همکاری ایران - ترکیه و عرصه منطقهای جدید
روزنامه ای لبنانی در تحلیلی بر سفر رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به ترکیه، این سفر را باب مرحله ای از همکاری جدید بین آنکارا و تهران ارزیابی کرد که پیامدهای آن منطقه را فراخواهد گرفت.
به گزارش فارس، هفته گذشته سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بنا بر دعوت رسمی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ترکیه، به این کشور سفر کرد؛ سفری که صرف نظر از نتایج آن، نه تنها برای دو کشور ایران و ترکیه حائز اهمیت بود، بلکه زیر ذره بین طرف های مختلف منطقه ای و بین المللی قرار گرفت.
«ناصر قندیل»، تحلیلگر سرشناس لبنانی و سردبیر روزنامه «البناء» لبنان، طی یادداشتی به ارزیابی اهمیت این سفر و بازتاب های نزدیکی مواضع تهران و آنکارا در پرونده های منطقه ای از جمله سوریه و همکاری دو کشور در مسائل و موضوعات منطقه ای می پردازد.
ناصر قندیل در این باره می نویسد: ایران نیز همانند روسیه، در تمام طول دوره تجاوز نظامی آمریکا به سوریه، نگاهش به نقش تعیین کننده و اثرگذار ترکیه در این پرونده و لحظه ای دوخته شده بود که ترکیه را جذب کرده و به محور مقابل منضم کنند.
ایران و روسیه انتظار بسیاری برای فرارسیدن این لحظه کشیدند و در طول بحران سوریه از سوی ترکیه با مشکلات متعددی مواجه شدند. در حالی که در ابتدا آنکارا همسو نشان می داد، یک باره مواضعی بسیار سخت در قبال دمشق اتخاذ کرد و بیش از هر طرف دیگری با هرآنچه در توان داشت، خود را درگیر جنگ جاری در سوریه نمود.
تا اینکه به مرحله ای از بحران سوریه می رسیم که مهمترین ویژگی آن یأس و ناامیدی غالب بر ترکیه و هم پیمانانش از تغییر معادلات جدید حاکم بر میدان بود، معادلاتی که از زمان آزادسازی «حلب» نشان می داد، سوریه و متحدانش هر روز بیش از پیش به پیروزی نهایی نزدیک می شوند.
در این مرحله بهره برداری آمریکایی - صهیونیستی از عامل «کُردها» به عنوان ابزاری برهم زننده هر توافق پایان دهنده به بحران در سوریه آغاز شد، بدون آنکه کوچک ترین توجهی به منافع حیاتی و امنیت ملی ترکیه داشته باشند.
طی ماه های گذشته، ترکیه تمام گزینه های روی میز برای تغییر مواضع آمریکا و اسرائیل در قبال خویش را آزمایش کرد و در زمانی که رژیم صهیونیستی نشان داد، اولین اولویت تل آویو دور کردن خطر «حزب الله» از این رژیم تا دورترین نقطه ممکن است، آمریکایی ها همچنان به بازی با برگه کُردها در سوریه ادامه دادند.
دیگر برای آنکارا شکی باقی نمانده بود که بازی آمریکایی ها با کُردها تنها به سوریه و مشروعیت بخشیدن به موجودیت آنها در این کشور و تشکیل منطقه خودمختار کُردنشین در شمال سوریه محدود نمی شود، بلکه زمزمه های ایجاد مناطق مستقل کُردنشین و بویژه تشکیل کشور مستقل کردستان در عراق به گوش می رسید.
این زمزمه ها به آنکارا خطر بزرگی را گوشزد می کرد که در کمینش نشسته و امنیت ملی آن را بشدت تهدید می کرد، خطری که ایران نیز به دلیل در برگرفتن اقلیتی از کُردها با ترکیه در آن مشترک نشان می داد.
دیدار دو طرف ترکیه ای و ایرانی، دیداری سیاسی شمرده نمی شود، همانگونه که نمی توان آن را همسویی در پرونده سوریه شمرد؛ این دیدار عنوان و نام جدیدی با خود به همراه داشت که با منافع عالی دو کشور گره خورده و پیام پر قدرتی برای رهبران کُرد منطقه داشت که به آنها گوشزد می کرد، هرگونه اقدام برای جدایی و استقلال خط قرمز آنکارا و تهران شمرده می شود و به موجب آن، در صورت اقتضای شرایط ترکیه آماده بود، در قبال ضمانت ارائه شده از سوی ایران، با هدف حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سوریه، از جبهه النصره چشم پوشیده و از خاک سوریه عقب نشینی کند.
در مقابل و با تضمینی که ایران به آنکارا می داد، دمشق مانع جدایی کُردها و کسب خودمختاری آنها در شمال سوریه می شد، موضوعی که پیشتر بارها در قالب اندرز و نصیحت روس ها آن را به آنکارا گوشزد و درباره بازی با امنیت و جغرافیای سوریه هشدار داده و تاکید کرده بودند، پاسخ بازی با برگه امنیت و جغرافیای سوریه، در قبال آنکارا برگه کُردها خواهد بود.
نزدیکی مواضع ترکیه و ایران، این بار و در این مقطع زمانی، پایه گذار مرحله ای جدید در عرصه منطقه ای است که روس ها در آن هم مشارکت دارند و هم به عنوان میانجی ایفای نقش می کنند و عنوان آن همچنان آستانه خواهد بود، آستانه ای که شرکت کنندگان در نشست آتی آن، انگیزه های بسیاری برای با موفقیت همراه کردن آن دارند.
بی شک مثلث روسیه – ترکیه – ایران قدرت و توان ارائه تصویری جدید از سوریه و عراق و عموما منطقه را دارد و آن زمانی است که آمریکایی ها به حقیقت خیالات واهی که برای منطقه در سر می پروراندند و فرجام داعش در سوریه و عراق پی خواهند برد و این به زودی محقق خواهد شد.
در این شرایط آمریکایی ها فقط می توانند، به منافع بیندیشند که با مثلث فوق کیلومترها فاصله داشته باشد. اینجاست که باید پرسید، اسرائیل و عربستان چه نقشی ایفا خواهند کرد؟ آیا نقش کارکردی آنها پایان یافته تلقی می شود؟ آیا به باری راهبردی بر دوش آمریکا تبدیل می شوند که باید به هر زحمت آنها را تحمل کند؟
نظر شما :