شانزده سال پس از 11 سپتامبر، چگونه تروریسم پایان می یابد
آیا تنها راه کشتن است؟
رابین رایت
دیپلماسی ایرانی: تنش فعلی تروریسم بین المللی، اغلب به تاریخ 9 ژانویه سال 1968 بر می گردد. در آن روز یک بسته ارسالی که حاوی بمب بود توسط نیروهای ضد انقلاب کوبایی از نیویورک به اداره پست هاوانا ارسال و منفجر شد. در این حادثه، پنج نفر به طور جدی مجروح شدند. طبق گزارش کنسرسیوم ملی بررسی سوانح تروریسم و مقابله با تروریسم، از آن روز به بعد، تقریبا 400 هزار نفر در حملات تروریستی در سراسر جهان، کشته شده اند. بزرگترین کشتار، مربوط به 16 سال پیش و حمله 11 سپتامبر بود که باعث مرگ حدود سه هزار نفر شد و به همین ترتیب باعث ایجاد جنگی شد که در تاریخ آمریکا از لحاظ طولانی بودن، بی سابقه است.
نویسنده مقاله، در سالگرد واقعه 11 سپتامبر 2017 به سراغ هشت کارشناس ارشد تروریسم رفته و آنها شش عامل و الگو که به واسطه آنها تروریسم شکل می گیرد، محو می شود یا از بین می رود را شرح داده اند.
به گفته کارشناسان، کمتر از پنج درصد از گروه های تروریستی به طور کامل در کار خود موفق می شوند. بر اساس اظهارات ریچارد کلارک، هماهنگ کننده ملی در زمینه مبارزه با تروریسم، "زمانی که گروه های افراطی هدف های محدود و قابل دستیابی دارند، احتمال موفقیت بیشتری دارند. اگر گروهی بتواند سیاست گذاران را به آستانه درد برساند در نهایت آنها کوتاه آمده و جنبش موفق خواهد شد، مانند آنچه در انقلاب آمریکا شاهد آن بودیم."
حدود هجده درصد از جنبش های تروریستی نیز در پی دستیابی به اهداف سیاسی خود در نهایت به پای مذاکره می روند. این گروه ها، از تمامی گروه ها عمر طولانی تری یعنی حدود بیست تا بیست و پنج سال دارند. اما زمانی که گروه های افراطی از مذاکرات خارج شوند، همان طور که ده درصد از مواقع این اتفاق می افتد، اغلب از بین می روند.
الگوی سوم، "تغییر جهت" تروریستی است، یعنی زمانی که گروه ها تاکتیک خود را تغییر می دهند، گاهی حتی وارد سیاست می شوند.
مسیر چهارم سرکوب دولت است، که طبیعی ترین واکنش دولت هاست. اما نتیجه، اغلب موجب به بار آمدن خسارات عظیم، پیامدهای ناخواسته و تغییرات می شود.
جسیکا استرن، کارمند سابق امنیت ملی در دولت کلینتون، اذعان داشت: "سرکوب نظامی معمولا نتیجه عکس در پی دارد. حتی زمانی که به نظر می رسد یک گروه از بین رفته است، در واقع در حال ادغام، تقسیم، و تغییر نام است. زمانی که یک گروه خاص در یک منطقه از بین می رود، ممکن است در یک ظاهر جدید، و با یک نام جدید ظاهر شود."
جنبش های تروریستی دیگر، با محو شدن نیروهای سیاسی ملی و بین المللی حامی آنها، از هم فرو می پاشند. دلایل فروپاشی آنها شامل درگیری های داخلی، اختلافات ایدئولوژیکی، درگیری ها بر سر تاکتیک های اتخاذ شده یا دیگر انواع اختلافات داخلی می شود.
در نهایت، الگوی آخر، سرنگونی رهبر است که یا به وسیله دستگیری یا مرگ رهبر اتفاق می افتد. این راه نیز می تواند جنبش را فلج کند.
به گفته کرونین، "روش سرنگونی رهبر جنبش نیز روشی بدون عیب و نقص نیست. گاهی اوقات پیش آمده که این روش نیز پیامدی برعکس داشته است و از رهبر کشته شده، بتی به نام شهید ساخته که توانسته است اذهان عمومی را تحت تاثیر قرار دهد"، مثال در خور توجه، کشتن اسامه بن لادن در سال 2011 است که با این که به القاعده صدمه وارد کرد، اما پنج گروهک آن در شمال آفریقا، سوریه، و شبه جزیره عربستان به فعالیت تروریستی خود ادامه می دهند.
اما این که کدام یک از این الگوها برای از بین رفتن طالبان و داعش کارساز است، به عقیده برایان جنکینز، برای تروریست های امروز قابل تعمیم نیست. چرا که به اعتقاد وی، به همان اندازه که ما درباره تروریسم تحقیق کرده ایم، آنان نیز به همان اندازه از لحاظ تاکتیکی، سازمانی و استراتژیکی در خصوص جنبش های پیشین مطالعه کرده و تجربه کسب کرده اند. آنها خود را وفق داده اند و در نتیجه، پایان دادن به تروریسم در قرن امروز، با آنچه در دهه 70 با آن رو به رو بودیم بسیار پیچیده تر است.
مادامی که ریشه مسئله را حل نکنیم، این جنبش ها بزرگ تر و بزرگ تر می شوند. اما چه طور می توان با این گروه ها مذاکره کرد. آیا تنها راه کشتن آنهاست؟ برخی فکر می کنند هیچ چیز غیر قابل حل شدن نیست، اما این که فکر کنیم می توان زمانی تمام دلایل به وجود آورنده خشونت را از بین برد، نوعی کوته فکری است.
منبع : نیویورکر / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :