نوزدهمین بخش از مصاحبه عبدالسلام جلود با العربیه
قذافی مخالف سرشناسش را چگونه کشت؟
دیپلماسی ایرانی: "خاطرات سیاسی" مجموعه برنامه هایی است که شبکه العربیه از نیمه های اکتبر سال 2011 روزهای جمعه پخش آن را آغاز کرده است. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهره های سیاسی مطرح دنیا مصاحبه هایی را انجام می دهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است.
طاهر برکه، یکی از مهم ترین مصاحبه هایش را با عبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت قذافی انجام داده است. مردی که از زمانی که قذافی به قدرت رسید دوشادوش وی بود و در بسیاری از پرونده های داخلی و بین المللی لیبی نقشی تعیین کننده داشت. وی که متولد 15 دسامبر 1944 است، از سپتامبر 1969 تا 1992 مسئولیت های مهم متعددی را در حکومت قذافی بر عهده داشت. جلود در 19 اگوست 2011 هم زمان با آغاز انقلاب مردمی لیبی از حکومت قذافی جدا شد و برای نخستین بار در طول سال های کنار گذاشته شدنش از قدرت توسط قذافی در زنتان، یکی از شهرهای انقلابی لیبی نمایان شد و پس از آن به دوحه رفت و در همان جا ماندگار شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون نوزدهمین بخش از این مصاحبه ها پیش رویتان قرار می گیرد:
المحیشی در ابتدا به تونس فرار کرد و روابط قذافی با نظام تونس به هم خورد و همه افسرانی که در کودتا دست داشتند و فرار نکردند، کشته شدند. بعد از تونس المحیشی در مصر مستقر شد و روابط لیبی با مصر تحت رهبری سادات نیز به هم خورد. در آن جا المحیشی چند بار مورد سوء قصد نافرجام قرار گرفت. اما بعد از آن که سادات معاهده کمپ دیوید را امضا کرد، المحیشی هم بسیار از او انتقاد کرد..
داستان تخریب روابطشان معروف است.
و در این مدت بود که برنامه ای علیه او رقم خورد.
داستان طولانی ای دارد. او حتی بعد از آن ]امضای معاهده کمپ دیوید توسط انور سادات[ عکس سادات را از اتاق دیوار پایین آورد و شکست.
بله، و انتقادهای بسیاری از او کرد و تبدیل به یک چهره غیر قابل قبول در مصر شد و او هم از آن جا به مغرب رفت و از آن جا به زور و بدون این که خودش بداند به فرودگاه لیبی بازگردانده شد. به گونه ای که قذافی در فرودگاه لیبی با او دیدار کرد و همان جا او را کشت.
نه این داستان صحیح نیست. معمر در صبها بود و من برای شرکت در جلسه ای در طرابلس بودم. بعد از آن من هم برای شرکت در جسله معمر به صبها رفتم. وقتی که رسیدم، آقای قذاف الدم نزد من آمد. قذاف الدم زنده است و می تواند همین الآن شهادت بدهد. خود احمد قذاف الدم نزد من آمد، او آدم با فرهنگ و متشخصی است، او در حالی که گریه می کرد نزد من آمد. قهر بود و گریه می کرد و می گفت باورت می شود، برادران رفته اند و المحیشی را آورده اند در حالی که معمر با ملک حسن تبانی کرده است تا المحیشی را بی هوش به لیبی بیاورند. گفت که به او داروی بی هوشی قوی تزریق کرده اند. برای این که او آدم قوی هیکل است و قدرت ذهنی بالایی دارد. یعنی از این می ترسیدند که او در هواپیما بفهمد که چه خبر است و بخواهد در مسیر هواپیما مشکلی ایجاد کند. برای همین به او مواد بی هوشی بسیار قوی تزریق کرده بودند، بیش از اندازه ای که جسم انسان بتواند آن را تحمل کند. به من گفت وقتی که او را از هواپیما پایین می آوردند، نمی توانست راه برود و به شدت بیرون روی داشت.
چقدر بد! ولی همچنان زنده بود؟
نمی دانم. به من چیزی در این باره نگفت. طبیعتا او قبل از المحیشی به فرودگاه رسیده بود اما او خودش به من گفت که مواد بی هوشی قوی به او زدند و دائما بیرون روی شدید داشت و او نمی توانست خودش را کنترل کند و از شدت بی هوشی های قوی دستگاه گوارشش دچار پارگی شده بود..
این مطلب را خود آقای قذاف الدم به تو گفت؟
بله خود آقای قذاف الدم گفت. قطعا بعدش من پیش معمر رفتم در حالی که با او قهر بودم. گفتم ای معمر تو در برابر پولیساریو و چاد تبانی می کنی، آن موقع ملک حسن با چاد درگیر بود و تو از برگه حمایتت از پولیساریو استفاده می کنی برای این که بتوانی در ضمن تبانی المحیشی را تحویل بگیری؟ و حتی آن طور که گفته می شود او حمایت مالی از ملک حسن کرد و..
او قراردادهای چندین میلیون دلاری با او امضا کرد.
به هر حال، معمر هیچ واکنشی نشان نداد جز تبسم.
چه کسی مهندسی این تبانی را از جانب لیبی بر عهده داشت؟
نمی دانیم. خودش ارتباطاتی با افراد وفادار به خودش داشت و ترتیب این کار را داد. یعنی خودش تماس های مستقیم با ملک حسن داشت.
او در برابر این کار برخی از عناصر پولیساریو را تسلیم مغرب کرد.
نه.
فقط به توقف حمایت از آنها کفایت کرد؟
او حمایتش را متوقف کرد. او حمایتش را از پولیساریو به طور کامل متوقف کرد، و این کار غیر اخلاقی بود و من با این رفتارش مخالف بودم.
خوب، چه بر سر المحیشی آمد وقتی که وارد لیبی شد؟
نمی دانم جز این که او در گذشت. من چیزی درباره جزئیات این موضوع نمی دانم. به اعتقادم بر اساس آن چیزی که خود آقای قذاف الدم برایم تشریح کرد او در اثر آن وضعیت تمام کرد. گفت که دستگاه گوارشش دچار پارگی شده است و در رمق های آخرش بوده است. به گونه ای که نمی توانست راه برود. می گفت که کارش تمام شده بود، وضعیتش بسیار بسیار بد بد بود.
در اطلاعات متعددی که البته حقیقتا چندان هم قابل اعتماد نیستند، اما فرصتی به تو می دهیم تا بتوانی درباره آن نظر بدهی، گفته می شود هنگامی که مسیر هواپیما تغییر کرد و در لیبی فرود آمد، عمر المحیشی به هوش بود و قذافی در برابرش بود و به او دشنام می داد و شکنجه اش می کرد و تو هم با او بودی؟
نه نه صحیح نیست. من گفتم من اصلا نبودم. من از جلسه که آمدم.. ببین اطلاعاتی که گفتی هیچ کدام صحیح نیستند، آن چه من به تو گفتم صحیح است.
یعنی حتی قذافی هم در فرودگاه نبود؟
فکر نمی کنم. نه گمان نمی کنم که بود. امکان ندارد که آن جا بوده باشد..
چرا امکان ندارد؟
برای این که آخر همه چیز تمام شده بود. برای او مهم این بود که المحیشی به لیبی برسد. معمر تا لحظه ای پیگیر ماجرا بود که مغربی ها او را در هواپیما گذاشتند، بعد از آن دیگر تمام شد.
ادامه دارد...
نظر شما :