند و همین مسئله هم به اختلاف داخلی در بدنه سیاسی دولت خانم مرکل منجر شده است، چرا که خانم اورسولا فوندرلاین (وزیر دفاع آلمان) در راستای نظر ترامپ خواهان افزایش سهم بودجه ای آلمان در ناتوست اما خانم مرکل مخالف این صرف هزینه است. در بستر این شرایط، خانم مرکل در صورت پیروزی که محتمل به نظر می رسد با این چالش چه خواهد کرد؟
در این چالش هرکسی هم جای خانم مرکل باشد همین سیاست و مواضع او را خواهد داشت. شما می دانید که حضور آلمان در ناتو به میل برلین نبوده و در حقیقت به ائتلاف همگانی نظامی بعد از جنگ جهانی دوم که علیه شوروی انجام شد، سبب شکل گیری ناتو شد؛ به موازات این مسئله به دلیل اینکه آلمان به واسطه برخی از معاهدات بعد از جنگ جهانی دوم حق داشتن ارتش برای خود نداشت، لذا تمهیداتی بکار گرفته شد تا حلقه واسطه ای بوجود آید که آن تشکلی به نام "اروپای غربی" بود که آلمان هم در آن عضو بود و مشارکت نظامی داشت بدون اینکه ارتشی از خود داشته باشد. در همین زمینه و بستر بود که شرایط الحاق آلمان به ناتو شکل گرفت، در نتیجه ناتو چیزی نبود که برلین به دنبال تشکیل یا عضویت در آن باشد. لذا ناتو تقریبا اهداف آلمان را در برنامه های خود ندارد و از طرف دیگر هم آلمان در ناتو منافع چندانی را کسب نکرده، بنابراین برای این کشور بسیار مشکل است که برای تشکیلاتی بودجه اختصاص دهد که در تامین منافع آنان هیچ نقش مثبت و سازنده ای را نداشته، و نه تنها مانع از رسیدن آلمان به اهداف خود شده، بلکه هزینه هایی را هم برای این کشور داشته است؛ چرا که ناتو بییشترین بهره را از خاک آلمان برای منافع خود می برد مانند استقرار سامانه موشکی، دفع زباله های اتمی و... . از این رو معتقدم این بحث هایی که از زمان روی کار آمدن ترامپ در خصوص افزایش سهم بودجه ای آلمان و سایر کشورها در ناتو آغاز شده تا زمان باقی ماندنش در قدرت ادامه خواهد داشت و به نظر می رسد که با پیروزی خانم مرکل این تنش ها به صورت مداوم ادامه داشته باشد.
اما یکی دیگر از چالشهای برلین که از کودتای 15ژوئیه 2016 ترکیه آغاز شد، بحث روابط دیپلماتیک متشنج با آنکاراست. به گونه ای که در یک سیر صعودی تنشهای روابط دیپلماتیک بین دو کشور به جایی رسید که مذاکرات الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا تعلیق شد. در صورت پیروزی خانم مرکل روابط دیپلماتیک سرد میان برلین و آنکارا چه آینده ای پیدا خواهد کرد؟ برلین با چالشی به نام ترکیه چگونه رفتار خواهد کرد؟
قبل از هر چیزی باید گفت که من نمی دانم ترکها بر اساس کدام استدلال، برنامه و اعتباری سودای پیوستن به اتحادیه اروپا را داشته اند. برای اینکه از همان ابتدا این پروسه یک پروسه شکست خورده بود. زیرا اتحادیه اروپا یک اتحادیه مسیحی است و بنیان گذاران آن مانند "ژان مونه" و "کنراد آدناور" مسیحیان باورمند بودند که به شکل گیری یک اتحادیه کشورهای اروپایی مسیحی اعتقاد داشتند. لذا الحاق یک کشور اسلامی از یک سو و در عین حال کشوری که در آن هنوز برخی از جنبه های جهان سومی مانند قوانین و مقررات ضد حقوق بشری، مرزهای نا امن، مشکلات اقتصادی متعدد و... می توانست چالشهای جدی را برای اتحادیه اروپا در صورت الحاق ترکیه به این اتحادیه داشته باشد. در این بستر من بر این باورم که طرح الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا ناشدنی است. اما در این میان آلمانها از ترکیه برای برقراری امنیت در مرزهای اروپا با پرداختن کمک های مالی استفاده خود را از ترکیه بردند تا مهاجران را در کمپ هایی در خاک ترکیه اسکان داده و از این طریق از ورود مهاجرین به اتحادیه اروپا جلوگیری شود که البته در این خصوص هم با آنکارا به اختلافاتی برخوردند؛ اما این اختلافات بعد از اقدامات ترکیه پس از کودتای 2016 و واکنشهای عجولانه و نسنجیده ترکیه بیشتر شد و در ادامه اقداماتی مانند دستگیری روزنامه نگاران و برخی اتباع آلمانی، چالش را دو چندان کرد، لذا ترکیه برای پر کردن جای اروپا سیاست "نگاه به شرق" را در پیش گرفت و در عین افزایش مناسبات خود با پکن و مسکو به همان میزان از غرب و اتحادیه اروپا دور شد و در مقابل آلمان هم با تعلیق مذاکرات الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا سبب بیشتر شدن شکاف این دو کشور شد. لذا به نظر می آید این حالت در آینده هم ادامه پیدا کند، مگر اینکه آنکارا رفتارهای نسنجیده خود را که بعد از کودتای 2016 در پیش گرفته تعدیل کند و در ادامه خانم مرکل هم احتمال دارد با یک سیاست مداراگونه سعی در کاهش تنش ها داشته باشد.
اما در قبال مسئله یا بهتر بگوییم چالش تروریسم و مهاجرت، خانم مرکل چه خواهد کرد، چرا که اتفاقا علیرغم همراهی نسبی آقای شولتس در مواضع مرکل این مسئله از مواردی بود که به خانم مرکل در مناظره تلویزیونی سوم سپتامبر به آن حمله شد؟ در ادامه ما در چند سال اخیر و مشخصا از ابتدای سال2017 شاهدیم که اروپا به سیبل حملات داعش بدل شده که آلمان هم از آن مصون نبوده است و قطعا در راستای پاردایم "گرگهای تنها" احتمال افزایش حملات و اقدامت تروریستی در خاک اروپا و آلمان افزایش پیدا خواهد کرد؛ در این راستا سیاست های امنیتی برلین برای مقابله با این تهدیداتِ رو به افزایش چگونه خواهد بود؟
درخصوص مهاجرت باید گفت که آلمانها از ابتدا برخلاف برخی از کشورها ژست دوستانه ای را به خود گرفتند و سیاست مهاجرت بازی را برای در اختیار گرفتن نیروی کار ارزان به کار بستند. آنها فکر می کردند که می توانند از طریق این سیاستها بیشترین بهره را از نیروی کار ارزان ببرند، اما در ادامه با حوادث تروریستی آلمان، آنها نسبت به این سیاستها بدبین شدند به گونه ای که خانم مرکل در این سیاستها تجدید نظر کرد. در بستر تحولات امروز اتحادیه اروپا و حوادث تروریستی که روی داده احتمال دارد خانم مرکل سیاستهای بسته تری را در خصوص مهاجرین در آینده به کار گیرد. اما درخصوص تروریسم و تروریستهایی که در قالب مهاحران و پناهجویان وارد اروپا شده اند و خاک کشورهایی مانند آلمان را عرصه اقدامات تروریستی قرار داده اند، این مسئله سبب شده تا سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس که بیشتر از سایر کشورهای اروپایی با مسئله تروریسم درگیر هستند به فکر همسو کردن و در عین حال به روز رسانی سیاستهای امنیتی خود علیرغم مسئله برگزیت باشند، لذا من معتقدم خانم مرکل در آینده در همین راستا برای حل چالش تروریسم گام بردارد تا بتواند مانع از رشد تروریسم در آلمان و اروپا شود. البته مشارکت آلمان در مبارزه با تروریسم در خاورمیانه سبب شد که این کشور به یکی از اهداف تروریستها برای انجام حملات بدل شود از همین رو احتمال اینکه در آینده کاری خانم مرکل تروریسم مهمترین چالش باشد بسیار زیاد است؛ چرا که در راستای نکته مهم سوال شما، اکنون با شکست تروریسم در اروپا احتمال افزایش عملیاتهای فردی و منفک و در عین حال پراکنده در کشورهای اروپایی وجود دارد. از این رو این مسئله (رشد تروریسم) می تواند به مهمترین چالش اروپا و در راس ان آلمان در جایگاه قدرت سیاسی و اقتصادی این اتحادیه تبدیل شود.
در سخنان قبلی تان به تضاد منافع آلمان و آمریکا در خصوص برجام اشاره داشتید. اما نمی توان منکر این واقعیت بود در صورتی که آلمان تنها مخیر به انتخاب تهران یا واشنگتن باشد، انتخاب برلین قطعا ایالات متحده است. لذا تهران در این بستر چه رفتارهایی را باید در پیش بگیرد که حتی در صورت چرخش اتحادیه اروپا و آلمان با بحران جدی مواجه نشود؟
اینکه انتخاب اول آلمان می تواند آمریکا باشد هیچ شکی وجود ندارد؛ چرا که این سیاست، سیاستی بوده که جمهوری اسلامی بارها آن را آزموده است. لذا اگر در خصوص برجام شرایط در آینده به نقطه ای برسد که آلمان مجبور به انتخاب شود به دلایل متعدد آمریکا را برخواهد گزید. بنابراین من معتقدم که اساسا تهران باید در مناسبات دیپلماتیک آن قدر هوشمندانه عمل کند که مانع از رسیدن به آن مرحله شود. در ادامه باید با یک دیپلماسی منعطف مانع از رویارویی بیشتر تهران و واشنگتن شد چرا که در این صورت، آمریکا با اعمال قدرت خود و فشار خواستار تجدید نظر اروپا در خصوص برجام خواهد شد. اینجاست که مانند سال های ابتدایی دهه 90 شمسی ائتلاف جهانی دوباره علیه تهران شکل خواهد گرفت. اکنون با نگاهی به تحولات میدانی به نظر می آید که سیاستهای فرانسه و آقای ماکرون به سود تهران است چراکه حمایتهای پاریس از صراحت بیشتری برخوردار است، البته دلیل آن هم روشن است زیرا پاریس علاقه فراوانی به حفظ برجام و افزایش مراودات سیاسی و به خصوص اقتصادی با تهران دارد که قراردادهای توتال، پژو سیتروئن، ایرباس و... نشانه هایی از آن است. لذا کشورهای اروپایی به طور کلی و به طور خاص پاریس در حمایت از تهران سیاستهای معینی را در قبال ترامپ نشان داده اند.
اما در این خصوص واکنش های خانم مرکل و برلین با توجه به اینکه اساسا آلمان لنگرگاه سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپاست می تواند در بر دارنده چه برنامه و سیاستی در قبال کاهش تنش میان تهران و واشنگتن باشد؟
به نظر من سیاست های اعمالی فعلی برلین بسیار مناسب است. خانم مرکل باید همین سیاستها را در آینده ادامه دهد و با یک هوشمندی دیپلماتیک خطرات لغو برجام را از یک سو به واشنگتن گوشزد کند و از سوی دیگر منافع برقراری و ادامه برجام را به ترامپی که همواره سعی در سامان دادن به وضعیت اقتصادی داخلی آمریکا است خاطرنشان کند. لذا اگرچه در سوال قبلی تان گفته شد اگر اروپا و آلمان تنها مخیر به انتخاب باشند آمریکا را برخواهند گزید اما در حال حاضر حداقل در مراحل اولیه برلین توانسته مخالفت خود را با لغو برجام و سیاست های خصمانه ایالات متحده علیه تهران نشان دهد.
به سیاست های خصمانه ایالات متحده علیه تهران اشاره شد. باتوجه به اینکه ترامپ در چند وقت اخیر تلاش دارد در افکار عمومی و صحنه روابط بین الملل پرونده تهران و پیونگ یانگ را در یک قالب و دسته قرار دهد. اما در مقابل خانم مرکل درخصوص پرونده پیونگ یانگ تلاش دارد نقشی میانجی گر را در حل و فصل آن داشته باشد. در همین راستا کشورهای اروپایی و مشخصا برلین اساسا با در یک قالب دیدن پرونده پیونگ یانگ و تهران مخالفند. در سایه این مسئله کشورهای اروپایی سعی دارند فاصله معناداری را میان تهران و پیونگ یانگ قائل شوند. با توجه به دو دیدگاه کاملا متفاوت اروپا و آمریکا در این خصوص، عرصه تحولات در آینده چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ نقش خانم مرکل با به دست گرفتن مجدد قدرت در آلمان را در این خصوص چگونه برآورد می کنید؟
باید بپذیریم که در تحولات میدانی و عرصه واقعی بین المللی هیچ گاه مسئله پیونگ یانگ با تهران در یک ردیف قرار نمی گیرد و تمام این تلاشها که در مواضع ترامپ و نتانیاهو تجلی می یابد ساخته و پرداخته لابیهای صهیونیستی است، این لابیها اصرار دارند که تهدید پیونگ یانگ را برای جامعه جهانی در قالب تهران هم تعمیم دهند و حتی درصدد قبولاندن این باور هستندکه خطر تهران به مراتب بیشتر از پیونگ یانگ است. اما نکته جالب اینجاست که علیرغم اختلاف نظر دو طیف (آمریکا و اروپا) برجام در خصوص یک کاسه کردن تهران و پیونگ یانگ، هر دو از یک استدلال بهره می گیرند. به این ترتیب که از یک سو کشورهای اروپایی در مقام حامیان برجام اعتقاد دارند با تحت فشار قرار دادن تهران و لغو برجام، ایران در راه رسیدن به جایگاهی مانند کره شمالی گام برخواهد داشت و مخالفان برجام هم معتقدند که همان گونه که کره شمالی جامعه جهانی را تا رسیدن به سلاح های هسته ای بازی داد، اکنون تهران هم با برگ برنده برجام هم در این راستا گام برداشته است. البته این مسئله یک کاسه کردن تهران و پیونگ یانگ قبلا هم تجربه شده و به شکست هم انجامیده و این مسئله هم زمانی روی داد که جورج بوش در قالب "محور شرارت "، تهران و کره شمالی را در یک طیف قرار داد، اما همان زمان اروپایی ها از این مواضع جورج بوش بسیار خشمگین شدند و دیدیم که این مسئله از سوی جامعه جهانی پذیرفته نشد، زیرا جامعه جهانی توانست کره شمالی را در انزوا قرار دهد. امروز کره شمالی تنها و تنها از طریق چین می تواند ارتباطات خود را داشته باشد اما ما امروز به وضوح می بینیم که تهران با اکثر کشورهای جهان روابط سیاسی و اقتصادی بسیار گسترده ای دارد. بنابراین امکان این که از ایران بتوانند یک کره شمالی جدید بسازند اساسا وجود ندارد. پس در این راستا مهم این است که تهران در یک هوشمندی دیپلماتیک اشتباه یا بهانه ای به دست جامعه جهانی ندهد، لذا باید در مواضع و شعارهای خود نهایت دقت را داشته باشیم تا شباهتی میان تهران و پیونگ یانگ وجود نداشته باشد تا از این طریق بتوانند ایران را به کره شمالی تشبیه کنند. اما تمام تلاش خانم مرکل هم برای کاهش تنش های مسئله کره شمالی و طرح میانجی گری برلین برای حل و فصل آن هم باید در این راستا دیده شود چرا که اروپا و آلمان با کاهش فضای تنش و درگیری سعی دارند که افکار عمومی عرصه بین الملل را برای درک تمایز بین تهران با پیونگ یانگ آماده کنند، لذا خانم مرکل به نظر می آید در ادامه هم با همین روش عمل کند. البته شاید نتواند به حل بحران کره شمالی نائل شود اما حداقل، هم فضای ملتهب را آرام می کند و هم باعث خواهد شد که تهران و پیونگ یانگ در یک رده و طیف دیده نشوند.
انتشار اولیه: شنبه 1 مهر 1396 / انتشار مجدد: جمعه 7 مهر 1396
نظر شما :