یادداشت دنیس راس در پولتیکو

چگونه اوباما را از دلهره ایران نجات دهیم؟

۰۷ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۶:۴۷ کد : ۱۹۲۷۹۱۷ اخبار اصلی آمریکا پرونده هسته ای
دولت اوباما می گوید در صورتی که تلاش برای دیپلماسی متوقف شود – با تصویب تحریم های جدید – آنگاه جنگ تنها گزینه موجود خواهد بود و از آنجایی که اوباما همواره بر روی میز بودن تمامی گزینه ها تاکید داشته، نمی خواهد تنها با یک گزینه روی میز مواجه شود.
چگونه اوباما را از دلهره ایران نجات دهیم؟

دیپلماسی ایرانی: ساعت شش ماهه توافق هسته ای قدرت های جهانی با ایران سرانجام شروع به تیک تاک کرد، اما هیچ کس خوش بین به نظر نمی رسد. باراک اوباما شانس تبدیل این توافق مقدماتی به یک توافق جامع که غیر هسته ای بودن ایران با آن تضمین می شود را 50 درصد توصیف می کند. اما عباس عراقچی معاون وزارت خارجه ایران معتقد است شاید این برآورد نیز زیاد از حد خوش بینانه باشد و این نکته را خاطرنشان می کند که هیچ یک از مواردی که مورد پذیرش تهران قرار گرفته، غیر قابل بازگشت نیست. در واقع او می گوید ایران می تواند تمامی گام هایی را که به موجب این توافق رو به جلو برداشته ، به عقب بازگرداند که شامل تعلیق غنی سازی 20 درصدی است. دولت آمریکا نیز در همین حال می گوید در نخستین گام این توافقنامه، کاهش محدود تحریم ها را به ایران امتیاز داده و از آنجایی که نظام تحریم ها پابرجاست، ایالات متحده می تواند در صورت نقض توافقنامه از سوی ایران، به سرعت تحریم ها را افزایش دهد.

اما چرا این دو تا این حد بد بین هستند و چه می توان کرد تا یک توفقنامه طولانی مدت تر حاصل شود؟

برای شروع باید گفت دستیابی به توافق جامع دشوار است زیرا این توافق در مورد حرکت رو به عقب است. توافق مقدماتی که به برنامه اقدام مشترک مشهور است ، محدودیت در مقابل محدودیت به شمار می رود به  این معنی که ایران برنامه های هسته ای خود را محدود می کنند و ایالات متحده نیز گسترده اعمال تحریم ها را محدود می کند. حصول این توافق ساده نبود اما در مقایسه با توافقی که قرار است همه چیز را به عقب براند، آسان تر بود. اکنون مذاکرات در این باره است که آیا آمریکا و متحدان اش می توانند زیرساخت برنامه های هسته ای ایران را به عقب برانند و در مقابل تحریم ها در بخش های تجاری، کشتی رانی، بانکداری و بیمه ( که تاثیر گذاری خود بر اقتصاد ایران را به اثبات رسانده اند) را لغو کنند؟

در تئوری باید گفت بله. موضع علنی آمریکا و متحدان اش این است که برنامه صلح آمیز و غیر نظامی هسته ای ایران را می پذیرند. ایران هم تاکید دارد که برنامه های هسته ای اش صلح آمیز است و حسن روحانی، رئیس جمهور ایران نیز می گوید کشور اش آماده است شفافیت بیشتری در برنامه های هسته ای به خرج دهد. اما در آنچه در حرف آسان به نظر می رسد، دشوار تر است. به خصوص با میزان بی اعتمادی که وجود دارد و همچنین گسترده برنامه های هسته ای ایران.

ایرانیان هنوز باید به پرسش های مطرح از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد ماهیت برنامه های هسته ای خود پاسخ دهند. برخی تردید ها در مورد نظامی بودن اهداف هسته ای ایران مطرح است و از سوی دیگر ایران نزدیک به 20 هزار سانتریفوژ دارد که می تواند روند ساخت 5 تا 6 بمب هسته ای را آسان کند. همچنین زیر ساخت هسته ای ایران نیز شامل یک راکتور آب سنگین است که ضمن کمک به تولید برق می تواند پلوتونیوم تولید کند که در در ساخت سلاح هسته ایی کارایی دارد.

این در حالی است که تنها در صورت به عقب راندن زیرساخت هسته ای ایران، لغو گسترده تر تحریم ها میسر است. هرچند دولت باراک اوباما نمی گوید ایران نباید هیچگونه فعالیت غنی سازی انجام دهد و زیر ساخت غنی سازی خود را به طور کامل نابود کند اما برخی در کنگره چنین می خواهند. به بیان دیگر آنها می گویند ایران نباید زیر ساختی را در اختیار داشته باشد که بتواند در آینده از پتانسیل آن برای تولید بمب هسته ای استفاده کند.

اما خواست دولت اوباما در زمینه به عقب راندن برنامه های هسته ای ایران چیست؟ باراک اوباما دست کم به دنبال تغییر کاربری راکتور آب سنگین اراک، برچیده شدن تاسیسات غنی سازی فودو و کاهش چشمگیری شمار سانتریفوژها در ایران است.

من یکی از آنهایی هستم که معتقدم آمریکا می تواند یک برنامه غنی سازی محدود در ایران با بپذیرد اما تعداد سانتریفوژها باید کم باشد( کمتر از 10 دصد تعداد کنونی). از سوی دیگر در این تعداد سانتریفوژ باقی مانده نیز نباید هیچ سانتریفوژ نسل جدیدی وجود داشته باشد. علاوه بر این ، ایران باید حجم ذخایر اورانیوم غنی شده خود را کاهش دهد.این در حالی است که تمامی این خواسته ها به یک جام زهر برای ایران می ماند.

در واقع در اظهارات رهبری عالی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور و وزیر خارجه ایران هیچ نشانه ای از احتمال محدود شدن برنامه های هسته ای ایران به حد و حدود ذکر شده به چشم نمی خورد. من و بسیاری دیگر از ناظران بر این باوریم که شکل کنونی برنامه های هسته ای ایران ، از پتانسیل نظامی شدن برخودار است و این هدف ایران از مدت ها قبل بوده است.

من یکی از آنهایی هستم که معتقدم آمریکا می تواند یک برنامه غنی سازی محدود در ایران با بپذیرد اما تعداد سانتریفوژها باید کم باشد( کمتر از 10 دصد تعداد کنونی). از سوی دیگر در این تعداد سانتریفوژ باقی مانده نیز نباید هیچ سانتریفوژ نسل جدیدی وجود داشته باشد. علاوه بر این ، ایران باید حجم ذخایر اورانیوم غنی شده خود را کاهش دهد.این در حالی است که تمامی این خواسته ها به یک جام زهر برای ایران می ماند.

پس اوباما چگونه می تواند این بن بست را بشکند؟ تنها شانس اوباما این است که به تهران نشان دهد هزینه دنبال کردن این نوع برنامه های هسته ای بسیار زیاد است. حسن روحانی می خواهد به ایزوله و تحریم ایران پایان دهد و از حمایت رهبری عالی جمهوری اسلامی برخوردار است.

نباید فراموش کرد که فشار تحریم ها در بازگرداندن ایران پای میز مذاکره نقش داشته است و این شکاف بین کاخ سفید و کنگره را به تصویر می کشد. سناتورهایی مانند رابرت منندز و مارک کرک بر این باورند که اگر هدف ترغیب تهران در زمینه به عقب بازگرداندن برنامه های هسته ای اش است، باید فشار تحریم ها را بیشتر کرد. اما رئیس جمهور آمریکا و وزیر خارجه اش می گویند تحریم های مضاعف در شرایط کنونی – دست کم به شکل طرح تحریم های جدید – روحانی را در ایران در موضع ضعف قرار می دهد و موجب می شود تندروها دست بالا را بگیرند و به بهانه تحریم های مضاعف اعمال شده، تهران میز مذاکره را ترک کند. برخی در کاه سفید از این هم فراتر می روند و می گویند تحریم های جدید به منزله اعلام جنگ است که البته این تفکر در کاخ سفید طرفدار چندانی ندارد.

من شنیده ام که در کاخ سفید گروهی می گویند تصویب تحریم های بیشتر در حال حاضر به دیپلماسی پایان می دهد و جنگ را به عنوان تنها گزینه کنایه آمیز مطرح می کند. کنایه آمیز نه به این معنی که الزاما به تنها انتخاب نیز تبدیل می شود یا اینکه من مجاب شده ام که تحریم های بیشتر به منزله پایان دیپلماسی است، بلکه از این نظر که اغلب منتقدان دولت آمریکا – از جمله سعودی ها، اماراتی ها و اسرائیلی ها – اکنون به این نتیجه رسیده اند که اوباما تحت هیچ شرایطی از زور علیه برنامه های هسته ای ایران استفاده نمی کند.

البته این توجیه دولت اوباما نیست. دولت اوباما می گوید در صورتی که تلاش برای دیپلماسی متوقف شود – با تصویب تحریم های جدید – آنگاه جنگ تنها گزینه موجود خواهد بود و از آنجایی که اوباما همواره بر روی میز بودن تمامی گزینه ها تاکید داشته،  نمی خواهد تنها با یک گزینه روی میز مواجه شود.

آنچه جنبه کنایه ای آن را از نظر من افزایش می دهد این است که همچنان چشم انداز عدم پایبندی به توافق هسته ای و گام نهادن در مسیر ورود به باشگاه هسته ای برای ایران تصویر می شود.  در حال حاضر حمایت از روحانی وجود دارد اما در صورتی که محافظه کاران دریابند بدون پرداخت هزینه های خیلی سنگین نیز می توان هسته ای شد، آنگاه دیگر حمایت از رئیس جمهور به اندازه امروز نخواهد بود. به بیان دیگر اگر تهران به این نتیجه برسد که نظام تحریم ها به خودی خود فرود می پاشد و گزینه نظامی نیز مطرح نیست، بدون تردید با به عقب راندن برنامه های هسته ای خود موافقت نخواهد کرد.

برخی همچنان توصیه می کنند که آمریکا باید بر غنی سازی صفر در ایران و برچیده شدن تاسیسات هسته ای مربوط به آن پافشاری کند. شاید این یک نتیجه دلخواه از منظر منع اشاعه هسته ای باشد اما من به دو دلیل با مخالف دولت اوباما با این رویکرد موافق هستم. نخست، تردید دارم که ایران بدون حفظ وجهه یعنی دست کم مورد پذیرش قرار گرفتن فعالیت های غنی سازی اش از سوی آمریکا، بخواهد امتیازی در مورد به عقب راندن برنامه های هسته ای خود ارایه کند. دوم، در صورتی که باوجود ارایه پیشنهادهای مورد قبول جامعه بین المللی به ایران دیپلماسی به شکست برسد، آمریکا به اعتبار بیشتری در مورد افزایش تحریم ها یا حتی استفاده از گزینه نظامی  یا هر دو آنها دست می یابد. پس حذف غنی سازی از پیشنهاد های ارایه شده به ایران می تواند به ضرر آمریکا باشد چرا که از این طریق می توان به نیت واقعی تهران پی برد. اگر پیشنهادی به ایران ارایه شود که شامل حق غنی سازی باشد – همان چیزی که تهران بر آن اصرار دارد – و باز هم دیپلماسی به شکست برسد، تردیدی باقی نمی ماند که گزینه هسته ای شدن مطرح است، نه یک برنامه هسته ای غیر نظامی.

اما آیا امکان آشتی بین کنگره و کاخ سفید در مورد ایران وجود دارد؟ به گمان من می توان امیدوار بود. اما به این بستگی دارد که قانونگذاران آمریکایی این توجیه را بپذیرند که تصویب تحریم های بیشتر در شرایط کنونی موجب می شود ایرانیان میز مذاکره را ترک نند و در این شرایط به جای تهران، واشینگتن مورد انتقاد قرار می گیرد. حتی فرانسوی ها که در گروه 1+5، تندترین مواضع را علیه ایران اتخاذ می کنند نیز اکنون این توجیه را پذیرفته اند. به همین دلیل برای شکست دیپلماسی نباید بهانه ای به تهران داد.

البته اگر کنگره باید این منطق را بپذیرد، دولت آمریکا نیز باید اهمیت همکاری با کنگره در جهت حفظ فشار یا افزایش آن را درک کند. برای مثال اگر ایرانیان نشانه هایی ارسال می کنند که شاید دیپلماسی به سرانجام نرسد، آمریکا نیز باید چنین کند. ایرانیان با نصب سانتریفوژهای پیشرفته نشان دادند که در صورت شکست دیپلماسی چه سرنوشتی در انتظار برنامه های هسته ای شان خواهد بود. کاخ سفید نیز می تواند با هماهنگی با کنگره این چشم انداز را به تصویر بکشد که با شکست دیپلماسی، تحریم های بیشتر پیش رو خواهد بود.

این یک راه حل خوب است: کنگره تا زمانی که برنامه اقدام مشترک ژنو به حیات خود ادامه می دهد، تحریم های جدید را تصویب نمی کند اما در عین حال می داند که دولت در صورت شکست دیپلماسی با کنگره در جهت تشدید تحریم ها علیه ایران هماهنگ است. به این ترتیب یک فرصت در اختیار دیپلماسی قرار می گیرد بدون اینکه بهانه ای به دست ایران بیفتد.

توافق با ایران ممکن است اتفاق بیفتد یا نیفتد، اما توافق با کنگره آسان تر خواهد بود.

نویسنده: دنیس راس، دستیار ویژه باراک اوباما از سال 2011 تا 2009

منبع: پولیتیکو

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

کلید واژه ها: دولت اوباما باراک اوباما


نظر شما :