در صورت اتخاذ رویکردی علیه توافق هستهای توسط ترامپ
اروپا در برجام راهش را از امریکا جدا میکند
دن اسمیت، مدیر موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم سوئد (SIPRI)*
دیپلماسی ایرانی: بحث درباره آینده اروپا و فرا آتلانتیک با توجه به استقرار دونالد ترامپ در کاخ سفید و این که تصمیم دارد چه مسیری انتخاب کند، موضوعی است که توجه بسیاری از کارشناسان را به خود مشغول کرده، اما آن چه هر کس مطرح می کند، صرفاً گمانه زنی است. ترامپ در دوران رقابت های انتخاباتی حرف هایی زده که در حال حاضر آنها را رد می کند. واقعاً مشخص نیست که او تصمیم دارد کدام یک از شعارهای خودش را عملی کند. موضوعاتی مانند منع حضور مسلمانان در آمریکا، تغییرات اقلیمی و ... حرف هایی بود که در دوران تبلیغات زده بود، اما الان مدعی شده که این حرف ها از سوی چینی ها مطرح شده است. بنابراین به نظر می رسد که بهتر است روی عدم قطعیت در دوره پیش رو تأکید کنیم. البته برای تحلیل و پیش بینی عملکرد دولت جدید آمریکا، ابتدا باید شخصیت دونالد ترامپ را شناخت. او شخصیتی معامله گر، منفعت طلب و دنبال کسب نتیجه در کوتاه مدت است. از ابتدا هم قابل پیش بینی بود که رویکرد ترامپ تعامل با مؤسسات است. وی شخصیت معامله محور و معامله گری دارد، از این رو خودش را چندان به چارچوب های سامان داده شده و مشخص مقید نمی داند و سعی می کند که بسیاری از آن ها را نادیده بگیرد یا از آن عبور کند.
در خصوص معاملات اقتصادی، این مسئله می تواند مبتنی بر منافع سیاسی و موافقت های سیاسی باشد که بر اساس رویکرد تاجرمآبانه وی شکل گرفته است. به نظر می رسد که نگاه ترامپ به تجارت، مثل یک فرایند برد-برد نیست. بنابراین چندان متعهد به افزایش تجارت جهانی نیست و خود را به افزایش صادرات محصولات آمریکا و سود بیشتر شرکت های آمریکایی متعهد می داند. این یک رویکرد کاملاً متفاوت است که ترامپ نسبت به روسای جمهور پیشین آمریکا در پیش گرفته است.
ترامپ در این چند روزی که قدرت را در اختیار گرفته، دو - سه اقدام مهم انجام داده که یکی از این اقدامات، مسکوت گذاشتن معاهده ترانس پاسفیک است. قابل پیش بینی بود که شیوه مدیریتی ترامپ مبتنی بر کسب نتایج از پیگیری سیاست های کوتاه مدت باشد، نه سیاست راهبردی بلندمدت، بنابراین می توانیم چنین توقعی داشته باشیم که در آینده برای حل مشکلات مختلف ایالات متحده، کاخ سفید از الگوهای مشابهی در ابتکار عمل های سیاسی بهره ببرد. در چنین ساختاری شخصیت سیاسی بسیار حائز اهمیت است و این تعهد ترامپ به استفاده از توئیت و توئیتر، پیام بسیار مهمی دارد. هدف ترامپ از استفاده از توئیتر برای انتقال پیام به جامعه آمریکا این است که به جامعه مخاطب خود نشان بدهد که می خواهد مشکلات بزرگ سیاسی را با استفاده از پیام های کوتاه حل وفصل کند و این که می توان موضوعات سیاسی را با این رویکرد کوتاه، حل کرد و به نتیجه رسید. به همین دلیل ترامپ در مواجهه با مشکلات و برای حل آن ها، به دنبال استفاده از بله یا خیر است و به هیچ وجه به دنبال نظر و رویکرد بلندمدت فیلسوفانه نیست.
خلاف اوباما که در سخنرانی خود در قاهره در 2009 درباره خاورمیانه یا در سخنرانی در پراگ درباره سلاح های هسته ای یا در نشست اعطای جایزه صلح نوبل، وارد یک بحث فلسفی و طولانی شد، ترامپ به دنبال سخنرانی های کوتاه با نتایج مشخص است. از این رو نظراتی هم که می دهد، کوتاه، مختصر و پرداختن به اصل مطلب است. سه یا چهار حوزه سیاست گذاری دیگر هم اهمیت دارد که لازم است به آن پرداخته شود.
به نظر می رسد که به احتمال بسیار زیاد تصمیم گیری جدی و مهم درباره چین هم ازلحاظ سیاسی و هم تجاری صورت بگیرد. ایده ای که ترامپ در نظر دارد این است که تعرفه 30 تا 40 درصدی بر محصولات بگذارد. اقتصاددانان این نظر را به شدت رد می کنند و آن را مذمت می کنند، اما این یک تلاش مهم برای بازبینی رابطه آمریکا و چین محسوب می شود. مورد دوم، تأکید ترامپ بر موضوع وضعیت حقوق بشر است و در مورد دیگر، سیاست گذاری هایی است که درباره دریای چین صورت خواهد گرفت.
مورد دیگر مساله برجام خواهد بود. ترامپ فشارهایی را بر برجام وارد خواهد کرد اما خردمندانه است که همه طرف های برجام به طور جدی از این توافق حمایت کنند. چرا که در هر حال توافقی نهایی شده و باید به آن احترام گذاشت و دیگر این که باید بگویم اروپا تحت کنترل آمریکا نیست و با احترام به اصول متقابل سیاسی می توان رویکردهای خود را پیش برد. معتقدم برجام چه در داخل ایران و چه در پایتخت های کشورهای اروپایی، چین و روسیه و حتی آمریکا به حمایت های زیادی نیاز دارد. اگر آمریکایی ها ببینند در ایران انتقادها به برجام زیاد است و ایرانی ها هم صدای مخالفت نسبت به برجام دارند، آنها هم پیش خود می گویند ما هم از این توافق خوشمان نمی آید و راحت می توانند آن را کنار بگذارند. مهم است که خانم ترزا می دفاع جدی از برجام داشته باشد. ما شاهد بودیم که خانم موگرینی موضع جدی و محکمی در حمایت از برجام و اجرای آن داشتند. البته باید منتظر راهبردها و تاکتیک های کوتاه مدت از سوی ترامپ در مسائل سیاسی و اقتصادی باشیم؛ راهبردهایی که در کوتاه ترین زمان ممکن پاسخ دهد.
ترامپ از قدرت و چانه زنی آمریکا حتما استفاده می کند که سیاست هایش را در چارچوبی که خود مدنظر دارد پیگیری کند. در حوزه سیاست خارجی سه یا چهار مساله مهم پیش روی دولت آمریکاست که به نظر می آید چین و تعامل با این کشور به لحاظ سیاسی و اقتصادی از مهم ترین آنهاست. در رابطه با چین موضوع بازبینی رابطه تجاری، وضعیت حقوق بشر و سیاست در دریای چین مسائل محوری هستند.
در رابطه با روسیه، رییس جمهور جدید آمریکا حمایت بیشتری را از خود نشان داده است برخلاف آن چه از سوی اوباما نسبت به مواضع ولادیمیر پوتین شاهد بودیم. ترامپ رویکرد منفعلانه ای را نسبت به سیاست جهانی مبارزه با تغییرات آب و هوایی آغاز کرده است و تصور می شود آمریکا دیگر پیش قدم برای این مساله نیست بلکه نوعی از ائتلاف را با کشورهایی که از این سیاست حمایت می کنند دنبال خواهد کرد.
ترامپ مخالف اتحادیه اروپا و ناتو است و از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا استقبال کرد و پیش بینی کرده است که اتحادیه اروپا در حال از بین رفتن است. این در حالی است که علاوه بر انگلیس، روسیه نیز در سال های گذشته این موضع را مطرح کرده که کشورها خودشان باید به فکر خودشان باشند و امنیت خود را تامین کنند بنابراین می توان گفت رویکرد عقبگرد از اتحادیه اروپا و ائتلاف هایی که تاکنون به این شکل شاهد بودیم در حال گسترش است. اگر آمریکا از ناتو خارج شود آمریکا دیگر نقش سازنده ایفا نخواهد کرد و نگرانی جدی اروپای غربی همین است. تمام مواضع ترامپ مخالف مواضع اتحادیه اروپا است به ویژه در رابطه با شاکله این اتحادیه. با این حال هنوز مشخص نیست که واکنش اتحادیه اروپا به رویکردهای آتی احتمالی ترامپ چه خواهد بود. انتخابات در فرانسه، هلند و آلمان بسیار تاثیرگذار است اما اگر در انتخابات فرانسه و آلمان افراطیون و راست گراها پیروز شوند به این معنا خواهد بود که اتحادیه اروپا به عنوان بازیگر واحد نقشش پایان یافته است. اروپایی ها می توانند برای تقویت اتحادیه از آمریکا فاصله بگیرند مثل آن چه در دوران بوش اتفاق افتاد و به سمت یکپارچه سازی در برابر تحولاتی از جمله تروریسم و حملات سایبری حرکت کنند. اتحادیه اروپا هنوز بزرگ ترین بازار تجاری دنیا با بیش از 450 میلیون جمعیت به جز انگلستان است و یک موتور محرک قوی مثل آلمان را به لحاظ قطب صنعتی بودن در اختیار دارد. از طرفی اتحادیه اروپا می تواند وارد رابطه جدید با چین شود. با این حال جدایی اروپا از آمریکا سخت است چرا که DNA اروپایی ها وابسته به آمریکاست. معتقدم سوال مهم امروز این است که اتحادیه اروپا بدون آمریکا می تواند خود را حفظ کند یا نه و اگر بخواهد این کار را انجام دهد چطور؟ در عین حال معتقدم اتحادیه اروپا نباید اختلاف نظر جدی را با دیدگاه ها و مواضع عمده آمریکا تا سال 2020 ایجاد کند و خود را به عنوان قطب متخاصم آمریکا معرفی نکند.
توافق هسته ای نه چندان توافق عالی است و نه توافقی بد بلکه این توافق بهترین حالتی بود که می توانستیم به آن برسیم و توسط همه طرف ها مورد حمایت قرار گرفته است به جز اسرائیل. تاکنون اتحادیه اروپا به حمایت خود از این توافق ادامه داده و تعاملات اقتصادی و تجاری را با ایران تسهیل کرده و تا الآن مشکلی وجود نداشته است. در صورتی که ترامپ بخواهد علیه برجام اقدام کند اروپا سعی خواهد کرد کار خودش را انجام دهد و آنها هم کار خودشان را. در هر حال توافقی نهایی شده و باید به آن احترام گذاشت و دیگر این که باید بگویم اروپا تحت کنترل آمریکا نیست و با احترام به اصول متقابل سیاسی می توان رویکردهای خود را پیش برد.
با این حال هنوز زود است که ببینیم نوع تعامل آمریکا و اروپا چه تاثیری بر تعاملات سیاسی و بین المللی خواهد گذاشت.
عقب نشینی انگلیس از اتحادیه اروپا به این معنا نیست که سیاست انگلیس به آمریکا نزدیک تر می شود و هنوز زود است که درباره موضوعات مهم مثل خاورمیانه، تغییرات اقلیمی و ... فکر کنیم انگلیس و آمریکا با هم هم نظرند. مثلا در سازمان ملل در رابطه به شهرک سازی اسرائیل، انگلیس علیه اسرائیل به قطعنامه رای داد و این موضوعی نیست که آمریکا از آن خوشش بیاید.
معتقدم سیاست های ترامپ حرکت به سمت جهان تک قطبی را تقویت می کند. این که با چند قطبی شدن، دنیا امن تر می شود یا نه، باید بگویم در سال های آینده شاهد ناامنی بیشتری خواهیم بود و چند قطبی شدن عاملی برای امن تر شدن نیست. بدون شک اندیشکده ها، موسسات و اتاق های فکر چه در زمان اوباما، چه الآن موثر هستند. ما نباید قبول کنیم که در دوران فراواقعیت زندگی می کنیم، چرا که واقعیت خودش، خودش را به ما نشان می دهد و به راحتی از در وارد می شود. مثلا ترامپ از حاضران در مراسم تحلیف بسیار صحبت کرد، اما سپس رسانه ها عکس هایی را منتشر کردند و اظهارات او را تکذیب کردند، بنابراین می بینیم واقعیت جایگزینی غیر از خودش ندارد. اگر بتوانیم واقعیت را از چیزهایی که می خواهند خود را شبیه واقعیت نشان دهند جدا کنیم می توانیم بهتر عمل کنیم.
در فضای توییتر طنزی مطرح شد مبنی بر این که مراسم تحلیف ترامپ مراسم خداحافظی و سلام آنگلا مرکل بود. بنابراین فکر نمی کنم برای فرانسه پتانسیل قدرتمندی برای رهبری اروپا وجود داشته باشد چرا که مبانی اجتماعی در فرانسه از آن جایی که عملکرد اقتصادی ضعیفی که فرانسه در سال های گذشته از خود نشان داده، تضعیف شده است. اما درباره آلمان که بخش اقتصادی اروپاست می توان گفت که در 20 الی 30 سال گذشته خیز قوی و بلندی برداشته است و اگر قرار باشد در سال های آینده صدای مستقلی از اروپا بلند شود این صدای آلمان خواهد بود نه فرانسه.
نقش درون گرایی آمریکا در دوران ترامپ در عرصه سیاسی این تصور را ایجاد کرده است که می خواهد موضوعات را در خاورمیانه به دست روسیه دهد اما هنوز باید برای اطمینان از چنین رویکردی صبر کرد و دید چه پیش می آید. فکر می کنم ناسیونالیسم اقتصادی در حال رشد است و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بخشی از این روند است. اما ناسیونالیسم اقتصادی مشکلی بزرگ دارد و آن در هم تنیدگی اقتصاد جهانی است. اما امیدی که شاید دولت ترامپ و ترزا می به گسترش این ناسیونالیسم دارند این است که جهانی شدن هنوز آن قدر عمق پیدا نکرده است.
با این حال فکر نمی کنم آمریکا بخواهد خود را به لحاظ اقتصادی به سرعت منزوی کند چرا که آمریکا اساسا کشوری است که برای نقش آفرینی جهانی ساخته شده است. با توجه به این که ترامپ گفته فهم خوبی نسبت به سیاست های نتانیاهو دارد و از آن جایی که لابی اسراییل در آمریکا بسیار قوی است و از سویی گروه ها، کشورها و افرادی هستند که از لابی اسراییل حمایت می کنند، باید گفت که این لابی نقش عمده ای علیه ایران و برجام داشته و دارد. در عین حال ایران تهدید بالقوه برای مردم آمریکا نیست.
*متن سخنرانی در شورای راهبردی روابط خارجی
نظر شما :