روسیه و آمریکا؛ جنگ سرد یا گفتوگوی گرم؟
یادداشتی از احمد وخشیته*
پس از پناهنده شدن ادوارد اسنودن، بحران سوریه، بحران اوکراین و این روزها تحرکات مجدد روس ها در سوریه، سوالی توسط بسیاری از دنبال کنندگان مسائل بین الملل مطرح می شود مبنی بر اینکه «آیا روسیه و آمریکا بار دیگر در مسیر جنگ سرد قرار دارند؟ « برای این که به این سوال پاسخ دهیم نخست می بایست نگاهی به روند روابط مسکو ـ واشنگتن طی سال های گذشته داشته باشیم و پس از شناخت نحوه عملکرد این بازیگران بین المللی به تحلیل رفتار آنها در شرایط کنونی بپردازیم.
❖ نگاهی اجمالی به روند روابط کاخ سفید و کرملین از ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۵
اگر تاریخ روابط خارجی و دیپلماتیک دو کشور ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه (و پیش از آن اتحاد جماهیر شوروی) را بررسی کنیم و بخواهیم ماحصل نتایج به دست آمده را بر روی یک نمودار ترسیم نماییم، به یک نمودار سینوسی خواهیم رسید؛ نموداری که به ما نشان می دهد مسکو و واشنگتن هیچ گاه در خط مستقیم صلح و همکاری و یا تقابل قرار نگرفته اند.
مقابله با نازیسم، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا را طی سال های جنگ جهانی دوم متحد کرده بود تا در یک جبهه علیه دشمن مشترک خود یعنی هیتلر به نبرد برخیزند. اما این ائتلاف پس از این دوره دوام نیاورد و در سال ۱۹۴۵ با پایان جنگ جهانی دوم جنگ سرد میان شوروی و آمریکا آغاز شد که در سال ۱۹۹۱ به موجب فروپاشی شوروی چراغ آن خاموش شد. البته باید توجه داشت در همه دوران جنگ سرد نیز بارها شاهد نزدیکی و دوری این دو ابر قدرت از یکدیگر بوده ایم.
پس از فروپاشی شوروی چند سالی روابط دو کشور در وضعیت آرامش بود اما در سال ۱۹۹۹ به موجب بحران کوزوو و دخالت های ایالات متحده در بالکان روابط دو کشور به سوی نقطه تقابل پیش رفت؛ تقابلی که این بار به دلیل وقوع شرایطی بحرانی در آمریکا به واسطه حملات تروریستی یازده سپتامبر پایان یافت. اگر چه این بار نیز میان آرامش در روابط دیپلماتیک و تقابل مدت زمان زیادی نگذشت و با حمله آمریکا به عراق بار دیگر روابط به سوی تیرگی پیش رفت و به واسطه انقلاب های رنگی در کشورهای سی.آی.اس بر تیرگی آن افزوده شد. این تیرگی با استقرار سپر دفاع موشکی و گسترش ناتو در مرزهای روسیه شدت بیشتری یافت و اوج آن در بحران اوستیا در سال ۲۰۰۸ نمایان شد.
آن روزها کمتر تحلیلگری می اندیشید که روابط میان دو قدرت بزرگ بین المللی در آینده نزدیک ترمیم شود و حتی به نقطه ریست برسد. اما با روی کار آمدن دولت اوباما در کاخ سفید و به موجب طرح ریست، روابط دو کشور نه تنها بهبود یافت، بلکه به سمت همکاری های مشترک نیز پیش رفت.
اما در امتداد نمودار سینوسی روابط کرملین و کاخ سفید، بحران سوریه در سال ۲۰۱۳ منجر به جنگ نیابتی دو کشور توسط بازیگران و متحدانشان در این منطقه شد. با پناهنده شدن ادوارد اسنودن در فرودگاه مسکو و پذیرش پناهندگی از سوی روس ها روابط دو کشور به سوی تاریکی پیش رفت تا حدی که منجر به تدوین تحریم های متقابل شد؛ آن روزها نیز بسیاری معتقد بودند جنگ سردی در راه است.
آخرین روزهای ۲۰۱۳ بود که اوکراین به یکباره نا آرام شد و کمتر از چند ماه بعد ویکتور یاناکوویچ رئیس جمهور وقت این کشور به روسیه متواری شد و جنگ سردی دیگر میان روسیه و غرب رخ داد؛ اما این بار نه در سوریه بلکه در ششصد کیلومتری مسکو. روس ها که ناتو را خط قرمز خود می دانند برای مقابله با نفوذ آن به مرزهای خود، در اقدامی خلاف حقوق بین الملل به یکباره کریمه را تصاحب کردند تا این بار تحلیلگران بیشتری بوی آتش آغاز جنگ سرد را استشمام کنند. اگرچه تحلیلگران مسائل بین الملل سال ۲۰۱۵ را برای روسیه بسیار سخت می دانستند و تقابل میان کرملین و کاخ سفید را در نقطه اوج خود پس از جنگ سرد توصیف می کردند، اما در سوی دیگر تحلیلگران روس معتقد بودند مسکو به دنبال جنگ سرد نیست و بر زندگی بر روی کره زمین و قوانین حاکم بر آن آگاه است.
با مشاهده رفتار روسیه و آمریکا طی سال های گذشته می توان دریافت که اگرچه روس ها طی سال های ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۵ در مسائل گوناگونی در تقابل با آمریکایی ها قرار گرفته اند و روابطشان تاریک شده است اما هیچ گاه به دنبال جنگ نبوده اند و همواره تلاش داشته اند جایگاه خود را در عرصه بین الملل حفظ کنند و به انزوا نروند. اگرچه دولتمردان روس در مواردی برای حفظ پرستیژ داخلی، سخنرانی های آتشینی نیز داشته اند.
❖ گفتمان؛ کلیدواژه ۲۰۱۵
کاخ سفید در سال ۲۰۱۵به موجب مذاکرات هسته ای ایران و ۵+۱ روند گفتمانی پیش گرفت و پس از آن، در دیگر مسائل نیز از جمله سوریه همین رویه را طی ماه های گذشته ادامه داده است که این موضوع در نشست دوحه به خوبی مشخص بود. مذاکرات هسته ای ایران با ۵+۱ باعث شد ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه در کنار هم قرار گیرند و اگرچه سیاست های آن ها متفاوت بود اما توافق به سود هر دو آنها بود و این امر توانست ریشه های جنگ سرد احتمالی میان آنها بر سر ایران را از میان بردارد.
روس ها نیز این روزها تلاش می کنند نحوه و زمین بازی خود را تغییر دهند تا بلکه بتوانند امتیاز بیشتر و البته بهتری را نصیب خود کنند. آنها از یک سو روابط دیپلماتیک و نظامی خود با عربستان را گسترش می دهند و از سوی دیگر تلاش می کنند خود را به محور حل بحران سوریه تبدیل کنند. نگارنده در یادداشتی با عنوان «سوریه برای من، اوکراین برای تو» در آخرین روزهای سال ۲۰۱۴ بر این باور بود بحران اوکراین زائیده بحران سوریه است و کاخ سفید می خواهد کرملین را مجاب کند در سوریه کنار بکشد. به نظر می رسد روس ها به خوبی پیام کاخ سفید را فهم کرده اند و متوجه شده اند اوکراین آبخازیا نیست که با توسل به زور بتوانند حرف خود را بر کرسی بنشانند و حتی تصاحب کریمه نیز هزینه سنگینی برای آنها داشته است. از این رو کرملین نشینان نیز گفتمان را ابزار اصلی دیپلماسی خود قرار داده اند و ماحصل آن نشست دوحه و تهران طی ماه گذشته بود.
از سوی دیگر ایالات متحده نیز مواضع خود را آرام تر کرده است که می توان به گفته جان کری طی روزهای گذشته اشاره کرد که گفته است بشار اسد باید از قدرت کنار برود؛ این جمله درحالی است که پیش از این گفته می شد رئیس جمهور روسیه باید از قدرت پایین برود. این بدان معناست که گفتگوها منجر شده تا اکنون آمریکایی ها نیز به دنبال سرنگونی بشار اسد در گام نخست نباشند و به تشکیل دولت انتقالی رضایت دهند.
حال در این میان روسیه که در اوکراین عقب افتاده است تلاش می کند برتری نسبی خود در سوریه را حفظ کند تا به موجب آن بتواند از امتیازات بیشتری در صورت معامله با غرب در اوکراین بهره مند شود. فروش تسلیحات نظامی به سوریه و حضور ۱۷ هزار مستشار نظامی روسیه در سوریه را می توان از این رو دانست.
❖ همکاری جایگزین جنگ سرد
همان طور که در بالا اشاره شد به نظر نگارنده مذاکرات هسته ایران با ۵+۱ ریشه های وقوع جنگ سرد میان روسیه و آمریکا را فرو کاست و به نظر می رسد اکنون سوریه به محلی برای همکاری تبدیل شده است تا تقابل.
در انتهای می خواهم به مقاله دمیتری ترنین تحلیلگر مسائل بین الملل در نشنال اینترست اشاره کنم که معتقد است آمریکا و روسیه چه بخواهند و چه نخواهند می بایست در سوریه با یکدیگر همکاری نمایند. این نویسنده روس معتقد است اکنون داعش تهدیدی برای تمامی منطقه و حتی روسیه و آمریکا است و قدرت ها به خوبی می دانند در صورت تداوم کشتارها و پیروزی های داعش این گروه افراطی می تواند منافع آنها را نیز به خطر اندازد. حال آنچه بر آن اتفاق نظر است شکست داعش است و آنچه بر آن همچنان اختلاف وجود دارد چگونگی انجام آن است.
* دانشجوی دکتری علوم سیاسی در دانشگاه دوستی ملل مسکو
نظر شما :