رابطه سپاه قدس با وزارت خارجه به روایت جابری انصاری
حسین جابری انصاری آن قدر سخنور است که به سختی می توان به عنوان خبرنگار، کلامش را قطع کرد و سؤال بعدی را پرسید، کلمات انتخابی اش هم بیش از اینکه به دیپلمات ها و سیاسیون نزدیک باشد، به لحن فلاسفه و خطبا شبیه است. معاون عربی وزیر خارجه است و خرداد سال گذشته از تریبون سخنگویی جدا و به این سمت منصوب شد، اگرچه سخنگویی کوتاه اما موفقی داشت. حوزه عربی و کار در این بخش را هم خوب می شناسد؛ سفیر ایران در لیبی و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه وزارت خارجه بوده. با رفتن حسین امیرعبداللهیان، معاون پیشین به مجلس، برخی گمانه ها مطرح شد که در رویکرد منطقه ای ایران تغییراتی ایجاد می شود. سؤالاتم را از صادق حسین جابری انصاری با گمانه زنی ها درباره تغییر رویکرد منطقه ای آغاز کردم.
از حضورتان در معاونت عربی و آفریقای وزارت خارجه یک سال می گذرد. همان زمان برخی گمانه ها مطرح شد که با این تغییر چهره قرار است تغییر رویکردی سیاست منطقه ای انجام شود. به نظر شما تغییر چهره توانست تغییری در فضای منطقه و آن چیزی که جمهوری اسلامی ایران دنبال می کند، ایجاد کند یا نه؟
در سیاست و روابط بین الملل همیشه یک بحثی وجود دارد که نقش افراد چقدر است؟ این یکی از مباحث درسی روابط بین الملل است، بدون تردید افراد نقش دارند، اما حد آن و میزان تأثیرگذاری عوامل دیگر محل بحث است. واقعیت این است که مناسبات موجود در منطقه، به معنای وضعیت عمومی که هست الزاما با آمد و رفت اشخاص تغییر نمی کند، مثلا وضعیت بحران جاری در منطقه در تعداد قابل توجهی از کشورها و در فضای بین کشورها، یعنی هم در درون کشورها و هم در روابط بین کشورها مبتنی بر سلسله عوامل و زمینه هایی است که قاعدتا با آمدورفت افراد، تغییر و تحول معناداری در آن اتفاق نمی افتد.
از بعد درونی باید گفت که رویکردهای سیاست خارجی کشور در حوزه های مختلف به معنای سیاست های کلان از نوعی استمرار برخوردار است. در تمام دوران بعد از انقلاب اسلامی برخی از مفاهیم عمومی حاکم بر سیاست خارجی کشور، ثابت باقی مانده که جزء این نگاه های کلان و اصول کلی سیاست خارجی است؛ اما در تطبیق عملی این اصول و انطباق آن با موضوعات و اجتهاد در موضوعات و شرایط زمانی و مکانی متفاوت مبتنی بر برنامه های دولت ها و مبتنی بر نقش آفرینی افرادی که مسئولیت ها را برعهده داشتند، همواره تفاوت ها و تمایزهای قابل توجهی وجود داشته است.
بنابراین در بستر چنین وضعیتی باید سؤال شما را مورد توجه قرار داد. از یک نظر در منطقه پیرامونی ایران و در جهان عرب، به هم ریختگی موجود است که در افق قابل پیش بینی همچنان وجود دارد، قاعدتا و طبیعتا افراد نمی توانند نقش عصای سحرآمیز برای تغییر در محیط پیرامونی ایفا کنند. تغییر در محیط پیرامونی منوط به عوامل واقعی دیگری است که در سطح منطقه پیرامونی ما، در درون کشورها و در روابط بین کشورهای منطقه وجود دارد. از زاویه بیرونی و درونی چارچوب های کلی و اصول کلی نگاه ما نسبت به منطقه و جهان از استمرار و ثبات برخوردار است، اما انطباق آنها با شرایط زمان و مکان همواره با تحولات و مسائلی مواجه بوده است. از این کلیات که بگذریم، نکته ای که از نگاه من باید مبنای عملکردمان قرار گیرد، آن است که همواره معتقد بودم خطاب سیاسی ما نیاز به اصلاح دارد، در سیاست منطقه ای، تأکید بر برخی از عناصر باید کاهش پیدا کند و تأکید بر برخی عناصر جایگزین دیگر باید افزایش پیدا کند، این در سطح خِطاب و گفتمان سیاست خارجی منطقه ای ما بوده است. در سطح اجرا نیز معتقد به تطبیق اصول کلی سیاست خارجی با مسائل و موضوعات با اجتهادات نو در چارچوب اصول و رویکردهای کلان کشور بودم. اگر بخواهیم اینها را با وضعیت جاری انطباق دهیم، مثلا یکی از ابعاد کمتر مورد توجه قرارگرفته در گفتمان سیاست خارجی گذشته ما و همین طور در اجرا، بُعد انسانی موضوعات بود. جمهوری اسلامی ایران براساس اصول و مبانی خودش نمی تواند نسبت به مسائل انسانی بی توجه باشد، بُعدی از رویارویی ها و بحران های جاری در منطقه، بُعد انسانی آن است و فاجعه انسانی بزرگی در جریان است. بنابراین ما هم در خطاب و گفتمان سیاسی مان نیازمند تأکید بر این عنصر از عناصر معنایی و اصول سیاست خارجی مان بودیم. در این دوره سعی شد که این عنصر برجسته شود و در اجرا هم، بروز پیدا کند. یکی از چارچوب های اقدامات ما در این دوره در ارتباط با بحران سوریه و دیگر بحران های جاری در منطقه، توجه به بُعد انسانی است، تا هرچه زودتر زمینه های کمک به پایان این بحران ها فراهم شود. یعنی میزان فاجعه انسانی کاهش پیدا کند از هر اقدامی که منجر به کاهش تنش و درگیری در مناطق مسکونی ترِ نقاط بحرانی منطقه شود، حمایت می کنیم. این نکته در چارچوب اصول ما می گنجد و در گفتمان سیاست خارجی ما هم باید بازتاب پیدا کند. بنابراین در ابعادی مثل بُعد انسانی منازعات سیاسی جاری در منطقه ما معتقد بودیم نیاز به اجتهادهای نو داریم و نیاز به توجهات نوتر و براساس این چارچوب و استنباطی که از اصول کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشتم و عناصر معنابخش آنچه جمهوری اسلامی ایران نامیده می شود و همین طور برنامه های دولت و وزارت امور خارجه در دوره فعلی، اجتهادهایی انجام دادم و در این مسیر حرکت کردم.
نشست آستانه به عنوان فرصتی که معارضان، روسیه و ترکیه را پای میز مذاکره کشانده، می تواند از دستاوردهای این تغییر رویکرد ایران باشد؟
من البته نامش را تغییر رویکرد نمی گذارم. به این نکته اشاره کردم که رویکردهای کلان ما ثابت است، اما انطباق آنها با موارد عملی می تواند با اجتهادهای نو همراه باشد. این نکته در دولت یازدهم از ابتدا در وزارت امور خارجه مورد توجه بود و از سوی شخص وزیر امور خارجه و در این دوره بیش از یک ساله اخیر در معاونت هم به طور ویژه تری مورد توجه قرار گرفت. با همین نگاه در چند سال گذشته آقای دکتر ظریف نقش آفرینی خاص خودشان و ایران را در چارچوب نشست بین المللی سوریه ایفا کردند و درواقع ایران را به یک بازیگر مورد توجه در روند حل بحران سوریه تبدیل کردند. با همین اجتهاد و با همین نگاه به عناصری که به آن اشاره کردم، در یک سال گذشته هم این روند تکامل پیدا کرد و شکل گیری روند آستانه در همین یک سال می تواند یکی از نتایج تداوم این نوع نگاه و جدی ترشدن این نگاه در سیاست منطقه ای ما تلقی شود.
پیش از این، پای میز مذاکره نشستن با معارضان غریب به نظر می رسید. شما به عنوان مذاکره کننده ایرانی، آنچه اکنون از معارضان، ترکیه و سیاستی که دنبال می کند، روسیه و خود دولت بشار اسد در آستانه می بینید، فکر می کنید افق نشست آستانه چیست؟ در چه بازه زمانی بالاخره آتش بس فراگیر و پایان جنگ را می توان در سوریه نوید داد؟
موضوع نگاه به معارضه هم یکی از مثال های برجسته ای است که بحث قبلی ما را تکمیل می کند.
یعنی در نگاه ما نسبت به طیف معارضان تغییری ایجاد شده است؟
در چارچوب کلی، ما از ابتدای بحران سوریه اعلام کردیم با خواسته ها و مطالبات مشروع ملت سوریه مانند ملت های دیگر برای تغییر و اصلاح هیچ مخالفتی نداریم، اما آنچه مورد مخالفت جمهوری اسلامی ایران است، مخالفت با مداخله خارجی برای تحمیل خواسته های دیگر بر دولت و ملت سوریه و مخالفت با استفاده ابزاری از تروریسم برای تحقق اهداف خاص سیاسی است. این دو اصل درواقع دو اصل مورد نفی و طرد ایران بود. اینکه عرض می کنم این اصول کلی را در شرایط زمانی و مکانی با اجتهادهای نو باید با شرایط تطبیق داد، یکی از نمونه هایش همین موضوع است.
ما از ابتدا با مطالبات برای تغییر و اصلاح مخالفت نداشتیم و این را حق طبیعی بخش هایی از ملت سوریه می دانستیم که خواهان تغییر و اصلاح هستند اما با تبدیل این موضوع در قالب دو عنصر دیگر مخالف بودیم؛ در قالب خواسته های مداخله گران خارجی در سطح منطقه و جهان که مسئله شان مسئله مطالبات مردم سوریه نبود، مسئله شان تسویه حساب مسائل تاریخی و مبتنی بر منافع خودشان با دولت سوریه بود، چون دولت سوریه در چند دهه گذشته در بیت الطاعه برخی از قدرت های منطقه ای و بین المللی نبود و سیاست خاص و مستقلی را در مسائل مختلف منطقه ای و بین المللی دنبال می کرد.
بنابراین در چارچوب اصول سیاست خارجی منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و به طور مشخص در ارتباط با بحران سوریه، اقتضا می کند معارضه از تروریست ها متمایز شود. ولی این اجتهاد، تطبیق این اصل کلی با شرایط خاص را باید انجام داد و این کاری است که به شکل بارزتری در دوره اخیر مورد توجه قرار گرفته است. البته از ابتدای بحران سوریه هم ما ارتباط با برخی از شخصیت ها و گروه های معارضه را در دستور کار داشتیم، اما در قالب آستانه این بروزِ بیشتر و بهتر و برجسته تری پیدا می کند؛ به این معنا که ایران وقتی در چارچوب آستانه در کنار روسیه و ترکیه و در کنار هیئت های دولت سوریه و معارضه سوریه می نشیند، درواقع به این معناست که وجود معارضه سوریه را به شکل ضمنی، به رسمیت شناخته است، البته متقابلا همین است که وقتی معارضه سوریه با هیئت دولت سوریه و هیئت های ایران و روسیه می نشیند، یعنی پذیرفته که طرف های دیگری هم در جریان مؤثر هستند. این اتفاقی است که در قالب آستانه افتاده و اگر بخواهیم به سمت حل بحران سوریه حرکت کنیم و به سمت پایان دادن به این وضعیت نظامی و جنگ داخلی که در سوریه در جریان است، برویم، هیچ راهی جز این نیست که یک سیاست جامع و همه جانبه مورد نظر باشد. به همان میزان که استفاده ابزاری از تروریسم باید نفی و طرد شود و مبارزه مؤثر با گروه های تروریستی در دستور کار باشد، افق سیاسی هم باید برای نیروهای سیاسی که درگیر این منازعه هستند گشوده شود تا این امکان فراهم شود که درحقیقت با اقدامات لازم برای خروج از وضعیت جنگی و رویارویی همه جانبه فراهم شود. یعنی اینها باید به موازات هم مورد توجه قرار گیرد و این کاری است که در قالب آستانه در حال انجام است.
آستانه به لحاظ بازیگران مؤثر بیرونی متضمن این مفهوم است که ایران و روسیه با ترکیه که در دو جبهه روبه روی هم قرار می گرفتند، می پذیرند در صحنه تحولات سوریه، کنار هم قرار گیرند و به دنبال راه حلی برای این بحران باشند. این یک تحول در سطح بازیگران مؤثر بیرونی است. نشست آستانه در سطح بازیگران درون سوری نیز متضمن یک تحول اساسی است و آن هم این است که دولت سوریه می پذیرد با هیئت معارض سوریه دور یک میز بنشیند و در قالب یک کنفرانس مشارکت کند و متقابلا هیئت معارضه سوریه هم می پذیرد با دولتی که تا پیش از آستانه به دنبال سرنگونی اش بود، برای وصول به یک راه حل دور یک میز بنشیند. این ویژگی اساسی کنفرانس آستانه است و هیچ راهی جز این در سوریه نیست. برای جنگیدن می شود تنها جنگید، اما برای صلح باید حداکثر بازیگران مؤثر در کنار هم قرار گیرند والا صلحی در افق نخواهد بود.
اخیرا دیداری با آقای بشار اسد و برخی از مقامات سوریه داشتید، هدف دیدارتان با آقای بشار اسد چه بود؟ شما حامل چه پیامی بودید؟
دیدارهای دوره ای که از سوریه دارم برای تبادل نظر در ارتباط با آخرین تحولات جاری است و مواردی که نیاز به رایزنی و نزدیک شدن مواضع به یکدیگر احساس می شود. به طور طبیعی در این دیدارها کمیته سیاسی را برگزار و با قائم مقام وزیر خارجه سوریه جزئیات را بررسی می کنیم و مسائل کلان و اساسی را هم در ملاقاتی که با آقای بشار اسد داریم، مطرح می کنیم. این دور هم با آقای ولید معلم، وزیر خارجه سوریه، نخست وزیر و برخی مقامات سوریه ملاقات داشتم. در این دیدار هم ما آخرین وضعیت تحولات آستانه و ژنو را به لحاظ سیاسی مرور کردیم و همین طور برخی مسائل، سؤالات و ابهاماتی که مطرح بود، مورد تبادل قرار گرفت و همین طور آخرین وضعیت میدانی و تحولات موجود در صحنه سوریه را هم مرور کردیم. این دیدارها فرصتی است برای مرور آخرین وضعیت و نزدیکی مواضع دو کشور.
در سوریه و عراق به غیر از وزارت خارجه، سپاه قدس نقش فعالی دارد. به نظر می رسد پیش از شما آقای امیر عبداللهیان نقش هماهنگ کننده با این نیرو را برعهده داشت. الان این هماهنگی را شما انجام می دهید؟ وقتی شما پیش آقای اسد می روید، شما نماینده جمهوری اسلامی ایران هستید یا سپاه قدس هم دیدارها و هماهنگی های مشابهی را دارد؟
در همه کشورها نهادهای مختلفی در سیاست خارجی تأثیرگذار هستند، ایران هم استثنا نیست. برخی از نهادها در مسیر عملی سیاست خارجی، تأثیرگذاری خودشان را دارند اما برای اینکه بتوان یک سیاست معنادار و هدفمند را دنبال کرد، در برخی از قالب ها باید هماهنگی صورت بگیرد. اصل طبیعی این است که این هماهنگی در قالب راهبرد کلان کشور و نهادهای جامع ملی که همه نهادهای کشور را در دل خودشان جای دادند، صورت گیرد. بنابراین در مسائل منطقه ای یک اصول کلی و یک راهبرد کشوری داریم و نهاد جامعی به نام شورای عالی امنیت ملی داریم که همه این نهادهای مؤثر در مسائل سیاست خارجی به شمول وزارت خارجه و دیگر نهادهایی که شما نام بردید، در قالب آن شورا در کنار همدیگر قرار می گیرند.
به طور طبیعی در سطح مسائل اجرائی تر، شخص وزیر خارجه و مسئولان نهادهای دیگر و همین طور معاونان ذی ربط در مسائل ریزتر دائما این هماهنگی ها و ارتباطات را دارند. این یک امر روزمره است یعنی هیچ روزی نیست که ارتباط و هماهنگی بین نهادهای مؤثر در سیاست خارجی وجود نداشته باشد و به هیچ وجه این مسئله مربوط به افراد نیست. یعنی یک فرد ویژگی منحصربه فردی در این زمینه ندارد، فرد در جایگاهی که قرار می گیرد معنا پیدا می کند از این لحاظ و به اقتضای جایگاهی که دارد، باید در جزئی از هماهنگی ها نقش آفرینی کند و این طبیعت معاونت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه است. به دلیل تداخل با مسائل منطقه ای به طور طبیعی این هماهنگی ها و ارتباطات با نهادهای دیگر به طور روزمره است.
از آغاز ماجرای تحریم قطر از سوی برخی کشورهای عربی دوماهی می گذرد. شما سفر کوتاهی به قطر داشتید و گفتید پیام شفاهی رئیس جمهوری را به قطر منتقل کردید، توضیح بیشتری درباره آن ندادید. قرار است محرمانه باقی بماند یا می توانید بگویید در ملاقات شما با مقامات قطر چه گذشت؟
ما در قالب موضع گیری اولیه که در مورد بحران قطر انجام دادیم، نگاه و رویکردمان را نسبت به این بحران اعلام کردیم. در سفری هم که من به قطر داشتم و دیداری که با مقامات این کشور انجام شد، در قالب سیاست کشور، گفت وگوهایی با طرف قطری انجام شد. ما در چارچوب اصول سیاست خارجی مان با بحران قطر یا با بحران های دیگر مواجه می شویم، نگاه لحظه ای و مرحله ای کوتاه مدت نسبت به حوادث نداریم. صراحتا به مقامات قطر گفتم که ما به هیچ وجه به دنبال ریختن بنزین بر آتش اختلافات شما با همسایگان نیستیم.
این پیام آقای رئیس جمهور بود؟
من موضع ایران را منتقل کردم، ما به هیچ وجه به دنبال فرصت طلبی و استفاده لحظه ای و مرحله ای از این بحران نیستیم. ما در قالب اصول کلی سیاست خارجی و سیاست منطقه ای مان عمل می کنیم همان گونه که با بحران کویت بعد از اشغال به وسیله عراق مواجه شدیم. ما با تلاش عربستان سعودی برای اِعمالِ هژمونی و سلطه طلبی و سیطره خواهی بر کشورهای همسایه مخالف هستیم. این اصل سیاست خارجی ماست. ایران به دنبال هژمونی بر همسایگانش نیست و به طور طبیعی با اینکه یکی از همسایگان بخواهد بر دیگر همسایگان سیطره و سلطه پیدا کند، همراهی نخواهد کرد. ما با اینکه یکی از بازیگران، هر کشوری که باشد، دنبال سلطه باشد، مخالفت صریح داریم. درعین حال به هیچ وجه از تشدید درگیری ها و اضافه شدن مشکلات بر مشکلات موجود در منطقه هم خوشحال نیستیم و از آن استقبال نمی کنیم برای اینکه معتقدیم محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، کوچک است و بالارفتن درگیری ها حتی بین دیگران که شما در آن حضور مستقیم ندارید، بر شما هم منعکس خواهد شد. نمی شود در محیط پر از بحران و درگیری، کشوری متأثر نشود. بنابراین ما در مواجهه با بحران قطر درعین حال که به دنبال تشدید درگیری و اضافه شدن مشکلات نیستیم و معتقد هستیم باید با گفت وگوی مسالمت آمیز و رودررو بین طرف های اختلاف، این منازعه حل وفصل یا حداقل مدیریت شود، در عین حال به صراحت با اِعمال سیاست مبتنی بر هژمونی طلبی از سوی یکی از همسایگان بر همسایگان دیگر مخالف هستیم و معتقدیم استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی همه کشورهای منطقه باید محترم شمرده شود- تمام بازیگران دیگر- این چارچوب های سیاست ماست و مبتنی بر این چارچوب با بحران قطر و عربستان هم تعامل کردیم و دیدار من هم در قالب این مفاهیمی که اشاره کردم، انجام شد و گفت وگوهایی با طرف های قطری داشتیم.
گفتید پیامی از سوی رئیس جمهوری به قطر بردید، پیام شفاهی! اینکه می فرمایید مواضع جمهوری اسلامی است که از سوی شما به عنوان سخنگو و آقای وزیر بارها اعلام شده.
پیام رئیس جمهوری هم در همین قالب است، مواضع ما مبتنی بر نظرات آقای رئیس جمهور و تصمیمات نهادهای حاکمیتی کشور است و پیام آقای رئیس جمهور هم در همین قالب منتقل شد.
در همین مدت کویت دست به کاهش تعداد دیپلمات های ایران زد. شما درباره این موضوع سکوت کردید. می دانیم که کویت ویژگی های خاص خودش را دارد؛ یک نوع محافظه کاری در سیاست خارجه اش وجود دارد. ولی حتما بحث هژمونی عربستان و تلاشش برای نفوذ بر دیگران به ضرر ایران، اینجا هم خودش را نشان داده. اما کویت تا چند ماه پیش می خواست میانجی بین ایران و عربستان باشد، ولی الان دست به کاهش تعداد دیپلمات های ایران زده، علاوه بر این، از یک سال ونیم پیش که ماجرای سفارت عربستان پیش آمد، کویت سفیرش را فراخوانده و رابطه اش را با ایران در حد کاردار تنزل داد ما چه اصراری داریم که در این شرایط سفیر بماند؟
اصل در روابط با کشورهایی که در سطح کامل روابط سیاسی و دیپلماتیک دارند، حضور سفرا به عنوان رؤسای نمایندگی هاست، بنابراین این قاعده باید به طور طبیعی اجرا شود مگر تبصره ای بر آن وجود داشته باشد که حتما باید اعمال شود.
ولی آنها رابطه شان را با ما کاهش دادند.
رابطه کاهش پیدا نکرده.
سطح رابطه؟
خیر، سطح روابط بین ایران و کویت روابط کامل سیاسی و دیپلماتیک است و هیچ تغییری در آن ایجاد نشده نه از طرف کویت و نه از طرف ایران، فقط برخی از کشورها به طور موقت سُفرایشان را برای مشورت فراخواندند که کویت جزء آن چند کشور است، ولی تغییری در سطح روابط داده نشده است.
مشورت یک سال ونیمه یک مقدار عجیب نیست؟!
اصلا عجیب نیست، این در روابط بین الملل سابقه و وجود دارد، اما رابطه کاهش پیدا نمی کند مگر رسما اعلام شود. رابطه وقتی کاهش پیدا می کند که رسما دولتی اعلام کند رابطه ام را به فلان سطح کاهش دادم. فراخوان سفیر برای مشورت ولو پنج سال طول بکشد، موجب کاهش سطح کامل روابط دیپلماتیک و سیاسی نخواهد شد. این مفهوم به لحاظ حقوق دیپلماتیک و کنسولی و روابط بین الملل کاملا روشن است.
اینکه در مورد کویت چه اتفاقی افتاد؟ به هرحال کویت در همسایگی این منطقه پر از تنش در وسط این اختلافات و منازعات جاری قرار دارد. در یکی، دو دهه گذشته معمولا کویت تلاش کرده تا حدی که می تواند از ورود مستقیم به درگیری ها و اختلافات و منازعات جاری پرهیز کند، اما در چند سال اخیر به ویژه بعد از حوادثی که در ارتباط با روابط عربستان با ایران اتفاق افتاد و قطع روابطی که از سوی عربستان انجام شد، همه کشورهای منطقه ازجمله کویت در معرضِ فشارِ خلاف قاعده عربستان سعودی قرار گرفتند تا اقدامات سعودی ها را تکرار کنند. کویت درواقع تلاش کرده این کار را انجام ندهد اما درعین حال نوعی تجاوب (یعنی جواب دادن) هم نسبت به خواسته های سعودی داشته باشد، یعنی به یک معنا، به این مطالبات و خواسته های عربستان پاسخ دهد، یعنی جمعِ بین نقایض کند. باید تأکید کنم هیچ ارتباطی بین ایران و پرونده ای که اعلام شده وجود ندارد، یعنی هیچ ارتباطی بین جمهوری اسلامی ایران با پرونده ای که مستندِ این اقدام اخیر کویت شده، وجود ندارد و دولت کویت هم اطلاع دارد و این را می داند.
به این ادعا که افراد گروهک عبدلی به سمت ایران فرار کردند، هیچ پاسخی داده نشده؟ آیا کسی از آن گروه به ایران آمده است؟
نه خیر، هیچ کسی اینجا نیست. آنها اتباع کویت هستند. در احکام اولیه برای تعدادی از آنها حکم برائت صادر شده بود. در احکام نهایی مراجع عالی قضائی کویت دوباره زندان چندساله برای این تعداد در نظر گرفته شده، ظاهرا این تعداد خودشان را برای اعمال این حکم نهایی به مرجع قانونی معرفی نکردند. به هر حال، این مسئله یک مسئله داخلی کویت است. ما در هیچ سطحی از سطوح، دخالتی در این موضوع نه از ابتدا و نه در سیر قضیه تا به امروز نداشته ایم. این مسئله داخلی کویت است. معتقدیم اقدام جدید در اثر اعمال فشار عربستان سعودی بعد از حوادث قطر و بحران در روابط با قطر است. عربستان در بحران قطر آن گونه که طراحی کرده بود، به نتیجه نرسید و قطر در برابر عربستان تسلیم نشد و این بحران ادامه دارد. عربستان باید سیاست یک جانبه و سلطه طلبانه اش را تغییر دهد و الا تغییری اتفاق نخواهد افتاد.
معمولا عربستان سعودی در این گونه موارد تلاش می کند در زاویه ها و مسائل دیگری اعمال فشار کند. البته ما معتقدیم رهبری کویت و حکمتی که دارد و تلاشی که در تمام سال های گذشته کرده برای اینکه در معرض این تندبادها و توفان ها به شکل مستقیم قرار نگیرد، کویت را از این مرحله و از این موضوع خارج خواهد کرد و وارد مرحله جدیدی خواهد شد، ولی واقعیت این است که عربستان سعودی در حال تحمیل مسائل و مشکلات خودش بر همه همسایگانش است. در حقیقت به قول مثل ایرانی، عربستان از همه همسایگان می خواهد که به او کمک کنند تا شوهرداری کند. این را هم از طریق فشار و اعمال زور و رعب و وحشت و استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارد، انجام می دهد. سیاست عربستان سعودی رعب آفرینی و وحشت آفرینی و اعمال زور بر همسایگان است و البته همه همسایگان هم تقریبا اکثرشان تلاش می کنند در برابر توفان این فشارها عبور خودشان را به نحوی تدبیر کنند و درعین حال سیاست اصلی خودشان را حفظ کنند. در حقیقت با کمترین خسارت، امکان گذر از وضعیت را هم پیدا کنند.
دیپلمات های ایرانی مدام مواضعی از این دست را در مقابل عربستان تکرار می کنند، اما طرف مقابل با روش خودش که اصلا جوانمردانه نیست، بازی می کند و حتی گاه زمین بازی را به هم می زند. نتیجه این بازی چه خواهد شد؟
معروف است که سیاست خارجی ایران مثل فرش بافی ایران است، همراه با صبوری، با نفس طویل، بدون گم کردن راه و نقشه در تمام ایام طولانی که فرش بافته می شود، دانه دانه گره های فرش گره زده می شود اما مبتنی بر یک نقشه است و نقشه هیچ گاه گم نمی شود ولی ذره ذره این گره ها با یک نفس طویل بافته می شود و درنهایت یک طرح زیبا و یک اثر زیبا به تمام معنا خارج می شود. برخی بازیگران پرخاشگرانه و لحظه ای و آنی نسبت به مسائل واکنش نشان می دهند و از ما پرسیده می شود چرا ایران آن گونه واکنش نشان نمی دهد؟ برای اینکه بنا نیست سیاست ایران، واکنشی باشد. اگر کشوری واکنشی عمل کند، اتفاقا در مسیر اشتباهات جبران ناپذیر قرار خواهد گرفت. ما یک نقشه راه داریم و مبتنی بر این نقشه راه عمل می کنیم. مسئله اصلی ما تناقضات درونی در منطقه نیست، ما به همسایگان خودمان به عنوان دشمن نگاه نمی کنیم، آنها را همسایگان طبیعی خودمان می دانیم و قاعده حاکم بر روابطمان با همسایگان حل مسالمت آمیز اختلافات و تداوم همکاری هاست. ما بر اثر تندی های طرف مقابل نقشه راه خودمان را گم نمی کنیم. درنهایت مشخص خواهد شد چه بازیگری درواقع نتایج بهتر و بیشتری کسب کرده؛ قطعا بازیگری که بدون گم کردن نقشه راه خودش و اهداف و چارچوب های اساسی سیاست خودش و منافع خودش، با صبوری با نفس طویل، بدون پرخاشگری، بدون واکنش های لحظه ای و آنی به مسائل نگاه می کند، نتایج و دستاوردهای بزرگ تری خواهد داشت.
این مسیری است که ما در 20 سال گذشته طی کردیم. برخی بازیگران فقط نق زدن و سروصداکردن و دادوبیدادکردن و انتساب مشکلات خودشان به دیگران را بلد هستند. ما بنا نیست راه آنها را تکرار کنیم. اگر بنا بود راه آنها به نتیجه برسد در طول دهه های گذشته رسیده بود. اما می بینیم که این راه به نتیجه ای نرسیده. وضعیت این دولت ها در داخل همراه است با تبعیض های گسترده، مشکلات عمیق که دائما پوشانده می شود و در بیرون هم سیاست وابسته به مراکز قدرت بین المللی دارند با عدم نمایندگی حداقلی منافع ملت های خودشان. بنا نیست ما این مسیر را تکرار کنیم.
اخیرا در حاشیه اجلاس استانبول، آقای عادل الجبیر با آقای ظریف مصافحه کردند. یادم هست در اولین دور نشست وین درباره سوریه بعد از برجام هم این دو وزیر با هم ملاقات کوتاهی کردند. اما چیز زیادی از محتوای این دیدارها منتشر نشد. در این ملاقات های سرپایی چه می گذرد؟
دیدارها و سلام وعلیک های کوتاه در حاشیه اجلاس های بین المللی را نمی شود گفت وگو و مذاکره به معنای خاص خودش نام نهاد. این امر طبیعی ای است که هیئت هایی که در یک کنفرانس شرکت می کنند، در حاشیه کنفرانس با هم خوش وبش یا سلام وعلیکی داشته باشند یا چند جمله با هم ردوبدل کنند. به این مذاکره گفته نمی شود. این در روابط کشورهای همسایه، اصلی طبیعی است. همان طوری که گفتم، ما هیچ منعی برای سلام و علیک کردن یا خوش وبش یا گفت وگوکردن با طرف های سعودی نداریم. این عربستان سعودی است که سیاستش را مبتنی بر جدایی، درگیری، افزایش تنش و رویارویی قرار داده و فکر می کند منافعش در افزایش رویارویی است. یعنی منافع خودش را در افزایش رویارویی تعریف و تفسیر کرده است. واقعیت این است که عربستان سعودی در یک مقطع تاریخی از دوران خودش به سر می برد، مقطع انتقال از نسل نخست، فرزندان ملک عبدالعزیز به نسل نوه ها و نسل دوم است. این یک لحظه تاریخی است، به همه مسائل در عربستان از زاویه موضوع جانشینی نگاه می شود و اینکه این نقل وانتقال چگونه انجام شود و به سمت چه کسی برود و نتیجه اینکه همه چیز مبتنی بر مسئله جانشینی تعریف و تفسیر می شود. از همین رو، متأسفانه عربستان سعودی فکر می کند نیاز به یک دشمن بزرگ خارجی و نیاز به یک جنگ خارجی دارد.
یکی از عوامل ادامه پیداکردن جنگ خونین یمن که ملتی در حال کشته شدن و یک سرزمین در حال نابودی است، نیاز سیاست داخلی عربستان سعودی است. تخاصم با ایران هم نیاز سیاست داخلی عربستان سعودی است. درواقع بیش از آنکه درگیری عربستان با ایران مبتنی بر رویارویی منافع و امنیت ملی عربستان سعودی با ایران باشد -که این جزئی از آن است - مبتنی بر سیاست های داخلی عربستان سعودی است که نیاز به یک دشمن و یک جنگ خارجی دارد. برای اینکه همه اختلافات داخلی و رویارویی ها و منازعات سیاسی داخلی در پرتو این دو عامل خارجی مدیریت و کنترل و سرکوب شود. اتفاقاتی مثل تغییر پی درپی ولیعهد در یک کشور پادشاهی امر ساده ای نیست، حتما بازتاب ها و مسائلی دارد. برای اینکه این را به نحو مناسبی مدیریت کنند نیاز به یک دشمن خارجی و یک جنگ خارجی دارند. در پرتو دشمن و جنگ همیشه می شود گفت کسی حرف نزند، کسی مخالفت نکند، هیچ کس هیچ کاری نکند برای اینکه ما با دشمن خارجی مواجه هستیم و این باعث شده عربستان سعودی به این شکل دشمنانه رویارویی با ایران و همین طور ادامه جنگ یمن را در دستور کار خودش قرار دهد.
در دو سال اخیر هیچ مذاکره ای در هیچ سطحی بین طرف ایرانی و طرف عربستانی انجام نشده است؟
هیچ ملاقات خاصی انجام نشده جز خوش و بش های این طرف و آن طرف در حاشیه کنفرانس ها که این یک امر طبیعی است. همان طور که گفتم، گفت وگو و مذاکره رسمی بین هیئت های دو کشور در دوره اخیر انجام نشده است، ایران البته هیچ منعی دراین خصوص ندارد و مبتنی بر اصول سیاست خارجی خودش به همه درخواست ها برای وساطت ایران برای میانجیگری پاسخ مثبت داده. برخی کشورهای اسلامی و برخی از کشورهای غیراسلامی برای میانجیگری درخواست داشتند و ایران به طور اصولی با این درخواست ها موافقت کرد. اما مشکل از طرف مقابل است که سیاست خودش را مبتنی بر درگیری و رویارویی و بالابردن سطح اصطکاک با ایران تعریف کرده است، این سیاست نه منافع عربستان را محقق خواهد کرد و نه منافع منطقه ای را. درواقع آنچه راه حل تلقی می شود خودش منشأ مشکلات جدید است، یعنی سعودی ها برای اینکه ابرو را درست کنند، دارند چشم را کور می کنند. برای اینکه عبور از یک مرحله ای را مدیریت کنند، دارند به مسائلی دامن می زنند که تبعات درازمدت بر عربستان سعودی و بر کل مسائل منطقه خواهد داشت.
زینب اسماعیلی/ روزنامه شرق
نظر شما :