ناصر هادیان،
رابطه با امریکا میانجی نمیخواهد، رودررو بنشینیم
اعتماد - میثم سلیمانی: آینده پیش روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت یازدهم یکی از مهم ترین مسائلی است که شاید اکنون ذهن ها را متوجه خود کرده است. این موضوع بهانه یی شد تا برویم به سراغ یکی از استادان برجسته علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران و پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، جناب آقای دکتر ناصر هادیان تا با وی درباره اهمیت سیاست خارجی گذشته و آینده جمهوری اسلامی و همچنین مسائلی که پیش روی رییس جمهور منتخب کشورمان درباره سیاست خارجی دولت یازدهم وجود دارد به بحث و گفت وگو بنشینیم.
ما تاکنون دکترین خاصی را در سیاست خارجی داشتیم، یا هر دولتی که بر مسند کار قرار می گرفته سیاست خاص خود را پیگیری می کرده است؟
دکترین را به معنای خاصی به کار می برند وقتی افرادی این لفظ و واژه ها را به کار می برند، می تواند یک معانی متفاوتی در ذهن به وجود آورد . من وقتی دکترین را تعریف می کنم در مجموع ایده های منسجم به هم پیوسته که معطوف به عمل می باشد را تعریف می کنم و تفاوتش با نظریه این است که الزاما معطوف به عمل نیست و به عنوان یک پیشنهاد و راهکار است ولی در دکترین شما این انتظار را دارید که یک موضوع عملیاتی شود. یک اصولی داریم در سیاست خارجی که این اصول توسط همه دولت ها رعایت شده و همه دولت ها به نوعی استایل خودشان را داشته اند و سیاست های خاص خود را پیگیری می کرده اند. برای دولتی تنش ضدایی مطرح بوده، برای دولتی حمایت از جنبش های آزادی بخش مهم بوده، برای دولتی عدالت مهم بوده و برای دولتی گفت وگوی تمدن ها مهم بوده، این موارد وجود داشته است. ولی اصولی مانند نه شرقی نه غربی ثابت بوده است. اما دکترین به معنایی که من تعریف می کنم، ندیده ام. شاید از کسانی که در دولت ها حضور داشته اند، بپرسیم برای خود دکترین داشته اند، ولی با تعریف من اینها دکترین نیستند.
سیاست خارجی آقای احمدی نژاد را چگونه ارزیابی می کنید؟ همانطور که می دانید در 8 سال گذشته یک عقبگرد اساسی در سیاست خارجی داشته ایم و ضعیف عمل کرده ایم، نظر شما در این خصوص چیست؟
برای ارزیابی باید شاخص و ملاک داشته باشیم فرض کنیم اگر دولتی بخواهد تعداد سانتریفیوژهایش را گسترش دهد برایش مهم نیست که قطعنامه بین المللی علیه کشورش صادر شود، خب با شاخص این دولت، سیاست خارجی موفقی دارند. اگر بخواهیم با تسامح ارزیابی کنیم و شاخص هایی را در نظر بگیریم. حفظ امنیت کشور و بعد تامین منافع ملی را به عنوان شاخص کلی در نظر می گیریم. دولت احمدی نژاد به هر صورت در بسیاری از این زمینه ها موفق عمل نکرده است و دچار کاستی هایی بوده، تهدیدها افزایش یافته و منزلت ما، در بخش های مهمی از جهان کاهش یافته و در مجموع در عرصه سیاست خارجی در دوره ایشان چندان موفق عمل نشده است.
یکی از مهمترین مسائل در روابط خارجی ما مساله هسته یی ما است که حتی روابط ما با همسایگان مان را تحت تاثیر قرار داده است. طولانی شدن مذاکرات هسته یی نوعی ناباوری ایجاد کرده است که حل مساله هسته یی امکان پذیرنیست.چه راه حل هایی برای رسیدن به تفاهم در آینده می بینید؟ آیا امیدی هست؟
البته من ذاتا آدم خوش بینی هستم و فکر می کنم راه حل وجود دارد. در واقع به نظر من راه حل مساله هسته یی چندان پیچیده نیست و آنچه که غرب و امریکا می خواهد و آنچه که ما می خواهیم خیلی با هم اختلاف ندارند. دولت اوباما می خواهد ما دسترسی به سلاح هسته یی نداشته باشیم ایران هم می گوید که ما سلاح هسته یی نمی خواهیم، بنابراین اگر این اطمینان حاصل شود چندان مشکلی نیست و باید تدابیری اندیشید که به این مهم رسید. باید خواسته ها معقول تر شود. اگر اوباما می گوید که سلاح هسته یی نداشته باشیم، غنی سازی نکنیم، ظرفیت هسته یی نداشته باشیم. خب آن موقع بحث بسیار پیچیده می شود بنابراین می شود خارج از قرائت متعارف NPT و یک استاندارد دوگانه کاملا محرز که شما خواهید دید، بنابراین دسترسی به یک پیمان بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین به خود مساله هسته یی چندان بدبین نیستم و آن را قابل حل می دانم.راهکارها را خیلی ها ارائه دادن و به نظرم قابل حل است. به نظرم موضوع این است که ممکن است به اصطلاح به اینجا ختم شود که امریکا به دنبال مسئله هسته یی نیست و به دنبال تغییر رژیم و نه تغییر رفتار ما در موضوع هسته یی است و اگر هم دنبال تغییر رفتار است مختص موضوع هسته یی نیست. با این تعریف از وضع موجود موضع امریکا اوضاع را سخت می کند. البته نمی توان رد کرد که در محافل امریکا این تفکر را دنبال می کنند و حتما کسانی هستند در امریکا که تغییر رفتار هسته یی را قدم اول می دانند، بسیار قدرتمند و با نفوذ هستند و در مجالس امریکا نیز حضور دارند که دیدگاه شان اینگونه است. اما دیدگاه دولت امریکا این نیست، می شود راه هایی را پیدا کرد که مرضی الطرفین باشد و مساله حل شود.
مثل چه راه هایی؟
پروتکل الحاقی را امضا کنیم و به چند سوالی که مطرح است پاسخ گوییم. با یک نظام راستی آزمایی محکم این اطمینان را می توان حاصل کرد. در گذشته تقاضای آنها این بود که برای اطمینان کلا غنی سازی نکنید و ما هم به درستی زیر بار این موضوع نرفتیم و الان به نظرم امریکا حاضر است که از این موضع کوتاه بیاید و تن در دهد به یک نظام راستی آزمایی.
امریکا به پنج درصد راضی شده است؟
من فکر می کنم ما دانشش را داریم، بومی هم هست و از آن استفاده می کنیم و فکر نمی کنم دیگر آنها خواسته غیرمعقولی مطرح کنند. خیلی ها هم در امریکا به این نتیجه رسیده اند که ادامه روند گذشته توسط امریکا عقلانی نیست و باید ایران نیز به سمت محدود کردن غنی سازی و بعد نظام راستی آزمایی برود که این محدودیت هم بعد کمی دارد و هم بعد کیفی.
یکی از مسائلی که روابط خارجی ایران را تحت تاثیر قرار داده است رابطه غیر دوستانه ایران و امریکاست. آن را چگونه ارزیابی می کنید؟
رابطه ایران و امریکا خیلی پیچیده شده و تبدیل به سیاست داخلی در هر دو کشور شده است. در کشور امریکا یک ساختار و گروه های ذی نفعی به وجود آمده که در وجود رابطه خصمانه نفع می برند. اگر در امریکا قانونی را بر ضد ایران طراحی کنند هزینه یی بابت این موضوع پرداخت نمی کنند. اما کسی که بگوید رابطه بهتر شود، او باید هزینه پرداخت کند. دقیقا همین موضوع در ایران صدق می کند. اگر کسی از نماینده های مجلس بگوید با امریکا رابطه برقرار کنیم. هزینه پرداخت می کند و اگر کسی فحش دهد به امریکا هزینه پرداخت نمی شود بلکه پاداش هم دریافت می کند. بنابراین خیلی موضوع پیچیده شده است و تبدیل شده است به یک سیاست داخلی در دو کشور. یک بنیادهای محکمی به وجود آمده که از این وضعیت نفع می برد. بهره مندی از یک رابطه بهتر مستلزم یک اراده سیاسی از سوی مسوولان هر دو کشور است که به رغم این هزینه یی که در داخل پرداخت می کنند این کار را انجام دهند و بروند به سمتی که این ساختار را تغییر دهند. مسوولان هر دو کشور سرمایه گذاری های زیادی در این زمینه کرده اند اما باز به این مساله من امیدوارترم که مسوولان این دو کشور به این نتیجه برسند که منافع هر دو کشور در این رابطه خصمانه تامین نمی شود. ممکن است هر دو کشور با یکدیگر رابطه داشته باشند و مشکلات بسیاری هم با یکدیگر داشته باشند، اما می توان آن را مدیریت کرد.
آیا این امید هست که با موضع اعتدالگرایی دولت یازدهم این مهم رخ دهد؟
به نظر من آقای روحانی اولین رییس جمهوری است که پیش از اینکه به سیاست داخلی اشراف داشته باشد به سیاست خارجی آشناست. زیرا بقیه رییس جمهورهای ما بیشتر عقاید، مسائل و دغدغه های داخلی داشته اند. آقای روحانی اولین رییس جمهوری است که شناخت از عرصه بین المللی دارد و نقاط قوت و ضعف ما را به خوبی می شناسند. ساختار قدرت را در جهان به خوبی درک می کند، مباحث بین الملل و امنیت ملی و... را متوجه می شود ، اینها مزیتی است که می تواند به سمتی برود که امنیت و منافع ملی را تامین کند و تهدیدات را کاهش دهد. این نقطه قوت آقای روحانی است. اما این به هیچ وجه دلالت بر این نیست که ایشان قطعا موفق خواهد شد. اما بسیاری از مشکلات ما داخلی است و آقای روحانی نیز به این مسائل اشراف دارند. اما به هر صورت در این انتخابات سیاست داخلی و خارجی ارتباط تنگاتنگی با هم داشتند. مساله تحریم ها رابطه مستقیم به مساله اقتصادی دارد. ما باید مسائل را از دریچه امنیت ملی ببینیم اگر یک موقعی آزادی زندانیان سیاسی و یک موقعی رعایت حقوق بشر فی نفسه امر خوبی بود و خوبی است، امروز نه تنها فی نفسه خوب است بلکه به دلیل تامین امنیت ملی یک ضرورت است. این دیگر یک ارزش نیست این ضرورت امنیت ملی ما است و بسیاری از این امور را که ما فقط به صورت ارزشی به آن نگاه می کردیم، یک امر مطلوب است که ما باید به آن برسیم. اما امروزه نداشتن زندانی سیاسی نه تنها امر مطلوبی است بلکه پیوند تنگاتنگی دارد با امنیت ملی. چه سیگنال مهمتری می خواهیم بفرستیم به جهان که امروز ایران متفاوت است، امروز ایران می خواهد یک تعامل جدی با جهان داشته باشد، این دلالت بر یک استحکام داخلی و یک آشتی ملی و یک همبستگی ملی را نشان می دهد. با آمدن زندانیان سیاسی به بیرون، تقویت شدن جامعه مدنی و آزادی مطبوعات، اینها همه یک سیگنال مهمی را به جهان می دهد که انتخابات بیانگر یک همبستگی جدید ملی است. بالاخره 70 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند و رای دادند و این دلالت بر یک همبستگی جدید در ایران و آرایش جدید نیروها در جامعه دارد و هم در سیاست است. بنابراین انتخابات یکی از معانی اش این است که مردم به نظام اعتماد کردند، آمدند رای دادند و این آرایی که آقای روحانی آمد و یکی از مهم ترین دستاوردش آرایش جدید نیروهای سیاسی و همبستگی است و مواردی که یاد شدند از جمله آزادی مطبوعات و آزادی بیان ، اینها نشان دهنده اعتمادبه نفس یک رژیم است. اگر یک دولتی که بگیر و ببند راه بیندازد چه معنایی خواهد داشت؟ یعنی من اعتمادبه نفس ندارم اما دادن آزادی یعنی بر عکس ما اعتمادبه نفس داریم و وقتی که این اعتمادبه نفس وجود داشت، مذاکره کننده ما پای میز مذاکره صحبت می کند. اعتمادبه نفس فقط این نیست که فقط فردی برود مثبت یا منفی یک موضعی را محکم بر آن پافشاری کند. اعتماد به نفس برخاسته از یک پشتوانه ملی است، او می خواهد این پشتوانه ملی را نمایندگی کند. بنابراین بازتاب می یابد در مذاکرات. همچنین طرف مقابل می داند با کسی مذاکره می کند که اعتمادبه نفسش شخصی نیست و اعتمادبه نفس انعکاسی از همبستگی ملی در کشور است.
چه خدشه هایی در چند سال اخیر بر چهره بین المللی ایران وارد شده است؟
ما سیاست خارجی تهاجمی را داشتیم که مطلوب نبود. ادعاهایی را کردیم که مناسب نبود. بحث هایی در خصوص سقوط برج های دوقولو که توطئه خود امریکا بود. این ادعاها متاسفانه از زبان کسانی گفته می شد بالاترین مقامات ما بودند این حرف ها را می گفتند و در داخل هم اتفاقاتی که افتاد، دستگیری هایی صورت گرفت، امنیتی شدن محیط های دانشگاهی، اینها همه بازتاب بین المللی پیدا می کند و وقتی بازتاب بین المللی پیدا کرد چگونه به ما نگاه می شود، درست برعکس اگرچه خیلی تلاش می کنند بگویند رییس جمهور قدرت ندارد. با انتخابات اخیر در موضع دفاعی قرار گرفته اند، انتخابات یک مساله مهمی بود که رخ داد. انتخابات یک حماسه سیاسی و با شکوه بود. بنابراین بازتاب پیدا می کند در دنیا. اما این نیست که مسائل داخلی و موضوعات داخلی و به اصطلاح توانمندی های داخلی اثر نداشته باشد، در مواضع بین المللی امروز دیگر چنین چیزی ممکن نیست.
رویکرد امریکایی ها نسبت به ایران چیست؟ برخی معتقدند ما نزدیکترین منافع را با امریکا در منطقه داریم؟
نزدیک ترین را من موافق نیستم، چون بالاخره اختلافات ما فقط اختلافات شعاری با آنها نیست. ما در یکسری منافع با امریکا اختلاف داریم و اختلاف داخلی و اساسی است و در حد شعار و سوءتفاهم نیست. اما حتما می شود رابطه ما بسیار بهتر از اینکه هست باشد. تنش ها می تواند مدیریت شود، برای اختلافات نیز باید مکانیزم هایی برای آن طراحی شود که حل بشود ،موضوعاتی که حل نمی شود می توان مدیریت کرد که بیشتر از یک حدی پیش نرود.
تضاد منافع ما با امریکا در کجاهاست؟
فرض کنید ما در مساله افغانستان ممکن است با امریکا اختلاف منافع داشته باشیم، سر مساله عراق نه الزاما اما می توانیم اختلاف داشته باشیم. زیرا عراق اکنون می خواهد به نحو خاصی اداره شود. عربستان سعودی و کشورهای دیگر موضع خاصی را دارند به امریکا فشار می آورند و امریکا خیلی از مواقع به خواست آنها تن در می دهد. ما خواهان یک دولت ملی قوی خصوصا در افغانستان هستیم اما امریکا الزاما به دنبال حکومت قوی در افغانستان نیست و در عراق نیز ما می خواهیم که دولت نسبتا قوی باشد که مسائل امنیتی برای ما نداشته باشد و تمامیت عرضی عراق حفظ شود که امریکا اکنون موافق حفظ تمامیت عراق است. اما من مطمئن نیستم که همیشه اینگونه بماند. اختلافات بر سر مساله فلسطین یک مساله اساسی است که می توان گفت یک سوءتفاهم نیست. امریکا از اسراییل بنا به دلایل داخلی کاملا یکجانبه حمایت می کند. در صورتی که هیچ کشور دیگری اینگونه نیست. به نظر می رسد که ما اختلاف اساسی داریم.
چندی پیش در مقاله یی از توماس فریدمن خواندم که ایران با امریکا بر سر افراط گرایی منافع مشترکی دارد، نظر شما در این زمینه چیست؟
بله اینها مسائلی است که ما با آنها مشترکیم، یعنی ضدیت با افراط گرایی بسیار مهم است. امریکا مخالف افراط گرایی است به شرطی که نه ایران نه امریکا استاندارد دوگانه به کار نبرند ولی بدنه اصلی دو کشور مخالفت با افراط گرایی دارند.
ما در دوره آقای خاتمی به تفاهماتی در خصوص مساله هسته یی رسیدیم، اما امریکایی ها در این زمینه کار شکنی کردند و گفته می شود علت اصلی عدم توافق امریکایی ها بودند، این مساله را چگونه می بینید؟
البته ما دنبال مقصر نیستیم اما بله آن دوره نئوکان ها و دولت بوش به خاطر دیدگاه هایی که نسبت به روابط بین الملل داشت که به گفته خودشان خشن بود و غره از پیروزی هایی که در افغانستان و عراق به دست آورده بودند به هیچ چیزی تن در نمی دادند. بنابراین امریکا خیلی مخالف هرگونه توافق میان ایران و اروپا بود و امریکا واقعا در این زمینه کوتاهی کرده بود و شاید شرایط را مهیا برای یک توافق نکرد.
به نظر شما از همین 1+5 می توان در مساله هسته یی به نتیجه رسید؟
به هر حال در حال حاضر برای حل مساله هسته یی بهترین چارچوبی که می توان انتخاب کرد همین 1+5 است. اما برای موضوعات دیگر نه. من خیلی موافق یک گفت وگوی دو طرفه هستم من مخالف آن هستم که ما رابطه با امریکا را با واسطه انجام دهیم. ما احتیاجی به میانجی نداریم و باید رودررو بنشینیم و گفت وگو کنیم.
در زمان رقابت های انتخاباتی محافل روسی از مواضع آقای روحانی ابراز نگرانی کرده بودند، به نظر شما روسیه با تنش زدایی در روابط ایران و غرب واهمه دارد؟
بستگی به این دارد که چقدر تنش زدایی صورت پذیرد. روسیه در وضعیت موجود بیشترین نفع را در رویه فعلی می بیند، چون امریکا که رقیب اصلی این کشور است به هر حال درگیر عراق، افغانستان و منطقه است. چه چیزی روسیه می خواهد بهتر از این و از طرفی ما نیز گرفتار مسائل داخلی خود هستیم. ما فرصت پیدا نمی کنیم که بخواهیم در حیاط خلوت روسیه کاری صورت دهیم. روسیه چرا نخواهد این وضعیت ادامه پیدا کند. بنابراین روسیه طرفدار وضع موجود است به شرطی که در حدی بماند که منافع روسیه حفظ شود. هرگاه روسیه می بیند که کشورهای دیگر می خواهند بروند بیرون از شورای امنیت کاری را انجام می دهند و بازیگری روسیه کاهش پیدا کند، روسیه تن در می دهد به قطعنامه و افزایش تحریم ها و می خواهد مساله در شورای امنیت بماند و بازیگری آن حفظ شود. پس روسیه به نظر من شرایط خوبی برایش هست و اگر من هم در کرملین بودم دلیلی نمی دیدم که بخواهم این شرایط عوض شود. امریکا برای اینکه گرفتاری هایش رفع شود به روسیه فشار می آورد که حقوق بشر را رعایت نمی کنی و....
پس عملا روسیه مخالف تنش زدایی میان ایران و غرب است؟
باید دید میزان تنش زدایی در چه حدی است. در این حد برای روسیه بسیار خوب است. اما نه در حدی که دغدغه ها رفع شود و جرات داشته باشیم بپردازیم به مسائل دیگر.
روابط واشنگتن - مسکو را چگونه ارزیابی می کنید؟
من فکر می کنم همین روند ادامه یابد. اوباما کسی نیست که خیلی بخواهد اوضاع را برهم زند و خیلی برود به سمت یک تنش آفرینی مثل گذشته و پوتین هم فکر نمی کنم و این روند یک روال جا افتاده است و در سه سال آینده همین روند ادامه خواهد یافت، مگر یک حادثه یی مانند اسنودن رخ دهد و یک مقدار بالا و پایین شود.
آقای هاشمی چرا نتوانست سیاست تنش زدایی خود را به سرانجام برساند؟
به نظر من سیاستی که آقای هاشمی در پیش گرفت، یک سیاست تعامل گزینشی بود. سیاست امریکا نیز در مورد ایران یک سیاست گزینشی است که اول میدان را مهار می کند و تعامل گزینشی انجام می دهد. به این معنا که هر کجا منافعش ایجاب می کند مثل عراق و افغانستان، با تهران تعامل می کند، اما سیاست اصلی مهار را فراموش نمی کند. مهار مولفه هایی دارد مانند تحریم ها، فشار. ائتلاف هایی که علیه ما شکل گرفت مانند GCC اینها همه مولفه های اصلی مهار هستند که اصول سیاست امریکا در مقابل ایران به شمار می روند. در ارتباط با تعامل گزینشی آقای هاشمی هم باید بگویم در اقتصاد می خواست با دنیا تعامل کند اما بحث فرهنگی - سیاسی در بحث های تعامل آقای هاشمی مد نظر نبود و البته تمامی سیاست خارجی هم توسط ایشان کنترل نمی شد و بخشی از آن در اختیار ایشان بود و برخی اتفاق ها رخ می داد که از کنترل آن خارج بود. بنابراین برمی گردد به بحث اول که ما دکترین منسجم نداشتیم. اما در ارتباط با دوره آقای خاتمی، ایشان می خواست تعاملات گسترده تر باشد و تعاملات فرهنگی همراه با اقتصاد باشد که همه اینها بود ولی با این حال یک نظریه منسجمی که اجماع کلی روی آن باشد وجود نداشت. این مشکل اساسی ما بوده که ناشی از تعدد مراکز قدرت در کشور است که ما نتوانیم نظریه منسجی را در سیاست خارجی پیگیری کنیم.
چرا آقای خاتمی نتوانست از ظرفیت 8 ساله یی که احمدینژاد در سازمان ملل استفاده کرد، استفاده کند؟ و تنها دو بار به سازمان ملل رفت؟
مهم نیست، هیچ کشوری این کار را انجام نمی دهد که هر سال بروند و از این تریبون استفاده کنند و بستگی به شرایط و امکانات دارد و باید در نظر گرفته شود و باید دید اثرگذاری می تواند مناسب باشد، اگر نه دلیلی ندارد که ما هر ساله به آنجا برویم و سخنرانی کنیم و در سطح رییس جمهور شرکت کنیم. هر ساله می توانیم در سطح وزیر شرکت کنیم که این بستگی به ضرورت های دوران دارد و موقعیتی که در شرایط داخلی و خارجی وجود دارد را باید ارزیابی کرد.
یعنی ضرورت نداشته آقای خاتمی بروند؟
خب شاید ضرورت چندانی وجود نداشته باشد و تشخیص نداده بودند که ایشان هر دوره به آنجا سفر کنند.
تاکنون چه ظرفیت هایی در سیاست خارجی ما وجود داشته و ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم؟
من این موضوع را فی البداهه بیان می کنم و خیلی جامع نمی تواند باشد. اما به نظر من از مهم ترین ظرفیت هایی که وجود داشته، ظرفیت کاهش تنش بوده به خصوص با امریکا که تاثیرات گسترده یی داشته است و ما خوب نتوانستیم از این ظرفیت استفاده کنیم. به دلیل ضعف شناختی که از دنیا و آرایش قدرت های دنیا داشتیم. به نظر من رابطه با امریکا را خیلی بهتر می شد مدیریت کرد و این موضوع در همه دوره ها وجود داشته است. خیلی چیزها نادیده انگاشته شده است. سیگنال ها گاهی اوقات درست ارسال شده و همین اتفاق در امریکا هم بوده است . فرض کنید زمانی که آقای هاشمی سیگنال هایی ارسال کرد اما از طرف امریکا نادیده انگاشته شد و تحریم های جدید علیه ایران وضع کردند، ما به هر صورت به عنوان یک کشور باید تلاش مان را برای استفاده از این ظرفیت انجام می دادیم که تنش ها را کاهش دهیم. باید از امکاناتی که از کاهش تنش در دسترس ما قرار می گرفت استفاده کنیم. به هر صورت امریکا هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی و تکنولوژی دارای امکانات گسترده یی است. ما به خصوص در زمینه نفت و گاز می توانستیم خیلی استفاده کنیم و اگر ما این رابطه را با امریکا نداشتیم وضعیت ما متفاوت می شد.به نظر من منظور این نیست که یک رابطه دوستانه برقرار کنیم بلکه بتوانیم رابطه را مدیریت کنیم و از امکانات استفاده کنیم. در رابطه با اروپا هم اینچنین است .اگر ما رابطه عاقلانه تری را با اروپا داشتیم می توانستیم در سطح منطقه هم سیاست های بهتری را اتخاذ کنیم که نکردیم. می توانستیم با همسایه های شرقی ایران از ظرفیت هایی که داشتیم استفاده کنیم که استفاده نشد و حتی با کشورهایی که مرز خاکی داریم و از لحاظ تمدنی نیز مشترک هستیم، مانند تاجیکستان و...می توانستیم رابطه بهتری داشته باشیم. به نظر من مشکل این بود که در وهله نخست ما شناخت کافی در مورد این کشورها نداشتیم و سپس اراده یی در این خصوص نبود که برویم به سمت استفاده از ظرفیت ها.
به نظر شما اولویت های دولت یازدهم چه باید باشد؟
بخواهیم و نخواهیم حل مساله هسته یی و رابطه با امریکا باید اولویت سیاست خارجی ما باشد، زیرا این مساله تاثیرات سریع روی اقتصاد و مسائل داخلی ما دارد و باید سریعا این مسائل پیگیری شود و پیامهایی باید به بیرون منعکس شود که ما به دنبال حل مساله هستیم و این می تواند تاثیرات بسیاری داشته باشد.
در خصوص کشورهای منطقه چطور؟
حتما باید به این مسائل پرداخته شود. آذربایجان و ارمنستان برای ما خیلی مهم است، مساله عربستان برای ما خیلی مهم است؛تهدیداتی که وجود دارد. کل این GCC علیه ما شکل گرفته است و این چیز خوبی برای ما نیست که یک ائتلاف منطقه یی علیه ما شکل بگیرد. باید ساختارشان را به هم بریزیم. ما در عین اینکه باید روابط مان را بهبود ببخشیم باید بتوانیم توانایی های خود را افزایش دهیم. کشورهای منطقه باید بدانند تحرکاتی که انجام می دهند تهدیدزاست و بی هزینه نخواهد بود. این گونه نیست که این همه خرید انجام دهند و به توانایی هایشان بیفزایند و ابایی هم نداشته باشند که بگویند اینها علیه ایران است و هزینه یی هم نخواهند پرداخت، این گونه نخواهد بود در عین اینکه دستان مان به را سوی آنها پیش می آوریم برای فشردن همکاری، حتما بر مبنای افزایش توانمندی خود در تلاش هستیم و این در همه عرصه ها حتی با امریکا باید دنبال شود. به نظر من آقای روحانی باید بگوید آماده است برای مذاکره با امریکا. در عین اینکه باید همراه با افزایش توانایی های ما باشد و در مقابله با تهدیدات.
آخرین نکته یی که در خصوص سیاست خارجی دولت آینده دارید چیست؟
به نظر من آنچه که مهم است تعیین یک تیم قوی و شناخته شده بین المللی برای مذاکرات هسته یی است. مذاکرات هسته یی الان فقط یک بحث هسته یی نیست یک تبعات خیلی گسترده تری دارد. سیگنالی که به دنیا می فرستد تا حدودی به معنای عادی شدن وضعیت ایران است بنابراین نباید اهمیتش را خلاصه بکنیم به یک مساله تکنیکال هسته یی. اثراتش خیلی گسترده است. به نظر من یک تیم قوی، ملی و چندجانبه لازم است، حتی تیم گذشته آقای روحانی دچار ضعف هایی بود. در گذشته نیز گفته ام که تیم ایشان بسیار سازمان مللی و حقوق بین المللی بود. لازم است افرادی با پیشینه امنیت بین الملل و امنیت منطقه یی در تیم باشد، کسانی که ذهن استراتژیک داشته باشند و تکمیل کننده آن تیم باشند. البته باید از تیم گذشته و کنونی، چهره های شاخص ملی حضور داشته باشند. این خیلی مهم است که بهای لازم به آن داده شود تا این مساله به سرانجام برسد.نکته بعدی اینکه وزارت خارجه ما در شرایط بسیار حساسی قرار دارد. من دوست ندارم که استعاره جنگ را به کار ببرم، اما مثل افسران و سربازان دوره جنگ می مانند که دارند می جنگند. یعنی رفع تهدید در چهار سال آینده بی نهایت برای ما حائز اهمیت است. بنابراین شما نمی توانید آدم هایی را که کار آزموده نیستند، بیاورید و برایشان دوره آموزشی ضمن خدمت بگذارید. در وزارت خارجه ما باید فکر کنیم که آنهایی که سفارتخانه هایمان در جهان می گماریم، کلیدی ترین افراد هستند .بنابراین داشتن یک کادر مهم ضروری است.نکته بعدی یک اقدام داخلی است و آن به وجود آوردن یک نهاد است تا بتواند یک اجماع سازی در حوزه روابط بین الملل صورت دهد. یعنی ما باید بر سر مسائل اصلی بین المللی به اجماع برسیم. که هر کس ساز خودش را نزند و تلاش های گروه دیگر را تخریب کند. به نظر من امروز یک ضرورت وجود آوردن یک زیرساخت تصمیم سازی و اجماع است که آن راهنمای سیاست خارجی ما باشد.نکته بعدی که شاید مهم ترین نکته باشد وضعیت داخلی است. همانگونه که قبلا گفتم امروز همبستگی اجتماعی و وجود یک جامعه مدنی قوی فقط امر ارزشی نیست بلکه یک امر ضروری است. امروز به صرف منصوب کردن چهار یا پنج خانم به عنوان سفیر در کشورهای متفاوت پیام خیلی مهمی را به دنیا ارسال می کنیم. این موضوع امروزه نه تنها یک بحث ارزشی بلکه یک ضرورت است .چرا؟ چون هم مساله داخلی ما است زیرا 62 درصد از دانشجویان ما را زنان تشکیل می دهند اما بازتابش در مدیریت های رده بالا بسیار پایین است. این موضوع در سطح جهان می تواند یک بازتاب مهم از توانمندی های زنان ما در کشور باشد.وقتی ما چارچوب ایران را می پذیریم و مفهوم دولت – ملت را قبول می کنیم حضور اینها ضروری است. آنها احساس تعلق می کنند. حساب کنید آقای روحانی چندین سخنرانی در سازمان ملل کند، مساوی با این نیست که شما تعدادی سفیر زن منصوب کنید و تعدادی وزیر زن داشته باشیم. حالا ما بگوییم ارزش زن بسیار بالاست. عمل کردن به یک شعار، مفهوم صادقانه بودن آن را منتقل می کند. این حوزه ها بسیار کم هزینه است. من به عنوان یک کارشناس می گویم آدم هایی به عنوان سفیر در بسیاری از کشورها حضور دارند که ابتداییات را نمی دانند و من بسیاری از زن ها را می شناسم که بسیار توانمندتر از آنها هستند. این را به عنوان یک معلم می گویم که بسیاری از آنها پیش من درس خوانده اند. بنابراین امروزه این کارها، کارهایی کم هزینه و ضروری است که آقای روحانی می تواند انجام دهد.
نظر شما :