ابزار این جنگ،جنگنده نیست
خبرآنلاین : یمن در نخستین روزهای ماه می شاهد خشونت های فراگیر بود. سومین روز از این ماه بود که حملات جنگنده های بدون سرنشین در جنوب یمن قریب به 13 مظنون به فعالیت های تروریستی را کشت. سه روز بعد یعنی در ششم مای می حمله یک جنگنده دیگر فهد از رهبران عملیاتی القاعده در این کشور را از پای در آورد. در دهمین روز هم یک حمله دیگر هشت شبه نظامی را به کشتن داد.
در میانه این کشتن ها و کشته شدن ها بود که خبرگزاری آسوشییتدپرس در گزارشی اعلام کرد که نیروهای اطلاعات امریکا یک عملیات بمب گذاری را در یمن خنثی کرده اند. به نظر می رسد که ماه می، ماه مبارزه با ترور در شبه جزیره عربی بوده است . اما در سوی دیگر این سکه هم افزایش حملات جنگنده های بدون سرنشین بود که هزینه های مادی و البته سر و صداهای انتقاد آمیز خود را دارد.
پایان سال 2009 میلادی بود که مقام های یمنی، رقم تخمینی نیروهای وابسته به القاعده فعال در این کشور را بیش از 300 جنگجو اعلام کردند.زمانی که عمر فاروق عبدالمطلب در حالی که مواد منفجره را در لباس زیر خود پنهان کرده بود شناسایی و از به پایان رساندن عملیات تروریستی اش محروم ماند، مشخص شد که این رقم چندان هم خیالی نبوده است. باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا در همان زمان با اشاره به دستگیری عمر ، حضور القاعده در یمن را تهدیدی جدی خوانده و بر لزوم مبارزه جهانی با تروریسم در حد و اندازه بیشتر تاکید کرد.
اوباما بلافصله به این دستور خود جامه عمل پوشانده و بر تعداد عملیات های ضد تروریستی افزود. وی مجموعه ای از حملات هدفمند جنگنده های بدون سرنشین به مقر القاعده در یمن را هدایت کرد .این حملات تا یک سال بعد نیز با همین شدت ادامه یافت و در نتیجه جنگ ، یمن را به تمام معنا در آغوش کشید.
اکنون سوال اینجاست که نتیجه این جنگ چه بود؟ در جلسه تحقیق و تفحص در خصوص فعالیت های القاعده در یمن مشخص شده است که این گروه تروریستی بیش از 1000 عضو در سرتاسر یمن دارد. آیا زمانی که تعداد نیروهای القاعده در یمن در یک بازه زمانی چند ساله چند برابر می شود می توانیم ادعای موفقیت در این کشور را مطرح کنیم؟
عملکرد امریکا در یمن تبعات دیگری هم به همراه دارد که می تواند در جمع بندی کلی به نفع استراتژی و روش های نظامی جاری واشنگتن در منطقه نباشد. ماموریت مبارزه با تروریسم با تعریفی که در این سالها از آن داشته ایم مبتنی بر حمایت امریکا از دولت مرکزی در صنعا است. دولتی که سالها سکان آن در اختیار علی عبدالله صالح بود. رئیس جمهوری که اخیرا پس از مقاومت های فراوان در برابر موج اعتراض های عمومی از اریکه قدرت پایین کشیده شد. در حال حاضر نیز زمام امور را معاون او منصور الهادی در یمن در اختیار دارد. رژیم صالح به قدری منفور بود که با آغاز تحولات جهان عرب ، موج اعتراض ها در سرتاسر شهرهای یمن آغاز شد.
گروه های شبه نظامی مورد حمایت القاعده در یمن از این خلا استفاده کردند. انصار الشریعه گروه تندرو جدیدی که در یمن جان گرفته است کنترل امور در برخی مناطق جنوبی را در دست گرفته و با نیروهای امنیتی این کشور درگیر است. تحلیل گران بین المللی در خصوص ماهیت این گروه و اتصال آن به حلقه القاعده شک و تردیدهایی دارند. با اینهمه با تحلیل پیام های این گروه می توان نتیجه گیری کرد که آنها نیز ترجیح می دهند بخشی از یک گرونه تروریستی بزرگ تر و مشهور ترباشند تا تروریست هایی تکرو و گمنام. تروریست هایی که از دهه نود تاکنون دولت یمن را در جنوب این کشور زمینگیر کرده اند.
به گزارش آتلانتیک ، ناآرامی ها و آنارشی های گسترده در یمن این فرصت طلایی را در اختیار شبه نظامیان قرار داده که با در اختیار داشتن تسلیحات جدید در حقیقت دست به ابتکارهایی نیز بزنند. از این دریچه که به تحولات نگاه کنید متوجه می شوید که تا چه اندازه موفقیت آمیز خواندن عملیات خود در این کشور سخت است . برخی مردهای بد این داستان با حملات جنگنده ها کشته می شوند اما نیروهای قبیله ای ادعا می کنند که در این میان شهروندان غیرنظامی بسیاری هم قربانی شده اند. بنابراین مشروعیت حمله با جنگنده های بدون سرنشین همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.
چالش اصلی در یمن سیاسی است: دولتی غیرقانونی با چند گروه متفاوت از جنبش های مقاومت و مخالف خود در حال ستیز است و این در حالیست که یک گروه تروریستی در حال رخنه به این جریان مقاومت است. این مساله چالشی نیست که بتوان در چشم برهم زدنی با فرستادن تجهیزات و یا حملات جنگنده های بدون سرنشین آن را حل و فصل کرد. این مناقشه چالشی است نیازمند قالبی اقتصادی،سیاسی است که مطالبه های جامعه یمن را هم دربربگیرد. البته که آمریکایی ها دیپلمات هایی در یمن دارند و بسیاری از تحلیل گران سیاسی و اقتصادی در واشنگتن بر روی پرونده این کشور کار می کنند اما مساله اینجاست که مشکل این کشور با جنگنده حل نمی شود و نخواهد شد.
در میانه این کشتن ها و کشته شدن ها بود که خبرگزاری آسوشییتدپرس در گزارشی اعلام کرد که نیروهای اطلاعات امریکا یک عملیات بمب گذاری را در یمن خنثی کرده اند. به نظر می رسد که ماه می، ماه مبارزه با ترور در شبه جزیره عربی بوده است . اما در سوی دیگر این سکه هم افزایش حملات جنگنده های بدون سرنشین بود که هزینه های مادی و البته سر و صداهای انتقاد آمیز خود را دارد.
پایان سال 2009 میلادی بود که مقام های یمنی، رقم تخمینی نیروهای وابسته به القاعده فعال در این کشور را بیش از 300 جنگجو اعلام کردند.زمانی که عمر فاروق عبدالمطلب در حالی که مواد منفجره را در لباس زیر خود پنهان کرده بود شناسایی و از به پایان رساندن عملیات تروریستی اش محروم ماند، مشخص شد که این رقم چندان هم خیالی نبوده است. باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا در همان زمان با اشاره به دستگیری عمر ، حضور القاعده در یمن را تهدیدی جدی خوانده و بر لزوم مبارزه جهانی با تروریسم در حد و اندازه بیشتر تاکید کرد.
اوباما بلافصله به این دستور خود جامه عمل پوشانده و بر تعداد عملیات های ضد تروریستی افزود. وی مجموعه ای از حملات هدفمند جنگنده های بدون سرنشین به مقر القاعده در یمن را هدایت کرد .این حملات تا یک سال بعد نیز با همین شدت ادامه یافت و در نتیجه جنگ ، یمن را به تمام معنا در آغوش کشید.
اکنون سوال اینجاست که نتیجه این جنگ چه بود؟ در جلسه تحقیق و تفحص در خصوص فعالیت های القاعده در یمن مشخص شده است که این گروه تروریستی بیش از 1000 عضو در سرتاسر یمن دارد. آیا زمانی که تعداد نیروهای القاعده در یمن در یک بازه زمانی چند ساله چند برابر می شود می توانیم ادعای موفقیت در این کشور را مطرح کنیم؟
عملکرد امریکا در یمن تبعات دیگری هم به همراه دارد که می تواند در جمع بندی کلی به نفع استراتژی و روش های نظامی جاری واشنگتن در منطقه نباشد. ماموریت مبارزه با تروریسم با تعریفی که در این سالها از آن داشته ایم مبتنی بر حمایت امریکا از دولت مرکزی در صنعا است. دولتی که سالها سکان آن در اختیار علی عبدالله صالح بود. رئیس جمهوری که اخیرا پس از مقاومت های فراوان در برابر موج اعتراض های عمومی از اریکه قدرت پایین کشیده شد. در حال حاضر نیز زمام امور را معاون او منصور الهادی در یمن در اختیار دارد. رژیم صالح به قدری منفور بود که با آغاز تحولات جهان عرب ، موج اعتراض ها در سرتاسر شهرهای یمن آغاز شد.
گروه های شبه نظامی مورد حمایت القاعده در یمن از این خلا استفاده کردند. انصار الشریعه گروه تندرو جدیدی که در یمن جان گرفته است کنترل امور در برخی مناطق جنوبی را در دست گرفته و با نیروهای امنیتی این کشور درگیر است. تحلیل گران بین المللی در خصوص ماهیت این گروه و اتصال آن به حلقه القاعده شک و تردیدهایی دارند. با اینهمه با تحلیل پیام های این گروه می توان نتیجه گیری کرد که آنها نیز ترجیح می دهند بخشی از یک گرونه تروریستی بزرگ تر و مشهور ترباشند تا تروریست هایی تکرو و گمنام. تروریست هایی که از دهه نود تاکنون دولت یمن را در جنوب این کشور زمینگیر کرده اند.
به گزارش آتلانتیک ، ناآرامی ها و آنارشی های گسترده در یمن این فرصت طلایی را در اختیار شبه نظامیان قرار داده که با در اختیار داشتن تسلیحات جدید در حقیقت دست به ابتکارهایی نیز بزنند. از این دریچه که به تحولات نگاه کنید متوجه می شوید که تا چه اندازه موفقیت آمیز خواندن عملیات خود در این کشور سخت است . برخی مردهای بد این داستان با حملات جنگنده ها کشته می شوند اما نیروهای قبیله ای ادعا می کنند که در این میان شهروندان غیرنظامی بسیاری هم قربانی شده اند. بنابراین مشروعیت حمله با جنگنده های بدون سرنشین همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.
چالش اصلی در یمن سیاسی است: دولتی غیرقانونی با چند گروه متفاوت از جنبش های مقاومت و مخالف خود در حال ستیز است و این در حالیست که یک گروه تروریستی در حال رخنه به این جریان مقاومت است. این مساله چالشی نیست که بتوان در چشم برهم زدنی با فرستادن تجهیزات و یا حملات جنگنده های بدون سرنشین آن را حل و فصل کرد. این مناقشه چالشی است نیازمند قالبی اقتصادی،سیاسی است که مطالبه های جامعه یمن را هم دربربگیرد. البته که آمریکایی ها دیپلمات هایی در یمن دارند و بسیاری از تحلیل گران سیاسی و اقتصادی در واشنگتن بر روی پرونده این کشور کار می کنند اما مساله اینجاست که مشکل این کشور با جنگنده حل نمی شود و نخواهد شد.
نظر شما :