خطوط قرمز رسانه های آمریکا توسط چه گروهی تعیین می شود؟
لنس بنت استاد حوزه ارتباطات سیاسی در دانشگاه واشنگتن می گوید که در آمریکا رسانه ها خطوط قرمز دارند که توسط نخبگان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات تعیین می شود.
در تفکر مردم سالاری لیبرالی و حتی غیر از آن چون مردم باید در انتخابات شرکت کنند، این انتظار وجود دارد که مردم از وقایع جامعه مطلع باشند. زیرا اگر جمعیت رای دهنده فاقد اطلاعات باشند و یا از اطلاعات غلط برخوردار باشند، افرادی انتخاب می شوند که در نهایت به ضرر خود مردم خواهد بود. پس در هر کجا که مردم سالاری وجود دارد این اصل هم باید وجود داشته باشد که مردم باید مطلع باشند. با توجه به اینکه ما در جوامع بزرگی زندگی می کنیم و اطلاع رسانی برای عموم جامعه باید از طریق رسانه ها باشد، در جوامعی که ادعای دموکراسی دارند باید رسانه ها قویتر باشند . زیرا بر روی افکار عمومی تاثیر گذار هستند و وظیفه تنویر افکار عمومی را دارند.
علاوه بر این، در تفکر لیبرال دموکراسی این اعتقاد وجود دارد که رسانه باید مستقل باشد و رسانه مستقل را اینگونه تعریف می کنند که نباید دولت در رسانه نفوذ داشته باشد. لیبرال ها اعتقاد دارند رسانه آزاد مساوی است با رسانه ای که در یک بازار آزاد وجود دارد و این را مساوی می دانند با رسانه ای که از نظارت دولت مبرا است و دولت در آن نفوذ ندارد،که نتیجه این وضعیت شکل گیری بازار آزاد ایده ها است. بازار آزاد ایده ها در اختیار مردم قرار می گیرد و در این رقابت، ایده هایی که مورد اقبال بیشتر مردم قرار می گیرد باقی می ماند و اگر مورد اقبال مردم قرار نگیرد حذف می شود.
در این تفکر یک پیش فرض اساسی وجود دارد و آن این است که رقابت در حد عالی است؛ زیرا دولت نقشی ندارد، رسانه ها با هم رقابت دارند و مشتری هم استقلال دارد. اگر اینگونه نباشد بازار آزاد ایده ها بر هم می خورد. این نهایت نگاه تفکر لیبرال دموکراسی به رسانه است. شاخصه اصلی لیبرال دموکراسی حقوق فردی است. در دانشکده های ژورنالیسم و ارتباطات آمریکا، این تفکر را به عنوان ایدئولوژی شاخص کشور ارائه می دهد.
مثلثی را در نظر بگیرید که رسانه، سیاست مداران و اتاق های فکر محورهای آن را تشکیل می دهند و هر کدام یک نقش را بازی می کنند. یک درصدی ها در وسط این مثلث جای دارد و در سیستم لیبرال دموکراسی هزینه انتخابات سیاست مداران را یک درصدی ها تامین می کنند. |
آقای کلاک در کتابی به نام تئوری دموکراسی 7 شاخصه برای تفکر لیبرال دموکراسی لیست می کند که اولین آن حقوق مردم و 6 شاخصه دیگر، تفسیری از آن در حوزه های مختلف است که در آن به تنها چیزی که اشاره نمی شود، بحث اخلاق است. زیرا هدف اخلاق خوب و بد است و این در نهایت در تناقض با حقوق فردی است. چون در تفکر لیبرال، فرد می گوید هر کاری بخواهم می توانم انجام دهم، حق من تصمیم گیری است و در نهایت، در تفکر لیبرال دموکراسی جامعه هم از افراد مختلف تشکیل شده است و در نهایت هر کس می تواند برای خود تصمیم بگیرد. نمی توان اخلاق و حقوق فردی را در حد اعلا قرار داد، چون اخلاق می خواهد فعالیت افراد را محدود کند، چون می خواهد ببیند مصلحت جامعه و افراد چیست. به این خاطر، بحث اخلاق در این مباحث نیامده است. چند مشکل در رابطه با این تفکر وجود دارد که در رسانه های آمریکا به وضوح دیده می شود:
مشکل اول این است اگر دولت از سیستم رسانه ای دور شود و در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد، چه اتفاقی می افتد؟ یکی دیگر از نکاتی که لیبرال دموکراسی روی آن تاکید می کند این است که رسانه ها خصوصی باشند نه دولتی. اما وقتی دولت از رسانه دور شود جایگاه دولت را رئیس آن شرکت خصوصی می گیرد . شرکت های رسانه ای در دنیا، مخصوصا شرکت های تصویری عظیمی هستند. زیرا تجهیزات مورد نیاز برای این کارها، هزینه زیادی می برد. لذا روسای این شرکت ها، عملا افراد ثروتمند هستند.
زمانی که دولت از سیستم رسانه ای حذف میشود، نتیجه این می شود که محتوا تحت تاثیر رئیس شرکت قرار می گیرد. پس تاثیر گذاری در محتوا در عمل حذف نمی شود. تفکر لیبرال دموکراسی معتقد است که همه محتوا ها باید باشد و رقابت بین ایده های مختلف صورت گیرد تا مشتر ی هر کدام را خواست انتخاب کند. مشکل این تفکر در عمل این است که رئیس شرکت ایده خود را ارائه می دهد و ایده های مختلف ارائه نمی شود. رئیس شرکت چون ثروتمند است برای مثال در مورد سیستم سرمایه داری نظر مخالف نمی دهد بلکه با آن هماهنگ می شود. زیرا خود او سرمایه دار کلان است. در کشور های غربی مثل آمریکا، وزارت ارشاد نیاز نیست. چون افرادی که در راس رسانه هستند خودشان بخشی از سیستم هستند و نیاز نیست دولتمردی به آنها توصیه ای بکند. حتی این اصحاب رسانه به دولتمردان ، وقتی خطا کنند، تذکر می دهند که به لیبرال دموکراسی خدشه وارد می کنید. در دوره اوباما،رسانه های دست راستی اوباما را در ارتباط با مباحث بیمه درمانی سوسیالیست می دانند و او را نقد می کنند. لذا روسا نگاه خود را القا می کنند و در نهایت تفکر معتدل، سرمایه داری چپ می شود و تفکر به شدت دست راستی، سرمایه داری نامیده می شود.
با یک مثال دیگر موضوع را روشن تر کنیم. همه کانال های تلویزیونی آمریکا و رسانه های اصلی در مورد ایران یک حرف می زنند. وقتی می خواهیم در مورد آمریکا، در ایران حرف بزنیم نگاه برخی از روزنامه ها خیلی مثبت است. به عنوان مثال اخیرا روزنامه شرق یک تصویر بزرگ از سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا را با یک تیتر مثبت منتشر و به نقل از او نوشت که ما مردم ایران را تحریم نمی کنیم. برخی دیگر از رسانه ها، این نگاه مثبت را ندارند و رفتارهای آمریکا را نقد می کنند.
تفکرات متعدی که در ایران در روزنامه ها نسبت به امریکا مطرح می شود بسیار گسترده تر از تفکراتی است که در آمریکا نسبت به ایران و در روزنامه های اصلی اش وجود دارد. این در حالی است که در آمریکا مطرح می کنند ما تفکر لیبرال دموکراسی داریم، آزادی وجود دارد، و ما متهم به سانسور می شویم. در آمریکا 3 روزنامه ملی بیشتر وجود ندارد نیویورک تایمز، یو اس ای تودی و وال استریت ژورنال و یک روزنامه محلی در شهرها نیز معمولا وجود دارد. اما در ایران 22 روزنامه اصلی داریم که حداقل 15 مورد آنها در شهر های مختف ایران در گیشه ها وجود دارند.
چون رسانه ها در سیستم های لیبرال دموکراسی وابسته به تبلیغ هستند، در نهایت تحت تاثیر مالک و سرمایه دار و افرادی که پول برای تبلیغات پرداخت می کنند، هستند. اکثر این افراد سرمایه دار هستند و رسانه ها تحت تاثیر این افراد نیز هستند. |
روزنامه های ملی و سراسری در این کشور زیاد نیست، ولی هر شهری معمولا برای خود یک روزنامه محلی دارد. بنابراین 3 روزنامه ملی و 1 روزنامه محلی در همه جای آمریکا یافت می شود. معمولا هر شهری یک روزنامه دارد و معدود هستند شهر هایی که دو روزنامه داشته باشند. مثلا واشنگتن جزو معدود شهر هایی است که واشنگتن پست و واشنگتن تایمز را دارد. لس آنجلس یک روزنامه بیشتر ندارد.
لذا تعدد روزنامه ها در آمریکا به دلیل زیاد بودن شهر ها است. ولی محتوا محدود است. چرا که محتوای آنها سندیکایی است . یعنی محتوای روزنامه های محلی مانند هم است چون محتوا را از خبرگزاری ها گرفته و فقط تبلیغات آنها متفاوت است.
با این که تعداد روزنامه ها زیاد است اما روزنامه های همه شهرها در دسترس مردم نیست. هر کس به 4 روزنامه دسترسی دارد. تعداد شهرها چون زیاد است، روزنامه ها نیز زیاد است اما محتوا محدود است. چون محتوا را خودشان تولید نمی کنند بلکه از سندیکا می گیرند.
در روزنامه های آمریکایی، به خاطر وجود تفکر سرمایه داری لیبرال دموکراسی، یک سری باید ها و نباید ها وجود دارد. یکی از این باید ها اصول اساسی قانون امریکا است که هیچ وقت زیر سوال نمی رود هر چند مشکلاتی دارد. اما در ایران می بینیم که روزنامه های اصلاح طلب به راحتی بحث ولایت فقیه را با ترفند های مختلف مطرح می کنند و زیر سوال می برند. نتیجه این است که می توان ادعا کرد که تفکرات متعددی در روزنامه های مختلف و نقد هایی که به سیستم حاکم مطرح می شود، خیلی بیشتر از روزنامه های آمریکایی است.
روزنامه های ایران در حوزه آزادی بیان خیلی جلوتر از روزنامه های آمریکایی هستند . با اینکه تصور این است که در ایران روزنامه ها بسته می شود اما این گونه نیست. در آمریکا روزنامه ها را نمی بندند . چرا که نیازی به این کار نیست. روزنامه ها همراه سیستم حرکت می کنند. در ایران وقتی روزنامه ای را می بندند آن گروه با عنوان دیگری شروع به تولید روزنامه می کند و مشکل خاصی برای آن ها به وجود نمی آید.
بعضی از خبرنگاران با سیستم آمریکا مشکل دارند و خطوط قرمز را رعایت نمی کنند در نتیجه با آنها برخورد می شود. به عنوان مثال: خانم هلن تاماس که حدود 40 سال نماینده upa در کاخ سفید بود در یک جلسه خصوصی یک جمله انتقادی نرم را نسبت به اسرائیل مطرح کرد که بعد از آن همه سابقه کار، او را اخراج کردند. همچنین خبرنگار لبنانی – مسیحی CNN، چند سال پیش زمانی که آیت الله فضل الله فوت کرده بود در یک جمله کوتاه گفته بود که مردم لبنان ایشان را محترم می شمردند که او را نیز به همین واسطه اخراج کردند. دلیل این اخراج آسان این است که چون رسانه ها خصوصی هستند، قوانین به گونه ای نوشته شده است که به نفع کار فرما است. اگر خبرنگاری مخالف سیستم آمریکا باشد معمولا خود سانسوری دارد و حرکتی انجام نمی دهد که با او برخورد شود.
لنس بنت استاد حوزه ارتباطات سیاسی در دانشگاه واشنگتن جزو مشهور ترین اساتید این حوزه است که نظریه ای درباره تعامل و تقابل دولت در آمریکا را مطرح می کند و می گوید که در آمریکا رسانه ها خطوط قرمز دارند . سوال او این است که چه کسی این خطوط قرمز را مشخص می کند. جوابش این است که نخبگان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات و در مثالی می گوید: در جنگ عراق چون نخبگان جمهوری خواه و دموکرات موافق جنگ بودند در طی 3 ماه قبل از جنگ ، در مطبوعات تقابل و اختلاف در باره اینکه چگونه به عراق حمله کنند وجود داشته نه درباره اصل جنگ. از چرایی نمی پرسیدند از چگونگی می پرسیدند. در نهایت همه حمله را تایید می کردند. لذا نیازی نیست که دولت به صورت رسمی خط قرمز مشخص کند. رسانه ها برای ورود و عدم ورود به مباحث، به دو حزب نگاه می کنند. بعد از جنگ عراق وقتی معلوم شد در این جنگ آمریکا موفق نخواهد بود . بعضی از نخبگان حزب دموکرات شروع به نقد کردند، که به دنبال آن رسانه ها نیز نقد خود را شروع کردند. از این رو، این دو حزب تا آنجایی که با هم تقابل دارند رسانه ها هم با همدیگر تقابل دارند و در حوزه هایی که نباید وارد شوند، ورود نمی کنند.
در آمریکا هرچند وزارت ارشاد نیست اما کمیسیون ارتباطات فدرال است که با رسانه ای که خطوط قرمز را نقض کند برخورد می کند. اگر در برنامه رادیویی اسرائیل نقد شود رادیو را به عنوان اینکه با دولت یهود ضدیت دارید می بندند. موارد این چنین کم نبوده است.
تفکر لیبرال دموکراسی معتقد است که همه محتوا ها باید باشد و رقابت بین ایده های مختلف صورت گیرد تا مشتر ی هر کدام را خواست انتخاب کند. مشکل این تفکر در عمل این است که رئیس شرکت ایده خود را ارائه می دهد و ایده های مختلف ارائه نمی شود. |
مشکل دوم بحث رقابت است. چون در لیبرالیسم، بر رقابت عالی و کامل تاکید می شود. اما در عمل رسانه ها در آمریکا محدود به 4 یا 5 شرکت بزرگ شده اند . تعداد رسانه ها زیاد است. اما مالکیت با 4 یا 5 شرکت است. اوایل دهه 80، 45 یا 46 شرکت مهم در امریکا وجود داشت. اوایل دهه 90 این شرکت ها 21 یا 22 شرکت بودند. اما در حال حاضر این شرکت ها 4 شرکت مهم رسانه ای هستند. این اطلاعات در سایت home of the media شرح داده شده است. در این سایت، تعداد شرکت های بزرگ رسانه ای 5 شرکت عنوان شده است.
بنابراین، مشکل دوم رسانه ها این است که در عمل رقابتی وجود ندارد. نتیجه این می شود رسانه هایی که می خواهند مستقل باشند هیچ وقت نمی توانند با این 4 یا 5 غول رسانه ای رقابت کنند. ثروت این رسانه ها زیاد است و کل بازار را در دست خود می گیرند. از این رو، مستقل ها نمی توانند وارد این رقابت به ویژه در حوزه تلویزیون که هزینه بیشتری دارد، وارد شوند. از طرفی، رقابت رسانه ای کامل طبق گزاره های لیبرالیسم وجو ندارد چون اخلاق در لیبرالیسم جایی ندارد. اخلاق است که در نهایت بباید بر جامعه حکومت کند تا بعضی از نقص های موجود در جامعه اصلاح شود. اگر سیاست مداری جنگ و کشتار می کند اخلاق است که باید جلوی آن را بگیرداما به دلیل نبود اخلاق در لیبرالیسم، این اتفاق نمی افتد.
برای مثال، در تاریخ رسانه آمریکا اولین مجلاتی که تصاویر مستهجن پخش می کردند از دهه 50 میلادی شروع شد . عده ای از کلیسا ها به مقابله با این مجلات پرداختند. این افراد را به دادگاه بردند و گفتند خلاف شئونات دادگاه است و بحث اخلاق را مطرح کردند و دادگاه به نفع مجلات رای داد. الان در همه شهر ها و خواربار فروشی هم می توان این مجلات را تهیه کرد. دادگاه به این دلیل به نفع مجلات رای داد که بگوید این آزادی بیان است. دادگاه می گفت فرد مختار است که این مجله تهیه کند یا تهیه نکند.عدم وجود اخلاق در این تفکر باعث می شود که سیستم در اختیار کسی قرار می گیرد که در سیستم سرمایه داری ، سرمایه بیشتری دارد.
مشکل سوم این است که چون رسانه ها در سیستم های لیبرال دموکراسی وابسته به تبلیغ هستند، در نهایت تحت تاثیر مالک و سرمایه دار و افرادی که پول برای تبلیغات پرداخت می کنند، هستند. اکثر این افراد سرمایه دار هستند و رسانه ها تحت تاثیر این افراد نیز هستند. به این خاطر است که محتوی منفی نسبت به ایران در رسانه های آمریکا وجود دارد. به خاطر وجود روسا در راس این شرکت ها و نیز اسپانسر های صهیونیستی مخالف ایران است که روزنامه های آمریکایی ضد ایرانی می شوند. بنابراین اگر کسی بخواهد نسبت به ایران و فلسطین محتوای معتدلی تولید کند با آنها برخورد می شود.
پس نتیجه این می شود که رسانه در هنگام تبلیغ معطوف به آدم هایی است که وضعیت مالی خوبی دارند. زیرا آنها میتوانند خرید کنند. از این رو، محتوایی که تولید می شود مورد علاقه قشر ثروتمند جامعه است. معمولا محتوایی که دغذغه قشر فقیر باشد کمتر پوشش داده می شود. رسانه ها در آمریکا چون خصوصی هستند به دنبال تولید ثروت هستند نتیجه این می شود که کیفیت نیز تاثیر می پذیرد. هر جای دنیا برای داشتن رسانه احتیاج به سرمایه است اگر سرمایه نباشد توان تاثیر گذاری بر روی افکار عمومی پایین می آید و قطب های ثروت می توانند تولید محتوا کنند. مخصوصا در حوزه اخبار خارجی چون هزینه تولید آنها بالا است و احتیاج به اعزام خبرنگار به خارج از کشور دارد. در حوزه اخبار خارجی از خبرگزاری ها استفاده می کنند. چند خبرگزاری کل گفتمان اخبار خارجی را در این کشور ها مدیریت می کنند. در حوزه سیاست داخلی هدف رسانه تولید اجماع است یعنی ایجاد اجماع برای اهداف سیستم.
در لیبرالیسم، بر رقابت عالی و کامل تاکید می شود. اما در عمل رسانه ها در آمریکا محدود به 4 یا 5 شرکت بزرگ شده اند . تعداد رسانه ها زیاد است. اما مالکیت با 4 یا 5 شرکت است. |
مثلثی را در نظر بگیرید که رسانه، سیاست مداران و اتاق های فکر محورهای آن را تشکیل می دهند و هر کدام یک نقش را بازی می کنند. یک درصدی ها در وسط این مثلث جای دارد و در سیستم لیبرال دموکراسی هزینه انتخابات سیاست مداران را یک درصدی ها تامین می کنند. هزینه انتخابات سال 2012 حدود 7 هزار میلیارد دلار بود. حقوق اوباما که پیروز این انتخابات بود زیر نیم میلیون دلار است. در انتخاباتی که رییس جمهور زیر نیم میلیون حقوق دارد هزینه اش 7 هزار میلیارد دلار است. این پول را یک درصدی ها پرداخت می کنند. پژوهشگران علوم سیاسی طی یک مطالعه دریافتند که 60 درصد از این هزینه ها، هزینه تبلیغات رادیو تلویزیون و نه رسانه های مکتوب است. کاندیدا ها هماهنگ با تفکر لیبرالیسم هستند. زیرا پولشان را از سرمایه داران می گیرند. افرادی که با تفکر لیبرالیسم هماهنگ نباشند، سرمایه داران به آنها کمک نمی کنند. یکی از دلایل وجود نظام دو حزبی درآمریکا، عدم کمک سرمایه داران به حزب سوم است.
رسانه ها متعلق به یک درصدی هاست و کاندیداها هزینه تبلیغات خود را از یک درصدی ها می گیرند. کار اتاق های فکر این است که کار سیاست مداران را توجیه کنند. رسانه مدیریت فکری و تبلیغ می کند، اتاق فکر گزارشی می نویسد که جنبه علمی پیدا می کند تا سیاست مداران مجبور نشوند بگویند ما علیه ایران تحریم تصویب کردیم زیرا از صهیونیسم پول گرفتیم. لذا این سیستم ، سیستمی است که در نهایت این سه ضلع مثلث به هم کمک می کنند، خلاء های همدیگر را پر و روی کار همدیگر نظارت می کنند. سرمایه دار است که سیاست مدار و رسانه را وامدار خود کرده و منابع مالی اتاق های فکر را هم یک درصدی ها تامین می کنند.
این وضعیت ناشی از ناکارامدی لیبرالیسم در عرصه رسانه است. تفکر آمریکا زاده تفکر لیبرال دموکراسی و سرمایه داری است، مستقل نیست. در سیستمی که رسانه ها وابسته به پول سرمایه دار هستند نمی توانند آزاد باشند.
دکتر فواد ایزدی
نظر شما :