بولتون: اوباما سرش را زیر برف کرده است
به گزارش فارس، اندیشکده "شورای امنیت آمریکا"، در مقاله ای به قلم "جان بولتون"، سفیر سابق سازمان ملل متحد، می نویسد: آتش تروریسم بار دیگر از زیر خاکستر بیرون آمده و گروه های وابسته به القاعده در لیبی، مالی و الجزایر ریشه دوانده اند و چیزی نمی گذرد که عملیاتی تروریستی در سراسر جهان صورت خواهند داد. اوباما باید به جای تقلیل خطر، خطرات جدی را واقع گرایانه ببیند و برای تهدیدهای خارجی آمریکا چاره ای بیندیشد.
* اوباما سرش را زیر برف کرده و القاعده فعال را نمی بیند
اوباما پس از آنکه در تاریخ 6 سپتامبر درخواست حزبش مبنی بر نامزدی مجدد او در انتخابات را پذیرفت، در جمله ای اغراق آمیز گفت: "القاعده در سرازیری شکست است، و اسامه بن لادن هم که مرده است."
جمعیت نیز در تأیید حرف او فریاد کشیدند. حالا متأسفانه روشن شده که انگار یک نفر این حرف ها را نشنیده، یا اهمیتی به آنها نداده است. پنج روز بعد، تروریست ها به بنغازی حمله کردند و سفیر آمریکا، "کریستوفر استیونز"، و سه آمریکایی دیگر را کشتند.
تروریست های دیگر در شمال مالی، که وابسته به گروه القاعده اند، در شرف تصرف سرزمینی به بزرگی ایالت تگزاس بودند و دیگران نیز حمله متهورانه ای در الجزایر صورت دادند که به کشته شدن 38 گروگان یا حتی بیشتر منجر شد.
* ندیدن تهدیدات فعلی تروریسم عواقب سنگینی در پی خواهد داشت
واکنش آمریکا و غرب تا به امروز مشتمل بر پاسخ هایی پراکنده با نتایجی درهم و برهم بوده است.
اگر رئیس جمهور چشم بندهای ایدئولوژیکش را سریعاً برندارد و تهدید تروریسم بین الملل را مشاهده نکند، باید در انتظار مجموعه حملاتی دیگر باشیم –حملاتی که بی شباهت به مجموعه حملات دهه 1990، که در نهایت به حملات 11 سپتامبر انجامید، نیستند.
* دولت اوباما کوشید به نوعی جنگ علیه تروریسم را پایان یافته تلقی کند
اوباما کوشیده که هم به شکل شفاهی و هم از نقطه نظر سیاسی، تعریف محدودی از تهدید تروریستی به دست دهد تا بتواند اعلام پیروزی کند. مثلاً، او در سخنرانی پذیرش نامزدی گفت: "من قول دادم روی تروریست هایی که در 11 سپتامبر به ما حمله کردند تمرکز مجدد کنم. به وعده خودم نیز وفا کردم." دولت اوباما امید داشت که با محدود کردن و تقلیل دادن "تروریسم" به القاعده در وزیرستان (و در نتیجه مستثنی کردن طالبان و وابسته های القاعده در نقاط دیگر و در واقع مستثنی کردن همه به جز کادر بن لادن)، در نهایت خودش را به نقطه ای برساند که بتواند مدعی شود جنگ علیه تروریسم به پایان رسیده است.
* آتش تروریست ها بار دیگر از زیر خاکستر بیرون آمد
اما رویدادهایی که در لیبی، مالی و اکنون الجزایر شاهدش هستیم این تصور را به بهای گزافی که از دست رفتن جان انسان ها بود از بین برده است. قاتلان الجزایری، با مطرح کردن پیشنهاد معاوضه تروریست های زندانی در آمریکا با گروگان هایشان، نشان دادند که هنوز فکر آنها بهتر از ما کار می کند.
در لیبی، اوباما پس از براندازی معمر قذافی، میدان را ترک کرد. تروریست ها در آنجا ریشه دواندند و تراژدی بنغازی را رقم زدند. در همین فاصله، مزدوران قذافی فرار کردند و در مالی، جایی که تمامی گروه های رادیکال دور دنیا می توانند در آن پناهگاه امنی داشته باشند، برای خود مأمنی فراهم کردند. در الجزایر، جایی که ارتش 20 سال پیش جنگی خونین با اسلام گراها داشت، نیز بار دیگر آتش از زیر خاکستر بیرون آمد.
* تهدید تروریستی تا بسیار فراتر از بن لادن رفته است
یک حمله تروریستی به حمله دیگر منجر نشد، اما همبستگی نیروهایی که پشت این تهدیدهای مرگبار بوده اند آشکارا عیان شده است. سقوط قذافی، که کاخ سفید اوباما برای حمایت از سیاست های خاورمیانه ای اش آن را در بوق و کرنا کرد، این واقعیت را عیان ساخته که تهدید تروریستی تا بسیار فراتر از بن لادن رفته است.
کشتن بن لادن و رهبران القاعده در وزیرستان تهدیدهایی را که روزانه مثل قارچ رشد می کنند کاهش نداده است. این تهدیدها عبارتند از القاعده در مغرب اسلامی؛ القاعده در شبه جزیره عربستان؛ القاعده در عراق. و هر روز بر فهرست شاخه و شعب دیگر افزوده می شود.
وقتی طالبان بار دیگر قدرت را در افغانستان به دست گرفت، همچنان که سیاست های اوباما تقریباً متضمن چنین وضعیتی است، می توان روی ظهور مجدد القاعده در آنجا نیز حساب باز کرد.
* تروریست ها به حمایت دولت الجزایر از مأموریت فرانسوی ها واکنش نشان دادند
گروگانگیری در "بریتیش پترولیوم"، در تأسیسات گاز طبیعی آمناس، با هدف انتقام جویی از الجزایر بود که به ارتش فرانسه، و در حمایت از مأموریت آنها برای مبارزه با ناحیه تحت محاصره تروریست های مالی، اجازه پرواز در منطقه هوایی الجزایر را داده بود؛ اعدام یک گروگان فرانسوی در سومالی، که در خبرها چندان عنوان نشد، نیز به همین دلیل بود. اما حمله تروریستی در الجزایر قطعاً نیازمند آمادگی های پیشینی وسیعی بود.
* پس از تأسیسات انرژی، زیرساخت ها، نهادهای مالی و منافع غرب اهداف تروریست ها می شوند
مضاف بر این، وقتی گروگان گیری مهم ترین هدف این حمله بود، مهم این است که تروریست ها به هدف اقتصادی حیاتی و مهمی حمله کنند. تولید نفت و گاز نقشی محوری در اقتصاد الجزایر دارد؛ اگر اکنون این تأسیسات انرژی هدف تروریست ها شده اند، تأسیسات دیگر منطقه نیز به زودی هدف خواهد شد و در نتیجه تأثیرهای منفی زیادی بر قیمت های همچنان بی ثبات انرژی خواهند گذاشت.
وانگهی، ممکن است این حملات پیش زمینه حملاتی به زیرساخت ها، نهادهای مالی، یا اهداف اقتصادی غرب باشند. اما کاهش های عظیم اوباما در بخش نیروهای دفاعی (و 500 میلیارد دلار دیگری که در شرف کاهش است) باعث می شود توانایی آمریکا برای اعمال قدرت در سطح بین المللی و دفاع از منافعش به شدت کاهش یابد.
* خیلی طول نمی کشد که تروریست ها عملیاتی را در سراسر جهان سازمان دهند
اروپا که وضعش از آمریکا هم بدتر است، با اینکه عملیات فرانسه در مالی به قصد بازیافتن قدرت های استعماری است، در توانایی پاریس برای ادامه طولانی مدت عملیات تردید است. اگر تروریست ها بتوانند مواضعشان را حفظ کنند، می توانند به عملیاتی در سطح جهانی سروسامان دهند.
شاید تیمبوکتو دور به نظر برسد، اما از منهتن فقط به اندازه دو پرواز فاصله دارد. دقیقاً به این دلیل که تروریسم از طریق سلسله مراتب سازمانی، یا ساختارهای فرماندهی و کنترل ارتشی عمل نمی کند نمی توان به راحتی "سرش را از بدن جدا ساخت". القاعده صرفاً یک سازمان نیست، بلکه رویش ناهنجار ایدئولوژی افراطی است که در خاورمیانه و فراتر از آن ریشه دواند. آمریکا، تحت حاکمیت اوباما، در کنار گود ایستاده، اما خاورمیانه داخل گود است.
* اوباما چهار سال طولانی پیش رو دارد و باید به فکر تهدیدهای خارجی آمریکا باشد
فراتر از آفریقا هم که با جنگ های سوریه و یمن روبرواییم. خیزش اعراب، نه تنها نتوانست بدیلی صلح آمیز در مقابل تروریسم سبک القاعده ای باشد، بلکه خودش تبدیل به ضمیمه و یاری رسان تروریسم شد، اسلام گراهای رادیکال در مصر قدرت گرفتند و تهدید رژیم هایی شدند که دوست آمریکا هستند.
حالا که اوباما بار دیگر با اطمینان خاطر انتخاب شده، آیا حتی کمتر از پیش نگران تهدیدهای خارجی آمریکاست؟ چهار سال طولانی را پیش رو داریم. دشمنانمان نیز این را خوب می دانند.
نظر شما :