حسین موسویان: سیاست آمریکا در قبال ایران تهاجمی می‌شود

۱۵ دی ۱۳۹۵ | ۱۶:۵۵ کد : ۱۹۶۵۹۸۴ سرخط اخبار
انتظارها در حال پایان یافتن است و کمتر از 20 روز دیگر، میلیاردر نیویورکی که کمتر کسی پیش بینی آن را می کرد، قدرت را در کاخ سفید بر عهده خواهد گرفت و رهبران جهان، باید آماده تعامل یا تعارض با او دست کم برای چهار سال باشند. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای منتقد نظام بین الملل کنونی و نظم حاکم یافته بر جهان، قطعا در دوران ریاست جمهوری ترامپ از تصمیمات و رویکردهای او و دولتش تأثیر خواهد پذیرفت. اینکه ترامپ و کاخ سفید تحت سیطره او چه رویکردی را در برابر ایران از خود نشان خواهند داد، پرسشی است که در مدت اخیر بارها مطرح شده و هر کدام از تحلیلگران از زوایه ای تلاش کرده اند به این سؤال پاسخ دهند. هرچند او در دوران تبلیغات انتخاباتی خود شعارها و وعده های جنجالی زیادی را مطرح کرده است اما تردیدی نیست که خودش نیز کمتر احتمال می داد شرایطی فراهم شود که سکاندار کاخ سفید شود، آن هم در شرایطی که حتی برخی از هم حزبی هایش نیز در اتفاقی نادر، پشت او را خالی کرده بودند.
 
به گزارش انتخاب، در هر حال، ترامپ جمهوری خواه به زودی با شرایط واقعی سیاست، چه از نوع داخلی و چه بین المللی آن مواجه خواهد شد و قطعا خود و مشاورانش به این درک رسیده اند که دیگر زمان حرف زدن از «پاره کردن برجام» و «کشیدن دیوار بین آمریکا و مکزیک» گذشته است. بااین حال، اما تردیدی نیست که رویکرد او و تیمش در زمینه های مختلف تفاوت های عمده ای با تیم سابق کاخ سفید، یعنی باراک اوبامای دموکرات خواهد داشت. بدون شک، بسیاری از افراد هستند که برای روی کارآمدن ترامپ و آغاز روند تصمیم گیری او بر کاخ سفید لحظه شماری می کنند تا ببینند ایران و جهان آیا با چالش های خارق العاده ای مواجه خواهد شد یا خیر؟ سید حسین موسویان، مذاکره کننده ارشد هسته ای سابق ایرانی، در گفت وگو با «وقایع اتفاقیه» از پیش بینی دورانی می گوید که ترامپ صدر تصمیمات در کاخ سفید را بر عهده خواهد داشت.
 
موسویان که هم اکنون در دانشگاه پرینستون فعالیت می کند و فضای داخلی ایالات متحده را به خوبی می شناسد، در این گفت وگو بر این باور است که پیروزی جمهوری خواهان در سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، وضعیت بد نسبت به ایران را مضاعف کرده است زیرا جمهوری خواهان در یک سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوایح متعدد تحریم علیه ایران اقدامات متعددی را انجام داده اند. او همچنین بر این باور است: «خانواده ترامپ، تیم شورای امنیت ملی او، سنا و مجلس نمایندگان آمریکا روابط بسیار نزدیکی با نتانیاهو دارند؛ بنابراین وضعیت منفی روابط آمریکا با اسرائیل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.» او از هم اکنون می گوید: باید راهکارهایی برای این فرضیه طراحی کنیم که در دوره ترامپ، سیاست خارجی کاخ سفید درباره ایران، تهاجمی بوده و مواضع و اقدامات ضدایرانی آمریکا افزایش خواهد یافت.
 
با روی کارآمدن ترامپ، بحث های زیادی درباره امکان تندروی و کندروی های احتمالی در سیاست خارجی آمریکا مطرح شد. اگر بخواهیم درباره روند سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ یک برآورد راهبردی داشته باشیم، به نظر شما دستگاه سیاست خارجی آمریکا چه طراحی ای برای ارتقای وضعیت کسب، حفظ و توسعه منافع این کشور ترتیب خواهد داد؟ در چنین طراحی ای، دیپلماسی رئالیستی جایگاه برتری دارد یا ایده گرایی آرمان گرایانه و سیاست خارجی تهاجمی غیر دیپلماتیک؟ در این رابطه نگاه به ایران چگونه خواهد بود؟
 
سیاست خارجی ترامپ حتی برای خود آمریکایی ها کاملا ناشناخته و غیرقابل پیش بینی است. در دوره انتخابات ریاست جمهوری، ترامپ مواضعی را در سیاست خارجی اعلام کرد که در موارد مهمی تغییر موضع داد. ابتدا گفت برجام را پاره خواهد کرد و اندکی بعد تغییر موضع داد و گفت، برای توافقی بهتر مذاکره خواهد کرد. افراد کلیدی تیم ترامپ مثل مشاور امنیت ملی، رئیس سازمان سیا و وزیر دفاع، از جمهوری خواهان تندروی ضد ایران و ضد برجام هستند. وزیر امور خارجه او هم رئیس یک شرکت نفتی بوده که هیچ سابقه کاری دیپلماتیک ندارد اما گفته می شود که فردی عمل گرا خواهد بود.
 
منتها باید به سه نکته مهم توجه کرد: اول اینکه تاکنون تصمیمات مهم سیاست خارجی آمریکا در شورای امنیت ملی این کشور گرفته می شده و نه در وزارت امور خارجه و کادر اصلی شورای امنیت ملی که تاکنون انتخاب شده نیز افرادی نومحافظه کار و بسیار افراطی هستند.
دوم اینکه جمهوری خواهان، اکثریت سنا و مجلس نمایندگان آمریکا را هم در دست دارند و مواضع فوق العاده تند و منفی آنها در یک سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوایح متعدد تحریم علیه ایران را دیده ایم.
 
سوم اینکه خانواده ترامپ، تیم شورای امنیت ملی او، سنا و مجلس نمایندگان آمریکا روابط بسیار نزدیکی با نتانیاهو دارند؛ بنابراین وضعیت منفی روابط آمریکا با اسرائیل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.
 
باید از هم اکنون راهکاری برای این فرضیه طراحی کنیم که در دوره ترامپ، سیاست خارجی کاخ سفید درباره ایران آرمان گرایانه و تهاجمی بوده و مواضع و اقدامات ضدایرانی آمریکا افزایش خواهد یافت.
 
می دانیم فضای رسانه ای درباره انتخاب ترامپ و نسبت آن با روابط آمریکا و روسیه و نقش جهانی و منطقه ای روسیه به شدت ظاهرگرا و هیجانی است. اگر تاریخ پر فراز و نشیب و سرشار از ورود معادلات استراتژیک رابطه آمریکا و روسیه را مدنظر قرار دهیم، به نظر شما در دوران ترامپ، این دو کشور می توانند با به رسمیت شناختن واقع گرایانه حدود قدرت و حوزه های نفوذ یکدیگر به یک جمع بندی واقع گرایانه از دیپلماسی بین یکدیگر دست یابند و حوزه های نزاع بین خود را در چارچوب مناسبات منطقی و نظم جهانی و مناطق محل نزاع مدیریت کنند؟
ترامپ علاقه مند به ایجاد تحول مثبت در روابط با روسیه است اما نهادهای کلیدی آمریکا همچون سنا و کنگره، هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه، رسانه ها و افکار عمومی آمریکا ضد روسیه هستند؛ بنابراین احتمالا ترامپ بتواند مقداری تنش های جاری روابط آمریکا - روسیه را تلطیف کرده و بهبود بخشد اما برقراری روابط استراتژیک آمریکا - روسیه برای مدیریت مشترک نظم نوین جهانی ممکن است مقداری غیرواقع بینانه و غیر عملی باشد.
 
به دنبال این سؤال، پرسش دیگری که مدنظر قرار می گیرد، این است که رفاقت کنونی پوتین و ترامپ که به کرات به مدح یکدیگر پرداخته اند، آیا می تواند موجبات تاثیر منفی بر روابط ایران و روسیه را فراهم کند؟ این پرسش ازاین رو، مطرح می شود که روس ها همواره اولویتی برای ایران در سیاست خارجی خود قرار نداده و تلاش کرده اند این کشور را به عنوان کارتی برای تنظیم مناسبات خود با غرب بنگرند. نظر شما چیست؟
 
این نکته بسیار مهم و تعیین کننده ای است. ممکن است روابط واشنگتن- مسکو به حدی نزدیک نشود که بخواهند روی ایران معامله کنند اما به فرض اینکه روابط دو قدرت گسترش غیرمنتظره ای یابد، به نحوی که درباره ایران مجبور به تعیین تکلیف باشند، در چنین حالتی سه گزینه برای مسکو متصور است: گزینه اول این است که به عنوان میانجی بین واشنگتن- تهران وارد عمل شود و برای رفع تشنج ها و خصومت های دو کشور تلاش کند. دراین صورت، هم روابط حسنه با روسیه حفظ و گسترش پیدا خواهد کرد و هم تشنج در روابط ایران- آمریکا توسط روسیه مدیریت خواهد شد که به خودی خود، دستاورد بزرگی برای جایگاه بین المللی روسیه است.
 
گزینه دوم اینکه آمریکا یا ایران برای تشنج زدایی متقابل آمادگی نخواهند داشت و روسیه حاضر به معامله روی ایران نخواهد شد و این کشور را نخواهد فروخت. دراین صورت، روابط استراتژیک درازمدت ایران با روسیه توجیه پذیر خواهد شد.
 
گزینه سوم اینکه روسیه با آمریکا روی ایران معامله خواهد کرد؛ دراین صورت، محاسبات تهران درباره آینده روابط با روسیه کاملا تغییر خواهد کرد.
 
حضور روسیه در منازعه سوریه به شکل رسمی از سوی غرب محکوم شده است ولی در عرصه های میدانی، شاهد هماوردی غربی ها با روس ها نبودیم. این شکاف بین جایگاه مواضع دیپلماتیک و معادله قدرت در عرصه نزاع میدانی، حاصل چیست؟ حضور نظامی سنگین روسیه در سوریه، چه تعریف استراتژیکی برای غربی ها و در رأس آنها آمریکا داشته که لزومی به برهم زدن موضع میدانی روسیه به صورت جدی و هماورد جویانه ندیده اند؟ در ادامه، این سؤال نیز مطرح است که آیا روس ها معامله پشت پرده ای با آمریکا و اسرائیل برای کنترل ایران در سوریه انجام داده اند و اصولا این فرض تا چه حد با واقعیت منطبق است؟
 
هنوز معلوم نیست که آتش بس سوریه به نتیجه خواهد رسید و مثلث روسیه، ترکیه، ایران، موفق به حل بحران سوریه خواهند شد یا خیر. حتی هنوز نمی دانیم که آیا مسکو درباره سوریه تا به آخر با ایران، متحد خواهد ماند یا در مقطعی، تکروی خواهد کرد اما چهار نکته مهم را باید در نظر داشت.
 
اول، اینکه نه آمریکا و نه اروپا هیچ علاقه ای به مداخله نظامی درسوریه ندارند؛ بنابراین آن را نباید به حساب ضعف آنها گذاشت بلکه یک انتخاب است که حتما اهداف مشخصی را هم دنبال می کنند.
 
دوم اینکه اوباما نشان داد، مشکلی ندارد که روسیه-ترکیه-ایران، هزینه مدیریت بحران سوریه را متقبل شوند. ممکن است ترامپ هم همین استراتژی را ادامه دهد.
 
سوم اینکه در چنین سناریویی، عربستان و متحدان عرب او احتمالا با موافقت یا بدون موافقت غرب، به حمایت های آشکار و پنهان از تروریست ها ادامه خواهند داد تا سوریه به یک جنگ فرسایشیِ طولانی مدت تبدیل شده و ارتش های سوریه، ایران، روسیه و حزب الله را درگیر و درمانده کنند.
 
چهارم اینکه با چنین سناریویی، نه تنها اسرائیل هم مشکلی نخواهد داشت بلکه احتمالا نقش مؤثری برای تحقق آن ایفا خواهد کرد.
 
بنابراین ایران باید به شدت مراقب سناریوهای غرب-اسرائیل- اعرابِ تکفیری باشد.
 
وضعیت ترکیه در خاورمیانه بسیار محل بحث است. از سویی، بزرگ نمایی ترک ها از موقعیت خود و اهدافشان به سطوحی از نگرانی ها دامن زده اما از سوی دیگر، تحرک دیپلماتیک بالای ترکیه باعث شده است که توان مانور و چرخش موضع این کشور در معادلات مختلف، مورد توجه قرار گیرد. علت اینکه، ترکیه باوجود ایجاد ترس های فراگیر از اهداف بلندمدتش با فراغِ بال کمتری نسبت به ایران می تواند در منازعات منطقه موضع گیری و عمل کند، چیست؟ محدودیت ها و فرصت های پیش روی ترکیه به ویژه در منازعه روسیه، حول چه محورهایی می چرخند؟
 
اگر ترکیه بین ناتو و روسیه، مجبور به انتخاب شود، احتمالا عضویت در ناتو را حفظ و سیاست های خود را متوازن خواهد کرد. آنکارا به خاطر سیاست های غلط در چند سال گذشته، در شرایط فعلی با دو تهدید بزرگ امنیت ملی مواجه شده است:
 
اول، تروریسم تکفیری که با انفجارهای مستمر، امنیت ترکیه را تهدید می کند.
دوم، تشدید بحران سنتی کردها که آنکارا را بیش از گذشته، نگران تجزیه خاک ترکیه کرده است.
در عین حال، باید دانست ناتو از اردوغان دلخور بوده و نسبت به او بی اعتماد شده است.
 چرا برجام نتوانسته است خط سیر سیاست خارجی ایران را دچار تحولی جدی کند؟ آیا باید از ابتدا برجام را در حوزه تخصصی هسته ای خود تبیین می کردیم یا امکان قراردادن برجام به عنوان پشتوانه و نقطه اتکایی برای تحولات مبنایی تر در راستای منافع ملی کشور بود؟ عوامل ایستایی سیاست خارجی کشور و مهار پویایی ناشی از برجام در دو محور ساختارهای داخلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و شرایط ساخته و پرداخته شده منطقه ای و جهانی مهار کننده از سوی رقبا و مخالفان منطقه ای و جهانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
به پنج دلیل، برجام سنگین ترین ضربه به مثلث تل آویو، نومحافظه کاران آمریکا و اعراب تکفیری بود زیرا:
اول: 6 قطعنامه شورای امنیت علیه ایران را لغو و پرونده این شورا را درباره اینکه ایران، تهدید صلح و امنیت جهانی است مختومه کرد.
دوم: اتهام نظامی بودن برنامه هسته ای ایران را برطرف و بساط پرونده در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را جمع کرد.
سوم: بعد از 36 سال، بالاخره راه برای دسترسی ایران به فناوری های صلح آمیز هسته ای باز شد.
چهارم: بعد از چند دهه کشمکش، در نهایت قدرت های جهانی، غنی سازی و آب سنگین ایران را پذیرفتند.
 
پنجم: ساختار تحریم های کشنده بین المللی و چندجانبه علیه ایران شکسته شد.
بنابراین به همین پنج دلیل کلیدی، صهیونیست ها، اعراب تکفیری و تندروهای آمریکا، ابتدا هرچه در توان داشتند به کار گرفتند که برجام به نتیجه نرسد اما بعد از به نتیجه رسیدن برجام، جمهوری خواهان در ریاست جمهوری و کنگره آمریکا پیروز شدند و حالا تل آویو و متحدان عربشان امیدوار شده اند که بتوانند قطار تحریم های آمریکا علیه ایران، تحت پوشش حقوق بشر و تروریسم به راه بیندازند و بنابراین نیازی به لغو یا نقض برجام ازسوی آمریکا ندارند؛ چون هدف آنها تحریم و فشار به ایران بود که دوباره امیدوار شده اند؛ ضمن اینکه برداشت آنها این است که تحریم های جدید آمریکا تحت عنوان تروریسم و حقوق بشر، موجب نقض برجام ازسوی ایران خواهد شد و زمینه برای اجماع مجدد جهانی علیه ایران فراهم خواهد شد.
 
اما در صورتی ایران می توانست از ظرفیت های مهم برجام بهره برداری کند که در داخل اتحاد و یکپارچگی خود را حفظ کرده و متحد و با برنامه به پیش می رفتند. متأسفانه بعد از برجام، جناح های سیاسی ایران، وارد شدیدترین اختلاف و کارزار داخلی شدند که هنوز هم ادامه دارد.
 
حالا صهیونیست ها از یک طرف به اختلافات داخلی ما دل بسته اند و هرکاری خواهند کرد که گسترش یابد و ازطرف دیگر هم با تغییرات در صحنه سیاسی آمریکا بعد از اوباما، امیدوار شده که بتوانند موج ایران هراسی را دوباره به راه انداخته و فشار علیه ایران را افزایش دهند.
 

منبع: وقایع اتفاقیه

کلید واژه ها: ایران ترامپ


نظر شما :