روسیه ای که می خواهد شماره یک باشد
تقلای مسکو برای برابری سیاسی - اقتصادی با واشنگتن
ديپلماسي ايراني: انتخاب مجدد آقاي اوباما به عنوان رئيس جمهور امريكا نمي تواند روي روابط روسيه و امريكا تغيير چنداني ايجاد كند. زيرا موضع پوتين بعد از پيروزي در انتخابات اخير كه براي بار دوم به عنوان رئيس جمهور روسيه انتخاب شده است، از همان آغاز ناسازگاري با غرب اعلام شده است. البته اين ناسازگاري بيشتر تبليغاتي و شعاري بود. پوتين شعار مي داد كه مي خواهد از يكجانبه گرايي امريكا جلوگيري كند. بنابراين روابط امريكا و روسيه بيشتر به خود روسيه بستگي دارد تا انتخاب مجدد آقاي اوباما. اگر آقاي رامني هم در انتخابات امريكا برنده مي شد، در نگاه روسيه نسبت به مسائل تغييري ايجاد نمي شد. چون روسيه پوتين اكنون مي خواهد از موضعي ناسازگار به مسئله روابط بين الملل نظر افكند.
پوتين در تبليغات انتخاباتي خود اين مسئله را عنوان كرده بود كه در صدد است نقش روسيه در محيط بين الملل را افزايش دهد. اين افزايش نقش به مفهوم اين است كه در مواردي با غرب دچار چالش مي شود. مثلا در پرونده هسته اي ايران، نگاه روسيه كاملا با نگاه غرب و امريكا متفاوت است. در مسئله سوريه نيز اختلاف بسيار شديدي بروز كرده و اين اختلاف ادامه خواهد داشت. بنابراين چه آقاي اوباما در كاخ سفيد باشد، چه آقاي رامني، موضع روسيه تغييري نخواهد كرد. من فكر مي كنم كه روسيه در شرايط كنوني دچار يك چالش عمده شده است و اين چالش ناشي از سياست هايي است كه آقاي پوتين دنبال مي كند. در گام نخست پوتين در داخل با عدم مشروعيت از سوي مخالفاني روبروست كه او را به تقلب در انتخابات رياست جمهوري و حزب روسيه واحد (حزب حاكم) را به تقلب در انتخابات دوما متهم مي كنند. رسانه ها تحت كنترل شديد دولت هستند و احزاب آزاد با چالشهايي روبرو هستند و فضاي آزاد و دمكراسي از سوي مخالفان و غربي ها مورد انتقاد شديد است. او را متهم به حكومتي پليسي مي كنند.
در محيط بين الملل تنش روسيه با تركيه بر سر مسئله سوريه حتي به تهديد انجاميده است. روسيه تركيه را تهديد كرده است اگر حتي يك سرباز ترك وارد سوريه شود روسيه به تركيه حمله نظامي خواهد كرد. گويا روسيه مي انديشد كه دوره جنگ سرد است و از موضع و موقعيت شوروي برخوردار است، در حالي كه در دوره شوروي نيز، اين اتحاد نتوانست از عهده نگهداري خود در افغانستان برآيد. تركيه عضو پيمان ناتوست و منشور ناتو طوري است كه مي تواند در دفاع از اعضاي خود وارد عمل شود. تركيه با سوريه هم مرز است ولي روسيه مرز مشتركي نه با تركيه و نه با سوريه دارد. اگرچه مرز آبي با تركيه دارد، ولي تنگه هاي بسفر و دارادنل در تركيه قرار دارد كه عضو ناتوست. روسيه به غرب هم هشدار داده است كه مسئله سوريه، مسئله روسيه هم هست. بنابراين روسيه در چالشي جدي با امريكا به سر مي برد.
اما چرا اين چالش ايجاد شده و ادامه خواهد داشت؟ به نظر مي رسد موقعيتي كه آقاي پوتين دوباره به دست آورده اين فرض را براي او ايجاد كرده كه مي خواهد و مي تواند جايگاه روسيه را در نظام بين الملل ارتقا بخشد. اما مشكل روسيه اين است كه ظرفيت اين كار را ندارد. نه وزن كافي در اقتصاد و نه در سياست جهاني دارد. هم از نظر حجم تجارت خارجي و هم از نظر وزن و حجم توليد ناخالص داخلي، روسيه در برابر اتحاديه اروپا و امريكا حرفي براي گفتن ندارد. ناگزير روابط تنش آلود مي شود. برنامه هاي غرب براي كمك به بازسازي اقتصادي و به ويژه بازسازي صنايع روسي با توقف روبرو مي شود و تا حدي دچار ركود خواهد شد. چون روسيه با اين مسئله مواجه است كه براي نوسازي صنايع خود نيازمند سرمايه گذاري خارجي و تكنولوژي غربي است. روش هايي كه آقاي پوتين در پيش گرفته اين روند را كند مي كند و ناگزير با در نظر گرفتن اين مسائل در ادامه روند بازسازي و توسعه اقتصادي روسيه اخلال ايجاد خواهد شد. اگر پوتين به غرب متمايل شود، با شعارهاي انتخاباتي و وجهه اي كه از طريق آن ها در ميان مردم براي خود ساخته، با تناقض مواجه مي شود. اگر با غرب همكاري نكند، سرمايه گذاري خارجي در روسيه رخ نخواهد داد و حتي سرمايه هاي زيادي از روسيه خارج مي شود و به سمت غرب سرازير مي شود.
از طرف ديگر روابط روسيه با مناطق پيراموني خود از جمله جمهوري هاي بازمانده از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي هم در حال تقويت است. اين به مفهوم آن است كه روسيه مي خواهد در چند جبهه به مبارزه ادامه دهد: 1. گسترش نفوذ خود در آسياي مركزي و قفقاز، 2. جلوگيري از يكجانبه گرايي امريكا و 3. درگير شدن در مسئله خاورميانه. اما به نظر مي رسد روسيه توان پرداختن به همه اين مسائل را نخواهد داشت. همان طور كه مي دانيد با زمزمه خروج نيروهاي بيگانه از افغانستان در ميان كشورهاي آسياي مركزي نگراني هايي نسبت به گسترش جنبش هاي اسلامي در حال شكل گيري در اين منطقه بروز كرده است. روسيه نيز نگران سرايت اين جنبش ها به داخل مرزهاي خود است. هرچند كه روسيه حتي با همين تاجيكستان كه مي خواهد حضور نظامي خود را براي سي سال ديگر در آن جا ادامه دهد، مرز مشتركي ندارد و فاصله زيادي از اين مرزها دارد. تنها براي كسب وجهه اي كه آقاي پوتين به دنبال آن است، تلاش دارد كه با تاجيكستان رابطه خود را گسترش دهد. چون مي پندارد كه افغانستان با هند، امريكا، فرانسه و انگلستان قرارداد همكاري هاي استراتژيك امضا كرده است، مي تواند تهديدي براي روسيه و هم پيمانان او در آسياي مركزي باشد، بنابراين احساس نا امني مي كند. به همين سبب احساس مي كند كه نيازمند حضور فعال در اين محيط است تا بتواند به موقع به ايفاي نقش بپردازد.
بنابراين روسيه پتانسيل خود را صرف گسترش نفوذ خود در كشورهاي بازمانده از اتحاد جماهير شوروي مي كند و حجم تجارت خود را با اين كشورها افزايش داده است. در همين دوره ها روسيه به يكي از نخستين شركاي تجاري اين كشورها تبديل شده است. البته اين اقدام در رويارويي با چين صورت گرفته است. بنابراين روسيه هم براي توسعه نفوذ در آسياي مركزي و قفقاز و رقابت تنگاتنگ با چين براي تعيين حوزه نفوذ و در درجه دوم براي رقابت با امريكا در حوزه خاورميانه و فعاليت بيشتر براي بازيابي جايگاه از دست رفته خود اقداماتي انجام داده است. به همين دليل نمي توان گفت همه اين مسائل تحت تاثير مستقيم انتخاب مجدد آقاي اوباما به عنوان رئيس جمهور امريكا است. روسيه راه خود را مي رود. هرچند ممكن است آقاي اوباما به صورت متعادل تري نسبت به آقاي رامني بخواهد رابطه خود را با روسيه ادامه دهد.
در هر حال به نظر مي رسد روسيه با چالش هاي زيادي مواجه خواهد شد. تحولات خاورميانه تنگناي بيشتري براي روسيه ايجاد خواهد كرد. البته اين گونه نيست كه اين جايگاه به امريكا واگذار شده باشد. تخريب روابط روسيه با تركيه مي تواند به هر دو طرف آسيب برساند. چون هر دو طرف روابط گسترده اي با هم داشتند و از اين روابط بسيار سود مي بردند. از اين رو به نظر مي رسد روسيه بايد در ديدگاه هاي خود تجديد نظر كند و به دنبال تعامل در محيط بين الملل باشد. هرچند كه كشورهايي كه از يكجانبه گرايي امريكا متضرر مي شوند و نوع انتخاب آقاي اوباما به عنوان رئيس جمهور شايد تا حدي صحنه را براي مذاكره و تعامل با كشورهاي ديگر آماده كند. به همين سبب شايد نكته مثبت انتخاب مجدد آقاي اوباما به عنوان رئيس جمهور امريكا اين باشد كه ايالات متحده در اين دوره علاقمند نباشد كه به رويارويي نظامي دوباره در منطقه دست بزند. تجربه ليبي و افغانستان و عراق براي امريكا هزينه بردار بوده است. به همين سبب سياست اوباما به اين سمت است كه به طور جدي تري تعامل اقتصادي و گفت و گو و مذاكره را در دستور كار قرار دهد. روند امور نشان داده است كه ابزار اقتصادي در جهان معاصر، كارآمدتر از ابزار نظامي است. آمريكا به تنهايي حدود 28 درصد توليد ناخالص جهان را توليد مي كند و حدود 10 درصد تجارت جهاني را در اختيار دارد. روسيه در اين ميان قابل مقايسه با آمريكا نيست. هر كشور در محيط بين الملل به اندازه وزن اقتصادي و علمي و فني خود مي تواند تاثير گذار باشد./12
نظر شما :