خودداری ریاض در تجدید نظر از سیاست های قبلی

پروژه تجزیه اسرائیل شامل عربستان هم می شود

۰۱ مهر ۱۳۹۶ | ۱۲:۳۴ کد : ۱۹۷۱۷۷۴ گفتگو خاورمیانه
محمد علی مهتدی: حتی در صورت موفقیت در برنامه جدایی کردستان عراق، یقینا این مسئله در آینده دامن خود ریاض را هم خواهد گرفت چرا که اساسا طراح چنین برنامه هایی بدون شک اسرائیل است و این گونه برنامه های تجزیه طلبانه را فقط به سوریه و عراق محدود نمی کند
پروژه تجزیه اسرائیل شامل عربستان هم می شود

عبدالرحمن فتح الهی - این روزها جدال رسانه ای زیادی بر سر وجود هماهنگی بین آمریکا و روسیه در عرصه سوریه یا رقابت و جنگی سرد بین 2 کشور وجود دارد، اما در واقع امر، آنچه جریان دارد، ترکیبی از دو حالت و وضعیت است. این دو وضعیت سبب شده تا صحنه جنگ سوریه به شدت متاثر از آن عمل کند.گاهی واشنگتن و مسکو در عرصه سوریه به دلجویی از یکدیگر پرداخته و درباره برخی مسائل همچون مبارزه با داعش، هماهنگی پروازها، مذاکرات ژنو و آتش بس به توافق می رسند و برخی اوقات هم این 2 ابرقدرت را در رقابت قابل توجهی با یکدیگر و حمایت از طرفی در سوریه می بینیم به گونه ای که برای رسیدن به دستاوردی مهم با یکدیگر رقابت می کنند، همچون آنچه امروز در رقه و دیرالزور در نبرد با داعش جریان دارد. لذا این وضعیت در روابط بین روسیه و آمریکا برای ایجاد راه حل بحران سوریه موجب شد که کشورهای عربی منطقه خلیج فارس و در راس آن ریاض به این نتیجه برسند که معامله فرضی بین مسکو و واشنگتن که از آن سخن رانده می شود می تواند به زیان منافع آنها باشد فلذا به دنبال آن، تنها راه اجتناب از چنین زیانی، ایجاد برخی تغییراتی تاکتیکی و نه استراتژیک در مواضع خود نسبت به سوریه و تحولات منطقه ای برای باز کردن  دریچه جدیدی در افزایش ارتباط با روسیه می دانند. در مدت گذشته از عمر بحران سوریه همواره عربستان سعی داشت با معاملات مالی، سرمایه گذاری ها و قراردادهای تسلیحاتی روسیه را برای تغییر مواضع خود در خصوص پرونده سوریه اغوا کند اما در این تلاش خود ناکام ماند از همین رو هم این موضع عربستان در خصوص سوریه و بشار اسد به پیروی از کشور های اروپایی و ایالات متحده آمریکا تغییر کرده و این مسئله سبب شده تا حد زیادی به شکست های پی در پی این کشور و ناکامی معارضان سوریه برمی گردد چرا که اسد در طول دو سال گذشته بار دیگر بر بخش بزرگی از کشورش مسلط شده است.
بر این اساس، عربستان برای ماندن بشار اسد در قدرت و ضرورت هماهنگی با روسیه برای دستیابی به توافق و حل و فصل جامع بحران سوریه متقاعد شده است البته این مسئله می تواند بسیار سازنده باشد. از این رو عربستان سعودی می تواند از طریق مذاکره با معارضان برجسته حکومت سوریه، نقش مهمی در بحران این کشور ایفا کند، به گونه ای که "قدری جمیل" رئیس تریبون مسکو از درخواست عربستان برای یکپارچه شدن معارضان و همچنین برگزاری دومین نشست  مشترک گروه های اصلی معارض سوری (تریبون ریاض و تریبون مسکو و قاهره) در ماه اکتبر خبر داد که  این  تغییر مواضع ریاض را علاوه بر سوریه می توان در مورد عراق و سایر کشورهای منطقه تعمیم داد. هر چند که مسئله بقای دولت سوریه و حتی بشار اسد از اهمیت زیادی برای عربستان برخوردار نیست. بنابراین این کشور امروز همگام با امریکا و به خصوص اسرائیل می گوید که روسیه باید به شدت برای پایان دادن به حضور ایران در سوریه، مقامات سوریه را تحت فشار قرار دهد چرا که حضور ایران در سوریه مهمترین مسئله برای آنهاست؛ اما به واقع ریشه های این تغییرات در مواضع عربستان چیست؟ تاثیرات آن می تواند بر ساختار سیاسی- اجتماعی و سایر ابعاد این کشور چگونه باشد؟ آیا اساسا این تغییر مواضع را باید بک برنامه و نقشه ای جدید در راستای همان عملکرد قبلی ریاض دید؟ پاسخ به این سوال و پرسشهایی از این دست موضوع گفت وگویی است با آقای محمد علی مهتدی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و کارشناس مسائل غرب آسیا که در ادامه مشروح آن را می خوانید:

با نگاهی به تحولات منطقه خاورمیانه ما شاهد نوعی تغییر در سیاست ها و مواضع برخی از کشورهای منطقه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی در خصوص سوریه و عراق هستیم. به گونه ای که ریاض در تقابل با تقریبا سیاست های 7 سال گذشته از باقی ماندن بشار اسد در قدرت سخن می گوید. ریشه های این تغییر مواضع ریاض را ناشی از چه عواملی می دانید؟

با بررسی تحولات میدانی امروز خاورمیانه دلایل و ریشه های این تغییر مواضع ریاض به خوبی روشن و آشکار می شود. ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در پس 7 سال جنگ با تروریسم امروز به پیروزی ها و دستاوردهای بزرگی دست یافته اند.  اما نکته مهم را باید در این دید که چرا اساسا بحران سوریه شکل گرفت؟ اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که علت آغاز این جنگ علیه سوریه به حمایت دمشق از نیروهای مقاومت مانند حزب الله در جنگ 33 روزه سال 2006 میلادی باز می گردد. سوریه عملا در این جنگ به عنوان "عمق استراتژیک" جبهه مقاومت عمل کرد. لذا واشنگتن، تل آویو و عربستان سعودی که از پیروزی سال 2006 نیروهای مقاومت احساس خطر و تهدید کردند تصمیم به سرنگونی حکومت دمشق در فرصتی مناسب بر آمدند که این فرصت مناسب در جریانات بهار عربی سال 2011 میلادی روی داد تا از دل آن تحولات، سرنگونی بشار اسد روی دهد که به واسطه آن از یک سو هم فاصله تهران به عنوان پرچم دار مقاومت با منطقه و سایر گروه های مقاومت شکل بگیرد و هم از سوی دیگر سبب شود تا حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین از داشتن این عمق استراتژیک به نام سوریه محروم بمانند. لذا در ابتدا تصور بر این بود که ظرف 2 یا 3 ماه از شروع بحران در سوریه، ارتش این کشور شکست خورده و نظام بشار اسد سرنگون خواهد شد. اما در طول این مدت ما شاهد بودیم که در اثر مقاومت ارتش سوریه به همراهی نیروهای جبهه مقاومت این بحران در یک بازه زمانی 7 ساله اکنون در حال پایان یافتن به سود ارتش سوریه و نظام دمشق است. البته که در دوره ای تهران توانست با تاکید بر منافع مشترک مسکو را هم به میدان جنگ سوریه وارد کند. نتیجه این اقدامات در طول این سال ها سبب شد که نقشه و برنامه آمریکا، اسرائیل و عربستان در خصوص سوریه عملا به هیچ برسد. لذا امروز کشورهایی مانند عربستان چاره ای جز تغییر مواضع خود و قبول این مسئله (ماندن بشار اسد در قدرت) را ندارند.

از سوی دیگر عامل مهم بعدی مخالفت ریاض با بشار اسد صرفا به دلیل نقطه ثقل سوریه بوده که به عنوان عامل وحدت و یک سد در مقابل از هم پاشیدگی در این کشور عمل کند چرا که در صورت برگزاری هر انتخاباتی در سوریه اسد همواره بالاترین میزان رای را به دست می آورد. با این سطح از نفوذ اسد می تواند کشور را در مسیر یکپارچگی نگه دارد به همین دلیل هم تمام برنامه ها از سوی ریاض برای ارائه هر راه حلی بوده که نقطه مشترک آن عدم حضور بشار اسد بود، اما تحولات میدانی امروز سوریه به این کشورها قبولانده که حضور بشار اسد را به عنوان واقعیت میدانی تحولات سوریه علیرغم میل خود بپذیرند.

اما با توجه به پذیرش این واقعیت، تاثیرات آن بر کشورهایی مانند خود عربستان چه خواهد بود؟

بین کشورهای عربی منطقه خلیج فارس بیشترین و پررنگ ترین نقش را در تجهیز و حمایت از گروه های ترورریستی مانند داعش، ریاض بر عهده داشت و با کمک و حمایت مالی در چند سال گذشته که از بحران سوریه می گذرد، ده ها هزار نفر را از بیش از 82 کشور جهان از طریق ترکیه به داعش و سایر گروه های تروریستی انتقال دهند تا در برنامه تجزیه سوریه و سرنگونی حکومت دمشق شرکت داشته باشند که برای تحقق این امر ریاض میلیاردها دلار نفتی را به آن اختصاص داد. لذا امروز با شکست تقریبی این طرح و برنامه، فشارهای مالی سنگینی بر اقتصاد داخلی این کشورها و مشخصا عربستان وارد آمده است. از همین رو هم ابعاد این تاثیرات در تغییر مواضع را باید در تاثیرات شکست در برنامه های عربستان در خصوص سوریه دید و از این منظر این شکست برای ریاض که به مراتب پررنگ تر از سایر کشورها است، هم اثرات داخلی را برای ریاض در پی داشته و هم اثرات منطقه ای وبین المللی. در بعد منطقه ای تاثیرات این مسئله باعث کم رنگ شدن نقش ریاض در تحولات بوده است، چرا که امروز طرح های جنگ افروزانه ریاض در خصوص سوریه، عراق، یمن، لبنان و غیره به شکست انجامیده است و در موازت آن تمام برنامه های وادار کردن دوحه به انجام خواست های ریاض در پی محاصره اقتصادی – سیاسی با مقاومت قطر عملا تاکنون هیچ نتیجه ای را برای ریاض در بر نداشته و این مسایل در حالی است که ابعاد داخلی این شکست ها برای عربستان هم بسیار سنگین بوده و بحران های مالی – اقتصادی و اجتماعی – سیاسی جدی را در جامعه این کشور پدید آورده است که نشان از شکست کامل طرح های پرهزینه عربستان دارد. از طرف دیگر زمانی که کشورهایی مانند عربستان به این باور رسیدند که واشنگتن در حال انتقال منطقه استراتژیک خود از خاور میانه به شرق دور و اقیانوس آرام برای مهار چین است و نیز به دلیل پیچیده تر شدن تحولات منطقه ای، این دو عامل را تهدیدی جدی برای خود تصور کردند، چرا که با ترک منطقه از جانب ایالات متحده و شرایط پیچیده، عملا ریاض به تنهایی توان انجام هیچ عملی را نخواهد داشت. از همین رو عربستان به همراهی چند کشور راه فرار از این تهدیدات را نزدیکی به اسرائیل دید. اما اکنون این اقدامات به خوبی نشان از این دارد که تمام این مسائل نتوانسته تغییری مثبت را ولو اندک در شرایط این کشورها به وجود آورد و این از تاثیرات تحولات میدانی امروز منطقه است چرا که این شرایط سبب شده تا وضعیتی بازدارنده برای سیاست های اسرائیل به صورتی جدی شکل بگیرد و در سایه این مسئله دیگر به سان سابق، تل آویو نمی تواند جولان د اشته باشد. بنابراین تمام این نکات، تحولات و تاثیراتی است که از دل شکست برنامه های برخی از کشورها در میدان سوریه و متعاقب آن تغییر مواضع نسبت به تحولات است.

با توجه به شکست های عربستان در سوریه، یمن، عراق و لبنان و انزوای دوحه، امروز ریاض علاوه بر تغییر مواضع کلامی در خصوص سوریه در بعد عملیاتی در میدان عراق تغییرات قابل توجهی را داشته و با پیگیری یک سیاست پراگماتیک توانسته در دل برخی جریانات سیاسی عراق نفوذ داشته باشد. از سوی دیگر احتمال تغییر مواضع عربستان در سوریه و مشخصا عراق را باید برنامه ریاض برای سازگاری با تحولات جدید منطقه دید. در سایه این نکات  نزدیکی ریاض به جریان صدر و حکیم، آن هم در آستانه انتخابات یا مسئله رفراندوم کردستان عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این نزدیکی ریاض را باید برنامه ای برای نفوذ بیشتر در عراق دانست؟

در مورد عراق هم مانند سوریه هیچ دستاوردی نصیب ریاض نشد و حتی زمانی که با ارسال سفیر در بحبوحه جنگ با تروریسم قصد دخالت در امور عراق را داشت با اعتراضات شدیدی از جانب دولت و جامعه عراق مواجه شد. لذا امروز برای پیشگیری از تکرار آن در جهتی کاملا عکس با چنین سیاست های عریان و آشکاری از دخالت عمل می کند. از طرف دیگر هم عراق که با شکست تروریسم در آستانه پاکسازی کامل داعش از کشور است، تمایل دارد روابط خوب و سازنده ای را با تمام همسایگان خود داشته باشد که مهمترین این کشورهای عربی را عربستان سعودی می داند. در همین راستا هم ما امروز شاهد تحرکات ریاض در عراق در بستر همین نزدیکی دیپلماتیک هستیم، هم از ایجاد تفرقه در مولفه های سیاسی عراق و هم از طریق تاثیر بر شخص آقای بارزانی در مسئله رفراندوم کردستان عراق؛ از همین رو هم به خوبی مشخص است که عربستان از دل این اقدامات به خصوص جدایی کردستان عراق به دنبال تحقق اهداف خود است در حالی که عملا این برنامه نمی تواند سودی را برای ریاض در پی داشته باشد چرا که تقریبا در یک دهه گذشته تمام برنامه های تفرقه ای، تخریبی، تجزیه ای و... عربستان با شکست مواجه شده، چنانی که ریاض در خصوص عراق هم مانند سوریه نتوانسته است برنامه های خود را برای سرنگونی دولت و حاکمیت بغداد پیاده کند.

از سوی دیگر حتی در صورت موفقیت در برنامه جدایی کردستان عراق موفق باشد، یقینا این مسئله در آینده دامن خود ریاض را هم خواهد گرفت چرا که اساسا طراح چنین برنامه هایی بدون شک اسرائیل است و این گونه برنامه های تجزیه طلبانه را فقط به سوریه و عراق محدود نمی کند زیرا اسرئیل چنین برنامه ای را برای همه کشورها در نظر دارد. این رژیم همواره در پی آن است که این کشورها را درگیر چنین مسئله ای کند تا در یک چتر امنیتی بتواند با کنترل کشورهای کوچکتر و با قدرت کمتر به اهداف خود که همان تسلط بر خاور میانه است برسد. از همین رو اسرائیل هیچ کشوری را از این طرح مصون نمی دارد و حتی برای خود تجزبه عربستان هم برنامه هایی را دارد، چنانی که در اسناد خود امریکاییها به خوبی روشن است که تل آویو برنامه ای را برای تجزیه عربستان به 5 منطقه کوچک تر دارد. با توجه به نارضایتی شدید اقشار مختلف جامعه داخلی عربستان که نه تنها طیف منتقد که حتی علمای تندرو هم امروز به مخالفت با برخی از سیاست های ریاض پرداخته اند، همچنین بحران جدی مالی - اقتصادی ای که ریاض با آن دست به گریبان است به طوری که امروز عربستان برای تحقق بودجه خود دست به فروش سرمایه های خود زده است، این مسائل می تواند بسترساز این تجریه در آینده باشد که این نشان از تاثیرات منفی تحولات داخلی عربستان و واقعیات میدانی خاورمیانه بر این کشور دارد.

اما در خصوص تاثیرات تحولات منطقه ای بر ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باید بعد امنیتی این مسئله را هم دید. در 23 ژوئن ما شاهد حادثه تروریستی در مکه مکرمه بودیم و اخیرا هم اخباری حکایت از خنثی شدن حمله داعش به وزارت دفاع عربستان داشت. آیا در سایه این مسائل ما شاهد عوارض شکست تروریسم و بازگشت آن به درون ساختار حامیان آنها هستیم یا می توان این اقدامت ریاض در برخورد با تروریسم را برنامه ای برای قربانی نشان دادن خود در هجوم تروریسم بدانیم؟

اگر چه داعش از نظر عقیدتی ار دل اندیشه های تند وهابیت سرچشمه می گیرد اما از نظر داعش خود عربستان سعودی هم مشروعیتی ندارد چرا که در تئوری "دولت اسلامی عراق و شام" با تعیین خلیفه برای تمام کشورهای اسلامی آنها باید با خلیفه بیعت کنند در صورتی که خود ریاض با یک سیستم پادشاهی مستقل عمل کرده و اتفاقا ریاض پادشاه خود را "ولی امر" می داند. این تناقض سبب می شود که داعش، عربستان را هم مانند سایر کشورهای اسلامی به اطاعت از خود وادار کند. این مسئله باعث خواهد شد که خود ریاض به سیبل حملات این گروه بدل شود. پس در این صورت می توان یک تحلیل برای اتفاقات تروریستی عربستان داشت. اما در یک تحلیل دیگر اتفاقات اخیر در عربستان در خصوص چند حمله تروریستی و ادعای دفع این حملات را برنامه ای برای سرپوش گذاشتن بر تمام سیاست های حمایتی ریاض از داعش و همکاری با تروریسم می دانم.

اما این سیاست یک بام و دو هوا برای ریاض برای تطهیر چهره خود تا کجا ادامه خواهد داشت؟ اساسا این گونه اقدامات می تواند تمام حمایت ها و هدایت های ریاض را از پدیده تروریسم در افکار عمومی جهانی، منطقه ای و حتی افکار عمومی داخلی خود عربستان پاک کند؟

ببینید نکته اساسی اینجاست. تا زمانی که ریاض به سیاست های تفرقه افکنانه خود ادامه دهد این کشور و منطقه متاسفانه باید منتظر عواقب تلخ آن باشد. چنان که امروز، هم عرصه داخلی عربستان و هم منطقه از تاثیرات منفی این سیاست ها رنج می برد. اما نکته مهمتر این است که هنوز ریاض در بستر این تحولات و تاثیرات منفی به نقطه ای در بازگشت از این سیاست ها نرسیده است و اکنون اگر تغییری در سیاست ها و مواضع عربستان در خصوص باقی ماندن بشار اسد در قدرت یا نزدیکی به جریانات سیاسی عمدتا شیعی عراق شاهدیم، برای پی گرفتن همان اهداف و برنامه های قبلی خود، منتها با سازگاری در بستر، محیط و فضای تحولات جدید منطقه است.

 اگر شما امروز به مسائل غرب آسیا بنگرید خواهید دید که تمام دستاوردهای جبهه مقاومت در افزایش امنیت برای کل این منطقه است اما مشکل اینجا است که ریاض به دنبال پیاده کردن امنیت مورد نظر خود در منطقه است. لذا من بر این باورم که با ایجاد تغییراتی که با روی کار آمدن محمد بن سلمان روی داده ما باید شاهد پررنگ شدن سیاست دوگانه عربستان باشیم؛ از یک سو به دنبال ایجاد اختلاف و ناامنی بیشتر با حمایت از گروه های تروریستی خواهد بود و از سوی دیگر با نمایش مبارزه با تروریسم، خود را از قربانیان آن معرفی می کند. اما مسئله ای که در این خصوص نباید فراموش شود این است که با حضور محمد بن سلمان در ساختار قدرت اختلافات جدی در بدنه قدرت سیاسی ریاض شکل گرفت و ما شاهد شکاف های بزرگی در بدن قدرت به واسطه دستگیری های متعدد و گسترده مخالفین هستیم که از علمای تندرو گرفته تا برخی از شاهزادگان را در بر می گیرد، در سایه این مسئله سیاست یک بام و دو هوای ریاض در خصوص برخورد با تروریسم نمی تواند چندان ادامه پیدا کند، چرا که تشتت در ساختار سیاسی، بحران در اقتصاد و نگرانی ها از اعتراضات اقشار مختلف جامعه عربستان می تواند برنامه های ریاض را در بازی با مهره تروریسم به هم بریزد. در همین راستا هم یقینا نمی تواند افکار عمومی جهانی، منطقه ای و حتی داخلی خود را به اقناع برساند.

در بستر تمام نکاتی که بررسی شد آینده خاورمیانه را چگون برآورد می کنید؟

مشکل اساسی منطقه خاورمیانه و غرب آسیا در تعارض تعریف مفهوم امنیت خلاصه می شود. اکنون دو محور در خاورمیانه امنیت را از دید خود مطرح وتعریف می کنند. محور اول محور مقاوت است که شامل ایران، سوریه، حزب الله در لبنان، انصار الله در یمن، حماس در فلسطین می شود و محور دوم واشنگتن، تل آویو، ریاض و چند کشور عربی منطقه ای است. این دو محور عملا امروز در مقابل هم قرا دارند. اما تا کنون محور مقاومت توانسته در قالب ایجاد سه نیروی مردمی یعنی حشد الشعبی در عراق، انصارالله در یمن حزب الله در لبنان وارد عرصه بازی قدرت در خاورمیانه در بعد امنینی شود. از همین رو محور مقابل، توان لازم را در برخورد و حذف این نیروها ندارد و ما در جبهه سوریه، عراق، یمن و لبنان شاهدیم که این سه نیرو روز به روز توانسته اند که امتیازات بیشتری را کسب کنند. بنابراین می توان این گونه برداشت کرد که تحولات منطقه رنگ بارزتری را  از تعریف امنیت از بعد محور مقاومت پیدا کرده و آینده غرب آسیا را باید در این رویکرد دید.

انتشار اولیه: شنبه 25 شهریور 1396 / انتشار مجدد: شنبه 1 مهر 1396

کلید واژه ها: تغییر مواضع سوریه محمد علی مهتدی


نظر شما :