ریشه گرایش روسها به نامزد جمهوریخواه
چرا پوتین، ترامپ را پسندید؟
نویسنده: سید احمد حسینی، کار شناس ارشد مسائل سیاسی و بین المللی
دیپلماسی ایرانی: پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، زلزله ای سیاسی نه تنها در داخل آمریکا بلکه در اقصی نقاط جهان ایجاد کرده است. تاثیر این رویداد در ابعاد گوناگون بویژه سیاست خارجی و نحوه مواجهه این کشور با مسائل و چالش های جهانی، مورد توجه صاحبنظران و تحلیلگران است بخصوص از آن جهت که حاکمیت در این کشور برای نخستین بار یکدست شده، دولت، کنگره و دادگاه قانون اساسی در اختیار حزب جمهوری خواه قرار گرفته است.
آنچنان که شاهد بودیم فرآیند ریاست جمهوری آمریکا با رفتارهای خاصی از سوی کشورهای اروپایی، عربی و غیره، مواجه بود و در حالیکه بیشتر انتظارات و محاسبات بر پیروزی خانم کلینتون در این کارزار حکایت داشت، روسیه تنها بازیگری بود که علاقمندی و توجه خود را به گزینه دیگر یعنی آقای ترامپ نشان می داد.
برغم سناریوهای هدفمند رسانه ها و تلاش برخی سیاستمداران آمریکائی و غربی برای پررنگ ساختن عامل روسیه، مقامات این کشور و شخص پوتین، به هیچ وجه خود را وارد این بازی نکرده و به انتظار نشستند تا نتیجه انتخابات بصورت طبیعی نمایان شود. با این وجود، واقعیت این بود که روس ها دونالد ترامپ را گزینه مناسب تری برای ریاست جمهوری آمریکا از منظر منافع ملی خود می دیدند و دوست داشتند این فرد، در راس قدرت در ایالات متحده آمریکا قرار گیرد.
در این نوشته، تلاش می گردد دلائل و بسترهای تمایل و علاقه روسیه به پیروزی ترامپ، مورد بررسی و به این امر پرداخته شود که روی کارآمدن چهره تندرویی مانند ترامپ چه کمکی به تامین منافع ملی روسیه خواهد کرد. برای این منظور، می توان دلائل و عوامل زیر را عنوان کرد:
قدرت اجماع سازی ایالات متحده:
از نظر روس ها، آمریکا اصلی ترین کشور و قدرت بازدارنده در برابر احیاء و بازسازی جایگاه روسیه در نظم نوین جهانی است که در پرتو تحولات و رخدادهای منطقه ای و بین المللی در حال شکل گرفتن است. مسکو نه تنها از قدرت ذاتی آمریکا بلکه از قابلیت اجماع سازی آن در سازه غرب علیه خود اطلاع دارد و آن را عامل مهم تری از قدرت درونی آمریکا می داند.
آنچه در دوره اوباما رخ داد حرکت ایالات متحده آمریکا به سمت ائتلاف سازی در برابر رخداد ها و چالش های مهم بین المللی بود که مصادیقی از آن در موضوع سوریه، پرونده هسته ای ایران و واکنش مجموعه غرب در برابر اقدامات روسیه در اوکراین، شاهد بودیم. اوباما نشان داد که حاضر نیست بی جهت آمریکا را در چالش های گوناگون درگیر کرده و برای خود هزینه بسازد بلکه برعکس بر آن است که هزینه ها را بین شرکاء تقسیم و همگان مسئولیت خود را در مواجهه با چالش های گوناگون بر دوش کشند.
از نگاه مسکو، ریاست جمهوری هیلاری کلینتون، تداوم همان سیاست دوران اوباما در برابر روسیه بود و اصولا خانم کلینتون در منصب وزارت امور خارجه، خود، طراح ایده برخورد اجماعی و ائتلافی در مقابل رفتارهای روسیه بود. بنابر این، طبیعی است که مسکو، خاطره خوشی از رئیس جمهوری که شرکاء خود را در برابر این کشور، به صف بکشد، نداشته باشد.
شکاف در جبهه غرب:
روس ها در انتخاب بین دو کاندیدای اصلی ریاست جمهوری، تفاوت بسیاری بین آنان قائل بودند. از نظر آنان، کلینتون نماینده حاکمیت و ساختار ثروت و قدرت در آمریکاست و با روی کار آمدن او، این ظرفیت با انگیزه و انسجام بیشتری در برابر روسیه بسیج خواهد شد اما ترامپ از نگاه مسکو، با مراکز قدرت و ساختارهای حاکم بر آن کشور، مشکلات جدی داشت.
از این نظر، پیروزی ترامپ هم در داخل آمریکا، اختلاقات و دودستگی های زیادی ایجاد می کند و هم اینکه مناسبات روسیه با اروپا بعنوان نزدیکترین متحد خود با فراز و نشیب های بسیاری مواجه می شود که این هم برای روسیه، اتفاق خوشایندی است بخصوص اینکه اروپا در ماه های اخیر ضربات سختی را از درون بخصوص پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا متحمل شده و در دشوار ترین مرحله از انسجام و حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود قرار دارد. نتیجه چنین وضعی برای روسیه آن خواهد بود که اروپا بعنوان گوشت قربانی آمریکا در برابر روسیه نباشد و مسکو بتواند از روزنه ها و فرصت های چالش و اختلاف بین واشنگتن و پایتخت های اروپایی به نحو مناسبی بهره گیرد.
شکاف در جبهه متحدان منطقه ای آمریکا:
بعد دیگری از توجه روسیه به گزینه ترامپ، اختلافاتی است که با روی کار آمدن وی در مناسبات میان آمریکا و شرکای منطقه ای اش مانند ترکیه، عربستان و کشورهای عربی خلیج فارس پدیدار می گردد. آنچنان که شاهد بودیم عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس، از روی ناپختگی و سیاست چک سفید خود، دست به قمار بسیار مفتضحانه ای در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زده و با برداشت ناشی از رهبران کم تجربه خود، همه تخم مرغ هایشان را در سبد خانم کلینتون قرار دادند با این حساب که او حتما برنده انتخابات آمریکا خواهد بود.
طبعا در چنین وضعی و با روی کار آمدن کلینتون، حلقه ها و پیوندهای نهادهای قدرت ایالات متحده با کشورهای عربی و غیرعربی، مستحکمتر شده و در برابر روسیه، صف آرائی می کردند. در نتیجه، مسکو که در برابر سیاست های تحریمی غرب با شرایط دشواری مواجه شده کماکان در حلقه شرکای سنتی آمریکا قرار می گرفت. اکنون با پیروزی ترامپ، این معادلات بهم خورده و تلاش کشورهای منطقه در این است که چگونه سیاست گذشته خود در برابر ترامپ را اصلاح و فشار رئیس جمهور جدید آمریکا را به سمت موضوعات و چالش های دیگری غیر از خود هدایت نمایند.
افزایش اتکاء به روسیه:
روی کار آمدن ترامپ و پرمساله شدن مناسبات این کشور با شرکای غربی و منطقه ای در کنار اقدامات مسکو در سال های اخیر در مسائل منطقه ای و بین المللی، جاذبه سیاست خارجی روسیه برای کشور ها را افزایش خواهد داد.
کشورهایی که به دنبال متنوع کردن سبد سیاست خارجی و کاستن از اتکاء صرف به ایالات متحده هستند به عنصر روسیه در رویکردهای سیاست خارجی خود توجه بیشتری نموده در نتیجه مسکو با وضعیت بهتری در مواجهه با آمریکا در برابر تحریم ها علیه خود و یارگیری های منطقه ای در موضوع خاورمیانه بخصوص سوریه قرار خواهد گرفت و طبیعی است که این وضع مورد رضایت مقامات روس برای عبور از مرحله گذر کنونی خواهد بود.
سرخوردگی عناصر واگرا در محیط پیرامونی روسیه:
یکی از مختصات سیاست خارجی آمریکا در سال های گذشته، فشار بر روسیه از طریق پیشروی نهادهای سیاسی و امنیتی غرب به سمت مرزهای روسیه، تحریک همسایگان بخصوص کشورهای متمایل به غرب در مجموعه کشورهای مشترک المنافع و رخنه در لایه های اجتماعی این کشور ها از طریق دخالت در مسائل داخلی همانند برگزاری انتخابات بود که تحت عناوینی مانن: نهادینه سازی دموکراسی و حمایت از استقلال این کشور ها دنبال می شد.
تمرکز آمریکا بر جنبه های نرم افزاری قدرت در این مناطق، نه تنها منافع ملی روسیه در محیط پیرامونی را تحریک و تهدید می کرد بلکه حتی در مواردی تصمیم به وارد ساختن منازعات و دودستگی ها در محیط داخلی روسیه بود که تبلور آن را در اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری در این کشور، شاهد بودیم.
اکنون با وضعیتی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیدا کرده است، عنصر تحریک در محیط پیرامونی روسیه و کشورهای واگرای این منطقه در برابر روسیه دچار آسیب شده و این کشور ها در ماهیت و اصالت رفتارهای آمریکا در قبال خود، دقت نظری بیشتری خواهند نمود.
شخصیت ترامپ و رفتار عمل گرایانه پوتین:
آنچه از شخصیت ترامپ و سوابق وی بر می آید این است که هم فردی غیرقابل پیش بینی است و هم انسانی تاجرمسلک است و به موضوعات فراروی نگاهی سوداگرانه دارد. این امر چنانچه در دوران ریاست جمهوری وی تداوم و چهره عملیاتی به خود گیرد، می تواند به نقطه مثبت در مناسبات با روسیه تبدیل گردد چرا که مسکو نیز سیاست خارجی خود را بر اساس رویکرد عملگرایانه پوتین دنبال می کند و در نتیجه دو کشور می توانند به جای دخالت دادن کشورهای ثالث و نهادهای بین المللی، راحت تر به سوی راه های میانه و سازش آمیز حرکت کنند و این امر با منطق رفتاری روس ها، همخوانی بیشتری دارد.
جمع بندی:
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، همانند همه کشور ها، مقامات روسیه را نیز با شرایط نوینی از منظر تامین منافع ملی خود قرار داده با این تفاوت که گزینه مناسب تر آن ها، کنترل قدرت در آمریکا را به دست گرفته است. طبعا از منظر آن ها، این پایان بازی نیست و پیروزی ترامپ به معنای آن نیست که ایالات متحده اکنون درهای باغ سبز را به روی مسکو باز خواهد کرد چرا که هنوز هم آمریکا مهم ترین مانع در برابر منافع و ارتقاء جایگاه روسیه در شرایط کنونی است.
روس ها اکنون می توانند این امتیاز را برای خود قائل شوند که پیگیری رویکرد جدید سیاست خارجیشان در سال های گذشته، این کشور را در شرایط بهتری قرار داده و از توان و قدرت مانور بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شده اند و رئیس جمهور جدید آمریکا، همچون گذشته قابلیت اجماع سازی در برابر این کشور ندارد و برای مواجهه با بحران های منطقه ای همچون سوریه به همراهی مسکو نیاز دارد.
طبعا دستیابی به این وضع، هزینه های زیادی برای مسکو در پی داشته که اعمال تحریم های اقتصادی و مالی بر ساختارهای اقتصادی و صنعتی در حالیکه این کشور شرایط گذر را طی می کند و به امکانات و توانائی های غرب نیاز دارد، بخشی از این مشکلات است که روس ها با آن دست به گریبان هستند.
انتشار اولیه: یکشنبه 21 آذر 1395 / انتشار مجدد: یکشنبه 5 دی 1395
نظر شما :