در سایه تبعات جبران ناپذیر سیاسی، اقتصای و نظامی
لحظه ای به جنگ با ایران فکر کنید
دیپلماسی ایرانی: برنامه هسته ای ایران همچنان در صدر تحلیل های رسانه های خبری قرار دارد. با ایران چه باید کرد؟ برنامه هسته ای این کشور چه روزهایی را تجربه می کند؟ چه گزینه هایی همچنان بر روی میز قرار دارد؟ آیا باید به دیپلماسی فرصت داد یا دست به اسلحه برد؟ جنگ در فضای سایبر تاکجا می تواند برنامه هسته ای مورد دغدغه غرب را به تعویق بیندازد؟ از مذاکرات در آلماتی و استانبول چه خبر؟ آیا مشوق ها به اندازه کافی وسوسه کننده نبوده اند؟تهران از ورای این برنامه هسته ای به چه می اندیشد؟ هزینه های جنگ با ایران چه از منظر اقتصادی و چه تبعات سیاسی آن دامان چه کسانی را خواهد گرفت؟ پرسش هایی از این دست هر روز در رسانه هایی چون الجزیره، نیویورک تایمز ، دیلی استار و ده ها نشریه دیگر مطرح و هرکدام پاسخی به فراخور خود دریافت می کند. نشنال اینترست در نوشتاری مشترک به قلم جفری کمپ و جان گی * به بررسی تبعات و هزینه های جنگ با ایران پرداخته است:
باراک اوباما اخیرا در اظهاراتی بی سابقه اعلام کرده است که ایران تا توانایی تولید بمب هسته ای تنها یک سال فاصله زمانی دارد. در حالی که مذاکره بر سر برنامه هسته ای ایران همچنان با دستاوردهای نه چندان چشمگیر ادامه دارد اما شواهد همگان را به سمت احتمال آغاز یک نزاع پیش می برد. به نظر می رسد که ایالات متحده یا جنگ را آغاز خواهد کرد و یا به جنگی ناخواسته تن خواهد داد. اما تبعات این جنگ چه خواهد بود؟ آلترناتیوهای موجود چیست؟
هدف اصلی ایالات متحده از این نبرد تخریب تاسیسات هسته ای ایران است و به نظر می رسد که در چندساعت نخست حمله بتواند به این هدف برسد. سایت های هسته ای شناخته شده ایران به شدت محافظت شده و در اعماق زمین مدفون هستند. اما امریکا جنگنده هایی در اختیار دارد که می تواند سنگرهای زیرخاکی را منهدم کرده و تاسیسات پنهان در زیر زمین را هدف قرار دهد. احتمال دارد که ایران سایت های هسته ای کوچک تری هم که مکان آنها اعلام نشده است در اختیار داشته باشد. اگر این نیروگاه های هسته ای جدید همچنان از نگاه امریکایی ها دور باقی بماند ایران می تواند از آنها برای ادامه دادن برنامه هسته ای خود استفاده کند. با اینهمه بسیار بعید است که امریکا بتواند در این حمله برنامه هسته ای ایران را دچار عقب گرد جدی کند.
انهدام سایت های هسته ای ایران تنها جبهه این جنگ نیست. رهبران ایران همواره هرگاه بحث حمله نظامی به این کشور به میان آمده سکوت نکرده و غرب را به تلافی این اقدام نظامی تهدید کرده اند. بی شک حزب الله لبنان می تواند نخستین گزینه ای باشد که به کمک ایران خواهد آمد. علاوه بر این ایران ، قایق های سریع السیر ،زیردریایی های ریز اندام و وموشک های با کاربردهای مختلف در اختیار دارد که می تواند از هرکدام آنها برای تحت الشعاع قرار دادن منافع امریکا در منطقه استفاده کند. ایران می تواند به کشتی ها و ناوهای امریکایی مستقر در سواحل خود حمله کرده یا مسیر نقل و انتقال نفت از تنگه هرمز را با اختلال هایی همراه کند. هرمز پنجمین شاهراه نقل و انتقال نفت در سطح جهانی است و هرگونه اختلال در این روند می تواند قیمت های جهانی را تحت الشعاع خود قرار دهد. اما نکته اینجاست که رهبران ایران به خوبی می دانند که چنین حرکتی می تواند پاسخ قاطع دیگری از سوی غرب را به همراه داشته باشد. بنابراین به احتمال بسیار زیاد ایرانی ها به اختلال های گهگاه روی خواهند آورد. به عنوان نمونه می توانند برای چندهفته با موشک ها و زیردریایی های خود برای تجهیزات آمریکا در منطقه دردسرهایی ایجاد کنند. حرکت هایی که نمی توان از آنها با عنوان صلح یاد کرد و البته نمی توان نام جنگ تمام عیار را هم بر آنها نهاد. این حرکت زیرکانه می تواند ایران را هم تراز با امریکا در مقوله نظامی قرار دهد. حرکتی که کاسه صبر امریکایی ها را لبریز کرده و آنها را به فکر چاره ای جدی خواهد انداخت.
تبعات اقتصادی چنین حمله ای نیز چندان مثبت نخواهد بود. چیزی که بیش از نحوه ادامه یافتن این مناقشه حائز اهمیت است ، افزایش قیمت نفت در شرایطی که برای مهار آن چاره ای اندیشیده نشده باشد می تواند هفته ها یا حتی ماه ها ادامه داشته باشد. اثرات چنین تحولی را بخصوص با توجه به بازاحیای جهانی اقتصاد نباید نادیده گرفت. یک افزایش 10 دلاری در هربشکه نفت می تواند ظرف مدت 5 روز میلیارد ها دلار از جیب مصرف کنندگان امریکایی را برباید. با جنگ بهای نفت می تواند به 150 تا 200 دلار در ازای هر بشکه برسد. بهای بالای نفت هم می تواند به کشورهای بسیاری آسیب زده و البته صادرکنندگان نفت خارج از حوزه خلیج فارس مانند روسیه و ونزوئلا با افزایش فاحش تقاضا روبه رو خواهند شد.
شکست اقتصادی می تواند مادر تبعات اقتصادی بسیار زیادی باشد. کشورهای آسیایی که بیشترین وارد کننده نفت خلیج فارس هستند نیز از این روند خوشنود نخواهند بود. متحدان اروپایی واشنگتن هم در بهترین شرایط نسبت به سیاست های اوباما در خاورمیانه مردد شده و ایجاد انشقاق در قاره سبز در خصوص درستی این جنگ حداقل ترین اثر این نبرد خواهد بود. رابطه با چین و روسیه بسیار متشنج خواهد شد. هر دو این کشورها از تلاش های امریکا برای بازتعریف استراتژی منطقه ای با توسل به زور خسته شده اند و جنگ با ایران می تواند هر دو کشورها را به تلاش برای ایفای نقش بیشتر در منطقه موازی با فعالیت های امریکا ترغیب کند. در این فضا شاید کمک به بازسازی ایران نیز در زمره سیاست های مسکو و پکن قرار بگیرد.
در صورت وقوع جنگ ، حلقه پیوسته تحریم ایران نیز گسسته خواهد شد. برخی به دلیل خصومت ورزی یا مخالفت با امریکا در این جنگ ، حلقه تحریم ها را گشادتر خواهند کرد. برخی نیز به بیان سختی هایی که ملت ایران پس از این جنگ به آن گرفتار خواهند شد ، می پردازند. بهای بالای نفت می تواند بسیاری را به بهبود رابطه با ایرانی که تولید کننده نفت است ، ترغیب سازد. در نتیجه انزوایی که غرب به دنبال آن در مواجهه با ایران بود کاملا از میان برداشته خواهد شد.
جنگ هزینه ها و خطرات خاص خود را دارد. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که این جنگ بتواند به تهدیدهای هسته ای ایران پایان دهد. ایران همواره می تواند تاسیسات هسته ای خود را بازسازی کند.هدف حمله امریکا قرار گرفتن شاید ایرانی ها را متقاعد کند که تسلیحات هسته ای ارزش چنین خسران اقتصادی را ندارد اما روی دیگر این سکه هم چندان نباید از نظرها دور بماند. شاید این حمله ایرانی ها را در دستیابی به تسلیحات هسته ای مصم تر سازد، چرا که تهران می تواند با در اختیار داشتن بمب هسته ای احتمال هدف حمله قرار گرفتن مجدد را به صفر برساند. مشکل ایالات متحده پس از جنگ با ایران همانی است که پیش از جنگ و امروز با آن دست و پنجه نرم می کند: چگونه ایران را به ترک برنامه هسته ای نظامی اش وادار کنیم؟
شاید این امریکا نباشد که جرقه جنگ را بزند. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی نمی تواند از برنامه هسته ای ایران چشم پوشی کند. دیگر مقام های حاضر در راس قدرت در اسرائیل هم دغدغه هایی مشترک با بی بی در خصوص برنامه هسته ای ایران دارند. اگر حمله به ایران صرفا از طرف اسرائیل صورت بگیرد، رابطه میان تل آویو و واشنگتن هم دستخوش تحولات نه چندان خوشایند خواهد شد. بر اساس نظرسنجی های انجام گرفته در امریکا افکار عمومی در این کشوذ که امروز اندکی با اسرائیلی ها احساس همدردی می کنند در صورت حمله یکجانبه تل آویو به تهران از این رژیم روی برمی گردانند.
لازم نیست تاکید کنیم که ساکت نشستن و تماشای ایران هم گزینه چندان مناسبی نخواهد بود. هیچ نشانه ای وجود ندارد که ایران در حال ساخت بمب هسته ای است اما با توسعه تکنولوژی هسته ای این کشور تعلل به خرج دادن در برابر آن هم سودی نخواهد داشت. ایرانی که اسلحه هسته ای در اختیار داشته باشد بی شک در برابر تهدیدهای امریکا توانمندتر خواهد بود. قطعا ایران تسلیحات هسته ای خود را در اختیار تروریست ها قرار نخواهد داد و یا به دنبال حمله هسته ای ناگهانی به طرفی ثانی در منطقه هم نیست. شاید اصلی ترین خطر برنامه هسته ای ایران زیر پا گذاشته شدن مفاد معاهده منع تکثیر تسلیحات هسته ای باشد. هسته ای شدن ایران می تواند به آغاز رقابت تسلیحاتی نه تنها در خاورمیانه که در جنوب و شرق اسیا هم منتهی شود. این اتفاق می تواند عقب گردی فاحش برای ایالات متحده باشد. حمله نظامی به ایران تنها تحقق دغدغه های امریکا و اسرائیل در این کشور را چند سال به عقب می اندازد. امریکا می تواند با استراتژی خاص خود همزمان با ملایم تر کردن تحریم ها به نوعی در مسیر مصالحه با ایران برآید و البته برای اطمینان از دیگر ابزارهای فشار خود بر تهران استفاده کند. امریکا باید با برداشتن گام های آرام و پرهیز از خشونت منافع خود در منطقه را تامین کرده و البته در گردابی دیگر در خاورمیانه هم گرفتار نشود.
ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
*نویسندگان کتاب : جنگ با ایران ، تبعات سیاسی، اقتصای و نظامی. کمپ در سالهای حضور ریگان در کاخ سفید عضو شورای امنیت ملی بود.
انتشار اولیه:سه شنبه 6 فروردین 1392/ باز انتشار: دوشنبه 12 فروردین 1392
نظر شما :