جمعه سیاه فرانسه چه تاثیرات بلندمدتی دارد؟
هدیه داعش به احزاب افراطی اروپا
دیپلماسی ایرانی: 14 سال قبل هنگامی که یازدهم سپتامبر روی داد، سوای اینکه عوامل دخیل چه گروهی بودند، یا پاسخ های چرایی مساله، پرسش اصلی این بود که پیامد این حادثه برای آمریکا و سپس جهان چه خواهد بود؟ پس از آن مبارزه با تروریسم در دستور کار غرب قرار گرفت و نقطه شروع آن حمله به افغانستان بود. اکنون سوال این است که این بار پیامدهای 11 سپتامبر فرانسه چه خواهد بود؟ حادثه ای که بیش از 120 کشته داشت و فرانسه را مجاب کرد تا از لاک احتیاطی خود بیرون آمده و با داعش اعلام جنگ کند. اما چه جنگی؟ برخی اتفاق روز جمعه پاریس را به حضور فرانسه در سوریه نسبت می دهند. هرچه هست به نظر می رسد تلاش های غرب به خصوص فرانسه در سوریه _ بر اساس سیاست نه اسد نه داعش _ شکست خورده و اینکه غرب خود را در مواجهه با اقدامات تروریستی می بیند. اینکه چرا فرانسه هدف اول داعش قرار می گیرد، تا کنون به آن پاسخ هایی از قبیل وجود جامعه مسلمان، شرایط اقتصادی و بیکاری، تبعیض میان مسلمانان و دیگر شهروندان داده شده است، اما پرسش های دیگری هنوز بی پاسخ مانده که برای یافتن آنها با دکتر عباس لقمانی تحلیلگر مسایل اروپا به گفت وگو پرداختیم:
حوادث تروریستی فرانسه چه پیامدهایی برای اروپا خواهد داشت؟
حملات تروریستی در فرانسه، تاثیر مسقیمی بر سیاست های مهاجرتی اروپا خواهد داشت. احزاب دست راستی و ارتجاعی اروپا، طرفداران بیشتری پیدا خواهند کرد و به طور حتم بر سیاست های عادی اتحادیه اروپا نقش بیشتری خواهند داشت. هچنین موضوع اسلام ستیزی و مخالفت با اقلیت ها در اروپا تشدید خواهد شد. بعد چهارم آنکه _ بر اساس اظهارات وزیر امور خارجه لوکزامبورگ_ اتفاقات فرانسه موجب می شود، اروپا به کنترل مرزها پیش از قرارداد شینگن برگردد که این مساله تاثیر مستقیمی در کل اتحادیه اروپا خواهد داشت.
با توجه به سیل مهاجران سوری به اروپا و همچنین اعلام پذیرش برخی کشورهای اروپایی، آیا تغییر سیاست های مهاجرتی صرفا متوجه مسلمانان خاورمیانه خواهد بود یا به طور کلی تغییرات اساسی در این سیاست های به وجود خواهد آمد؟
چند نوع مهاجرت در اروپا وجود دارد. یک نوع مهاجرت درون اتحادیه ای است. بدین معنا که مثلا یک فرانسوی به آلمان و یک اتریشی به بلژیک می رود. در واقع این مهاجرت میان شهروندان 28 کشور اتحادیه اروپا صورت می گیرد که در این باره تغییر خاصی به غیر از انگلستان صورت نخواهد گرفت. در عین حال که قوانین اروپا نیز اجازه نمی دهد. نوع دیگر مهاجرت مربوط به افرادی است که در اروپا زندگی می کنند اما شهروند نیستند. مانند مسلمانان و دیگر اقلیت های مذهبی و افرادی که در کشورهای اروپایی ساکن هستند اما گذرنامه اروپایی ندارند. به طور حتم نگاه به آنها همانند گذشته نخواهد بود و با دیده شک و تردید به آنها نگریسته می شود. گروه سوم و مهمتر، کسانی هستند که از کشورهایی مانند سوریه، عراق و افغانستان به اروپا مهاجرت کرده اند. با اتفاقات فرانسه، این گروه ضربه شدیدتری خواهد خورد. کشورهایی که تا پیش از حملات تروریستی افرانسه مرزهای خود را نبسته بودند، اکنون کنترل بیشتری بر مرزهای خود خواهند داشت. در عین حال با توجه به مطالب منتشر شده در مطبوعات اروپایی مبنی بر اینکه ممکن است افرادی از داعش در میان مهاجران وجود داشته باشند، بنابراین کنترل دقیق تری صورت خواهد گرفت. نکته اساسی درباره رسانه ها و مطبوعات اروپایی، این است که غیر از مطبوعات دست راستی، دیگر مطبوعات _ لیبرال ها و میانه روها_ پس از اتفاقات روز جمعه فرانسه، بر این موضوع تاکید دارند که بیشترین قربانیان داعش، مسلمانان هستند و بر این اساس نیز تبلیغ می کنند، سوری هایی که به اروپا پناهنده می شوند، از داعش ضربه خورده اند. آنها افکار عمومی را به این سمت سوق می دهند که مخالفتی با آمدن پناهندگان نشود. حال اینکه تا چه میزان موفق باشند، جای شک و تردید است. به طور حتم احزاب دست راستی بر طبل مبارزه با خارجی ها و برقراری امنیت و تشدید سیستم های امنیتی در کشور خواهند کوبید و بر این اساس طرفداران بیشتری را جذب خواهند کرد. به نحوی که حزبی مانند حزب ماری لوپن در فرانسه به حدی قوی شده که اگر فردا در فرانسه انتخابات برگزار شود، ممکن است آرای بیشتری نسبت به حزب حاکم به دست آورد. این موضوع در آلمان و بلژیک نیز همینگونه است. بنابراین اتفاق روز جمعه، یکی از بزرگترین کمک های داعش به احزاب دست راستی بود.
نمود عینی حضور پررنگ احزاب دست راستی چه خواهد بود؟ آیا صرفا در پارلمان، یا دولت بوده یا ممکن است با توجه به توان اقتصادی، از این اهرم برای فشار به دولت های خود برای تغییر سیاست های مهاجرتی استفاده کنند؟
به نظر می رسد در این مورد خاص باید اقتصاد و سیاست را جدا کرد. سیستم اقتصادی اروپا روال خاصی را دنبال می کند که چندان تابع دولت ها نیست. سرمایه داران سیاست خود را تعیین می کنند و غیرمستقیم روی سیاستمداران اثر می گذارند. از این رو سیاستمداران نمی توانند بر رفت و آمد سرمایه اثرگذار باشد. با طرفدارانی که احزاب دست راستی به دست خواهند آورد، ممکن است بسیاری از احزاب مانند سوسیال دموکرات ها، لیبرال ها و حتی احزاب سبز رای خود را در انتخابات پارلمانی از دست بدهند. روی کار آمدن احزاب دست راستی در اروپا رنگ و شکل دیگری به سیاست های کلی اتحادیه اروپا خواهد داد. بدین صورت که احزاب دست راستی تمایل بیشتری برای نزدیکی با کشورهایی مانند آمریکا داشته و تمایل کمتری برای برقراری ارتباط با کشورهای انقلابی دارند. این در درازمدت اثرات خود را خواهد گذشت و سعی می کنند سرمایه گذاری در کشورهایی صورت گیرد که همگون با ایدئولوژی آنها باشد و از سرمایه گذاری های دیگر با اشکال مختلف جلوگیری کنند. البته این موضوع در درازمدت رخ خواهد داد. با این حال تاثیر مستقیمی در سیاست های سرمایه ای اروپا نخواهد داشت.
برخی نظریه پردازان غربی می گویند بعد از فروپاشی کمونیسم در شرق، اسلام ایدئولوژی رقیب لیبرال دموکراسی است. با این اتفاق آیا شاهد امنیتی شدن نگاه به اسلام و تقابل با مسلمانان در اروپا خواهیم بود؟
در اروپای کنونی و در مجموعه کشورهای غربی، کلیسا به مساله شخصی تبدیل شده است. گرچه برخی احزاب در کشورهای اروپایی عنوان مسیحی را یدک می کشد مانند سوسیال مسیحی ها در آلمان و دیگر کشورها، اما جنبه مذهبی را نشان نمی دهد و تاثیرگذاری مذهبی ندارد. تقابل با اسلام بیشتر به سمت تقابل با نیروهای افراطی منطقه خاورمیانه سوق می یابد. متاسفانه اروپایی ها احساس می کنند نیروهای افراطی خاورمیانه، زیر چتر اسلام قرار دارند. به همین دلیل وظیفه خطیری متوجه مسلمانان اروپایی و دیگر کشورهای مسلمان است که به غرب ثابت کنند، اسلام آنها با اسلام افراطیون تفاوت فاحش دارد. این موضوع باید از منظر علمی مورد بحث قرار گیرد. کما اینکه طی سال های اخیر سمینارهای مختلفی در اروپا برگزار شده که سعی می کنند چهره واقعی اسلام را به غرب نشان دهد. اما نکته اساسی این است که این حرف ها مورد استفاده طبقه روشنفکران، دانشگاهیان و افرادی است که با مطبوعات آشنایی دارند. در حالی که باید میان این قشر و افراد عادی جامعه اروپا و آمریکا تفکیک قائل شد. افراد عادی در اروپا در سیاست دخیل نیستند. آنها دنباله رو چیزی هستند که در اطرفاشان مشاهده می کنند. سیاسی نبودن در آمریکا شدیدتر از اروپاست. بنابراین افکار عمومی تحت تاثیر اتفاقات روز جمعه فرانسه قرار می گیرد. به طور حتم اکنون نفرتی در افکار عمومی فرانسه نسبت به مسلمانان و حتی افرادی که به شکل ظاهری شباهت هایی با داعش دارند، به وجود آمده است. این بزرگترین ضربه ای است که داعش به مسلمانان اروپایی زد. از این رو پاک کردن این تصور از افکار عمومی اروپا به خصوص فرانسه زمانبر است. در عین حال احزاب دست راستی از این موضوع سوءاستفاده خواهند کرد و سعی می کنند آن را از اذهان مردم پاک نکنند. بنابراین فکر می کنم وظیفه کشورهای مسلمان در وهله اول باید متقاعد کردن افکار عمومی اروپا نسبت به اختلاف میان اسلام واقعی و اسلامی باشد که داعش مطرح می کند.
جامعه یهودیان اروپا به خصوص در فرانسه دارای لابی هستند. آیا با روی دادن حادثه تروریستی فرانسه، شاهد تغییر دیدگاهی نسبت به جامعه یهودیان خواهیم بود؟
هنوز اختلاف برای دور نگه داشتن افراد عادی جامعه از طبقه یهود وجود دارد. به عبارتی هنوز آنتی سمیتیسم (Anti-Semitism ) گرایش های ضد یهودی مخفی در این جوامع وجود دارد. اما به دلایل مختلف از جمله کشتار یهودیان، هیچ اروپایی جرات موضع گیری ضد افکار یهودیان یا اسرائیل ندارد زیرا به مجرد موضع گیری، از طریق لابی اسرائیل، مهر ضد یهودی گری به آن زده می شود. به همین دلیل فکر می کنم جامعه یهودیدر تمامی کشورهای اروپا، زیاد مورد علاقه مردم نیست و این موضع خلاف آن چیزی است که گفته می شود. گرچه ممکن است نفرتی نداشته باشند اما سعی می کنند فاصله خود را حفظ کنند. دیگر آنکه دولت برای برائت و فاصله گرفتن از جنایت هایی که علیه یهودیان صورت گرفت، وانمود به دفاع از جامعه یهودیان در اروپا می کنند. اما اینکه تا چه میزان اعتقاد دارند، درباره آن شک وجود دارد. ولی در هیچکدام از کشورها در اروپا به خصوص فرانسه و آلمان، نمی توان شعار ضد یهود را شنید. از طرفی یهودیان سعی کرده اند پس از حوادث روز جمعه، اظهارنظری نکنند. اما اگر حوادثی مانند 6- 7 ماه گذشته _ حمله به فروشگاه یهودیان در فرانسه _ تکرار شود، موضع گیری خواهند کرد. گرچه بقیه مردم کشور نیز سمپاتی خود را نشان می دهند اما این سپماتی سطحی است، نه عمیق.
رئیس جمهور فرانسه گفته، قرار است جنگی بزرگ با تروریسم آغاز شود. اما چه جنگی؟ آیا فرانسه قرار است با داعشی مبارزه کند که در خاک سوریه قرار داشته و پیش از آن خود _ فرانسه_ از گروه های تروریستی برای مقابله با اسد حمایت می کرده است؟
باید تاریخ را ورق زده و به گذشته برگردیم. سوریه حوزه نفوذ فرانسه بوده و پس از جنگ جهانی اول این کشور به همراه لبنان به فرانسه تعلق گرفت. به همین دلیل فرانسه احساس می کند باید حرفی برای گرفتن در سوریه داشته باشد. تاکنون نیز سعی کرده در حملات نظامی ائتلاف علیه تروریسم شرکت کند. اظهارات آقای اولاند و همچنین نخست وزیر فرانسه که به حملات هوایی در منطقه و در سوریه و عراق ادامه می دهیم، در دو جبهه خواهد بود. نخست در جبهه نظامی: فرانسوی ها تا آنجا که می توانند با آمریکایی ها و نیروهای غربی در مبارزه و هدف قرار دادن مواضع داعش همکاری خواهند کرد. جبهه دوم اینکه سعی می کنند وضعیت امنیتی را در فرانسه تشدید کرده و بیشتر مرزها و افراد مشکوک را کنترل کنند. در عین حال کارهای امنیتی را نسبت به قبل توسعه می دهند. گفته شده یکی از افرادی که در حملات روز جمعه دخیل بوده، تحت نظر پلیس بوده که این پرسش مطرح می شود که چرا جلوی آن را نگرفتند. یا اینکه در مرز باواریای آلمان، ماشین حامل اسلحه که از مونتگرو می آمده متوقف شده است. این موضوع درست ده روز قبل از حادثه روز جمعه اتفاق افتاد. اکنون در حال بازجویی از افراد بازداشت شده هستند تا ارتباطی میان آن و حادثه روز جمعه بیابند. گرچه جنبه امنیتی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد اما سبب می شود فضای کشور نیز امنیتی شود. نکته حایز اهمیت در حوادث اخیر فرانسه به نشست وین درباره سوریه مربوط می شود. با اتفاقی که در فرانسه روی داد، مشخص شد آنچه ایران در گذشته گفته بود، حقیقت داشته است. کشورهایی اروپایی به نتیجه ای رسیدند که ایران در نشست اول وین و به آن اشاره کرده بود: اینکه باید اولویت نخست مبارزه با تروریسم و داعش باشد. فرانسه تا روز جمعه به صورت " کج دار و مریز " رفتار می کرد. سخنان فابیوس در نشست هفته گذشته و حتی کنفرانس های قبلی، نشان از برخورد احتیاط آمیز برای مبارزه با تروریسم داشت. اما حوادث روز جمعه موجب شد، فرانسه احتیاط را کنار بگذارد و خود را درگیر مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق کند.
انتشار اولیه: یکشنبه 24 آبان 1394 / انتشار مجدد: پنج شنبه 28 آبان 1394
نظر شما :