انتخابات ریاست جمهوری و سیاست خارجی ایران

اهل فن از متن به حاشیه رانده شده اند

۰۲ فروردین ۱۳۹۲ | ۱۹:۳۵ کد : ۱۹۱۳۹۱۵ گفتگو خاورمیانه
دکتر مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بین المللی در تحلیل تاثیر انتخابات ریاست جمهوری بر سیاست خارجی معتقد است با توجه به تناقض رفتارنهادی و رفتار انقلابی در سیاست خارجی اهل فنی باید در سیاست خارجی قرار بگیرند که در سالهای اخیر از متن به حاشیه رانده شده اند.
اهل فن از متن به حاشیه رانده شده اند

دیپلماسی ایرانی: هرچند معمولا در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مسائل داخلی به ویژه مسائل اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد با این حال با توجه به روند جهانی شدن و پررنگ شدن آثار سیاست خارجی در سیاست داخلی کشور  و به خصوص تاثیر تحریم های اقتصادی بر وضعیت کشور، اهمیت سیاست خارجی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بیش از انتخابات های پیشین به نظر می رسد. در گفتگو با دکتر مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بین المللی به تاثیر انتخابات ریاست جمهوری بر سیاست خارجی ایران می پردازیم که در زیر می خوانید:

 ایران در ماههای آینده شاهد انتخابات ریاست جمهوری است و با توجه به پایان دوره آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور جدیدی بر مصدر امور قرار خواهد گرفت. این اتفاق تا چه اندازه می تواند در سیاست خارجی ایران موثر باشد؟

در بررسی سیاست خارجی باید به تفاوت ساختار و کارگزار توجه داشت. پیش از این که به کارگزار سیاست خارجی نگاه کنینم باید به ساختار توجه کنیم. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب یک هرم ایدئولو‍ژیک همواره ترسیم شده است. وقتی سیاست خارجی ایران را دنبال کنیم می بینیم که خط مشی و رویه اجرایی در حوزه دیپلماسی قرار می گیرد که برون داد آن در حوزه تاکتیک ها  و تکنیک هاست. قبل از تکنیکها، تاکتیک ها وجود دارد و پیش از آن استرات‍ژی و قبل از استراتژی سیاست کلان است. قبل از اینها دکترین است و پیش از همه این ها پارادایم یا آیین قرار دارد. به نظر می رسد که آیین حاکم بر شکل دهی و محتوا بخشی به سیاست خارجی در ایران ایدئولوژیک باشد و بار ایدئولوژیک همیشه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی حاکم بوده است.

بنابراین به نظر شما سیاست خارجی، فارغ از این که چه کسی رئیس جمهور است، یکسان بوده است؟

نه. نمی توانیم بگوییم یکسان بوده است. هرچند بافت موضوعی این پارادایم همواره خود را ایدئولوژیک نشان داده است، ولی در عمل و در صحنه عملیاتی در زمینه های مختلف و با وجود کارگزارهای گوناگون تغییراتی داشته است که می توانیم بگوییم حتی گاهی سیاست خارجی ایران آرایه شکلی ایدئولوژیک داشته است ولی در عمل چندان ایدئولوژیک نبوده است.

یعنی تفسیر غیر ایدئولو‍ژیک از ایدئولوژی صورت گرفته است؟

بله تفسیر غیر ایدئولوژیک از ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی  صورت گرفته. یعنی بر اساس زمان و مقتضیات زمانی و پارادایم حاکم بر حوزه سیاست یعنی منافع و منابع تفسیر از ایدئولوژی تغییر یافته است. از این جهت باید به موضوع تغییرات در سیاست خارجی ایارن نگاه کنیم. لذا اگر بخواهیم در چارچوب تئوریک موضوع را مورد بررسی قرار دهیم ما مدعی یک جهان شناسی ایدئولوژیک در حوزه سیاست خارجی خود بوده ایم که در قانون اساسی ما نیز پژواک یافته است. در قانون اساسی ما می بینیم که دو اصل یا محور اساسی در سیاست خارجی یعنی منافع ملی و دیگری مصالح دینی مورد نظر قرار می گیرند. ولی ما همواره منافع ملی را در حوزه مصالح دینی تعریف کرده ایم. با این حال در بزنگاه های تاریخی که موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران در خطر بوده منافع ملی را بر مصالح دینی در سیاست خارجی ارجحیت بخشیده ایم.

بنابراین دو اصل است که ما می بینیم که پرونده های بزرگی مانند پرونده هسته ای ایران یا پرونده ایران و آمریکا امروز تنها مسئله سیاست خارجی ایران نیست بلکه بیش از هرچیز مسئله سیاست خارجی ماست. چرا که در بافت و متن مصالح دینی رشد و تکامل پیدا کرده است. بر این اساس است که وقتی امروز ایالات متحده درخواست مذاکره مستقیم با ایران می کند این مسئله بیش از آن که در سیاست خارجی ما مطرح شود در سیاست داخلی ما مطرح می شود و بسیاری معتقند تا این گره در سیاست داخلی حل نشود نمی تواند در حوزه سیاست خارجی مطرح شود چرا که صرفا در چارچوب منافع ملی مشخص و تعیین شده، تعریف نمی شود.

یعنی نزاع قدرت در ساختار جمهوری اسلامی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی تاثیر گذار است؟

بی تردید. چرا که تفاسیر متعددی از مبارزه با آمریکا وجود دارد. تفسیرهای متفاوتی در رابطه با موجودیتی به نام آمریکا و هستی آمریکا در نظام بین الملل وجود دارد. توجه کنید که امروز بسیاری معتقدند آمریکا می تواند مهم ترین شریک استرات‍ژیک ایران می تواند باشد. من نیز بر این باورم که عمق استراتژیک آمریکا در قرن بیست و یکم، ایران است و از سوی دیگر بهترین شریک استراتژیک برای ایران در این دوران گذار آمریکاست. با این حال کسانی وجود دارند که معتقدند که مبارزه با آمریکا جزو اصول ذاتی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است.

یعنی این مسئله را به مبانی وجودی جمهوری اسلامی پیوند می زنند؟

بله و به این دلیل است که نظام جمهوری اسلامی مدعی پرچمداری انقلاب اسلامی است. ما می گوییم رهبریت نظام جمهوری اسلامی با رهبری انقلاب اسلامی است. همین چند هفته پیش در رابطه با مذاکره با آمریکا رهبری جمهوری اسلامی فرمودند که من یک انقلابی هستم و نه یک دیپلمات. لذا در موضع رهبر انقلاب اسلامی مذاکره با آمریکا را رد کردند. یکی از پارادایم های حیاتی رفتار و کنش سیاسی انقلاب اسلامی مبارزه با آمریکا است و در طی این دوران، جمهوری اسلامی با تاکید بر مبارزه با آمریکا توانسته است بسیاری از نیروهای طرفدار خود را در سطح منطقه ای و بین المللی جذب کند. شکست این جایگاه ترک و خدشه مشروعیتی در حوزه منطقه ای و بین المللی برای جمهوری اسلامی ایجاد می کند. اتفاقا آمریکا با طرح مذاکره مستقیم وعلنی با ایران در پی ایجاد این شکاف مشروعیتی و کیش کردن ایران در صفحه شطرنج پرونده هسته ای است. از طرف دیگر اگر ایران مذاکره را رد کند و وارد مذاکره با آمریکا نشود، آمریکا می تواند ایران را مات کند. چرا؟ چون ایران با نپذیرفتن این مذاکره، اجماع بین المللی و منطقه ای را حول تحرکات مدیریتی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قدرت هوشمند فراهم می کند.  لذا اینجا ما درگیر این بازی دوگانه هستیم. این مسئله در سه دهه گذشته در سیاست خارجی ما وجود داشته است و هنوز هم بحران و مسئله آمریکا مطرح است که من به آن بحران اتمیزه شده آمریکا در دستگاه سیاست خارجی ما نام می نهم. شکافت این بحران اتمیزه شده می تواند شکافی در مشروعیت داخلی و منطقه ای ایران ایجاد کند. لذا جمهوری اسلامی یا باید بپذیرد که دیگر تبدیل به نهاد شده است و ادعاهای انقلابی را با رفتارهای نهادی جایگزین کند. به عبارت دیگر ایران یا باید به عنوان یک دولت نهادینه شده در نظام بین الملل بر اساس قواعد بازی بین المللی فعالیت کند و یا باید نهادهای خود را در خدمت یک تحرک انقلابی  در سطح منطقه و جهان بگذارد و هزینه های گزاف آن را بپردازد که البته تا الان نیز هزینه های زیادی در این راه پرداخته است و فشارهایی که به ایران وارد می شود ناشی از این مسئله است.  

بنابراین این دو رفتار انقلابی و نهادی قابل جمع نیست؟

قابل جمع شدن هست ولی در وضعیتی این کار صورت می گیرد که شما بتوانید انقلاب و گزاره های انقلابی را در یک ادبیات جدید مناسب و متناسب با بافت موقعیت کنونی بازپرورش دهید. در حالی که ما مداوم در پی احیای ادبیات انقلاب اسلامی در دهه اول هستیم و هر کس دهه اول را بازتعریف کند انحرافی در مسیر اصلی انجام داده است. از این روست که ما بعد از جنگ و در دوران سازندگی، اصلاحات و حتی امروز در دوران احمدی نژاد به عنوان دولت اصولگرا، همواره بحث انحراف از مسیر اصلی در ادبیات سیاسی وجود داشته است و سخن از انحراف از مسیر اصلی انقلاب می شنویم چرا که حرکت در مسیر اصلی را ادبیات انقلابی با همان واژگان می دانند و هرکس گفتمان جدیدی به کار ببرد مورد اتهام قرار می گیرد.

به چه صورت می توان این دو را با هم جمع کرد؟

ببینید سیاست دنیای متناقض نماهاست و هنر سیاستمدار این است که این تناقضات را با هم جمع کند به نحوی که مانع از عمل نشود. درواقع سیاستمداران برجسته کسانی هستند که بتوانند تناقض ها را به پارادایم تبدیل کنند. بنابراین این مسئله شدنی است ولی کسانی را می خواهد که به این کار مسلط باشند. از این روست که انتخابات ریاست جمهوری مهم می شود چرا که اینجاست که مسیر مشخص می شود. متاسفانه با نگاهی به وضعیت کنونی می بینیم که کسانی که اهل فن هستند اتفاقا آنهایی هستند که در این مسیر از متن به حاشیه رانده شده اند.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16

انتشار اولیه: شنبه 26 اسفند 1391 / باز انتشار : جمعه 2 فروردین 1392

کلید واژه ها: آمریکا سیاست خارجی ایران دکتر مهدی مطهرنبا انتخابات ریاست جمهوری ایران


نظر شما :