کارشناسان اسرائیلی خطاب به غربیها
مذاکره با ایران باید موفقیتآمیز باشد
اندیشکده موسسه مطالعات فلسطین که یک موسسه مستقل مسقر در بیروت است و از سال 1963 به کمک پژوهشگران و استراتژیستهای مهم دنیا (عموما عرب) تحلیلهای سیاسی روز ارائه میدهد، با انتشار گزارشی ویژه در قالب پرونده تلاش کرده است که به نوعی پاسخی برای این سوالها بیابد. این موسسه برای یافتن این جوابها به دنبال پژوهشگران و کارشناسان فعال در اندیشکدههای اسرائیلی رفته تا شاید بتواند دریابد که واقعا اسرائیلیها درباره برنامه هستهای ایران چگونه فکر میکنند.
عاموس یادلین ویوئیل گوزانسکی، پژوهشگر عالیرتبه مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در این باره میگوید: «وقتی که ایران مانور بزرگ دریاییاش را در ابتدای ژانویه 2012 در تنگه هرمز انجام داد، بحث جنگ با ایران مجددا بالا گرفت. آن مانور این پیام را به غرب داد که ایران میتواند به سادگی و با قدرت هر چه تمامتر تنگه هرمز را ببندد. تنگهای که نزدیک به 40 درصد انرژی جهان از آن عبور میکند و 90 درصد صادرات نفتی کشورهای عربی از طریق آن انجام میشود. ایران این مانور را در پاسخ به تهدیدهایی که از جانب امریکا و اسرائیل مبنی بر احتمال حمله نظامی مطرح شده بود، انجام داد.»
وی در ادامه میگوید: «اما مساله جنگ با ایران مساله سادهای نیست. بر اساس اطلاعاتی که ما داریم ایران کنترل کاملی بر تنگه هرمز دارد و نزدیک به 17 میلیون بشکه نفتی که از آن عبور میکند (رقمی که در سال 2011 اعلام شد) زیر نظر مستقیم ایران صادر میشوند. تنگه هرمز تنگه بسیار کوچکی است و در تنگترین نقطه 33 کیلومتر عرض دارد. صادرات نفت و گاز عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، ایران، قطر و عراق همگی از این تنگه انجام میشود. در کنار این اطلاعات ایران جزایر کوچکی را نیز در نزدیکی تنگه هرمز در اختیار دارد که کار کنترل بر آن را بسیار آسانتر میکند. برای همین اجرای هر سناریویی علیه ایران مستلزم این است که این اطلاعات را جدی بگیریم.»
وی سپس میگوید: «بر اساس اطلاعاتی که ما در اختیار داریم و از میزان تواناییهای کشورهای بزرگ میدانیم، ایران نمیتواند به مدت طولانی تنگه هرمز را ببندد، جدای از این که در صورت وقوع چنین حالتی امریکا و متحدان غربیاش به زور و به هر قیمتی شده آن را باز خواهند کرد، علاوه بر آن این کار با مصالح حیاتی ایران نیز تعارض دارد و میتواند ثبات نظام این کشور را تهدید کند. با این حال اگر جنگی در بگیرد همه از آن متضرر خواهند شد، امریکا ممکن است تاسیسات زیربنایی ایران را هدف قرار دهد و علاوه بر تاسیسات هستهای بسیاری از مراکز حساس و زیربنایی ایران را نابود کند و در مقابل ایران نیز میتواند به نفتکشهای امریکایی که در خلیج فارس مستقرند، ناوهای امریکایی، شرکتهای بزرگ استخراج کننده نفت که در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس فعالند مثل شل حمله کند و هزینههای سنگینی را روی دست کشورهای غربی بگذارد. ایران میتواند هم از لحاظ دریایی و هم از لحاظ هوایی با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد اقدامات تلافیجویانه بسیار کوبندهای را انجام دهد.»
گوزانسکی سپس به امکانات نظامی ایران اشاره میکند و مینویسد: «ایران اخیرا تعداد بسیار زیادی قایقهای کوچک و تندروی خریداری کرده و تعدادی از ناوهای خود را نیز مجهز به موشکهای ضد ناو کرده است. ایران در نبرد دریایی بیشتر به جنگ چریکی فکر میکند؛ زیردریاییهای کوچک برای حمله به اهداف دشمن در اختیار دارد و قایقهای تندرو را نیز برای اجرای شیوه جنگ و گریز یا همان شیوه swarm به خدمت گرفته است. علاوه بر آن میتواند به میزان متنابهی مین در دریا کار بگذارد که این مساله کار نبرد با آن را بسیار سخت میکند. از این رو هر کشوری که بخواهد با ایران بجنگد نمیتواند به تنهایی وارد عمل شود بلکه باید از کشورهای دیگر مثل امریکا کمک بگیرد. سیستمهای مینروب بیشتر در اختیار امریکا است و آنها نیز به تنهایی فقط چهار مینروب در خلیج فارس کار گذاشتهاند.»
وی تاکید میکند، ایران ثابت کرده است که خلیج فارس را "حیات پشتی" خود میداند و هر کس بخواهد کوچکترین تحرکی خلاف منافعش در آن انجام دهد پاسخ محکمی خواهد داد. امریکا قدرت ایران را در این منطقه جدی گرفته است برای همین پیشنهاد ارتباط خط سرخ را داد که ایرانیها به دلیل این که میگفتند حضور امریکا در منطقه قابل قبول نیست، آن را نپذیرفتند.
گوزانسکی سپس میگوید: «توانایی دیگر ایران قدرت موشکی آن است. ایران بزرگترین سامانه موشکی زمین به زمین خاورمیانه را در اختیار دارد. بر اساس گزارشها ایران نزدیک به یک هزار موشک زمین به زمین با برد 150 کیلومتر تا 2000 کیلومتر در اختیار دارد. این بدان معنا است که ایران هر گاه وارد جنگ شود میتواند تاسیسات حیاتی غرب در خلیج فارس تا خاک اسرائیل را هدف قرار دهد. برای همین است که کشورهای عربی خلیج فارس نیز از قدرت و تواناییهای موشکی ایران به شدت میترسند. به خصوص که این تواناییها روز به روز افزایش مییابند و دقیقتر میشوند.»
عاموس یدلین، رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل درباره مساله هستهای ایران و نگاه امریکا به آن میگوید: «مسالهای که در حال حاضر با آن مواجه شدهایم و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز در سفر اخیرش به امریکا دریافت این است که به رغم این که واشنگتن تنها مامن و دوست نزدیک اسرائیل در دنیا محسوب میشود ولی کاخ سفید مساله هستهای ایران را فقط مساله اسرائیل میداند و از این رو هر گونه گزینه نظامی را با قدرت رد میکند. اوباما حتی در دیدار سالانهاش با مسئولان ایپک به دفاع از مذاکرات چند سال اخیر با ایران بر سر برنامه هستهایاش پرداخت و گفت که سیاست ایالات متحده امریکا در حال حاضر تنها بر مذاکره با ایران و حل پرونده هستهای ایران از راههای دیپلماتیک متمرکز است. وی حتی به صراحت گفت که نمیخواهد ایران را در محدودیت قرار دهد، بلکه سیاست امریکا صرفا بر این استوار است که ایران به یک کشور صرفا خودکفای هستهای تبدیل نشود.»
وی در ادامه میگوید: «مشابه همین اظهارات را لئون پانهتا، وزیر دفاع اسرائیل نیز گفته است. در حال حاضر اسرائیل نیز از امریکا تنها میخواهد که تضمین دهد مساله هستهای ایران از طریق دیپلماتیک و فشارهایی که در حال حاضر به آن وارد شده، حل میشود و ایران تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود. اوباما به نتانیاهو پشت درهای بسته گفته است که حق تلاویو برای دفاع از خودش را به رسمیت میشناسد ولی برای حمله به ایران به هیچ وجه با آن همراه نیست. این بدان معنا است که اوباما همزمان هم چراغ سبز نشان میدهد هم چراغ قرمز. چراغ سبز برای این که میگوید اسرائیل اگر بخواهد میتواند به تنهایی به ایران حمله کند و چراغ قرمز برای این که میگوید اگر حمله کردید ما با شما نیستیم و این برای اسرائیل امکانپذیر نیست.»
امیلی لنداو، مدیر برنامه محدودیتهای تسلیحاتی مرکز مطالعات امنیت ملی دانشگاه تلاویو نیز در این باره میگوید: «برای غرب گزینه نظامی همواره آخرین گزینه بوده است. در حال حاضر نیز فکر گزینه نظامی مطرح نیست. چرا که امریکاییها میگویند که ما از طریق تحریمهای اقتصادی و تخریب برنامههای هستهای ایران از طریق عملیات تخریبی رایانهای توانستهایم فشارهای بسیاری به ایران وارد کنیم. در حال حاضر آنها امید بسیاری به حل مسالمتآمیز برنامه هستهای ایران دارند.»
وی سپس میگوید: «اما مساله این است که 1+5 و غرب چقدر در حل مسالمتآمیز برنامه هستهای ایران جدی هستند. اگر واقعا به فکر حل این پرونده از راههای دیپلماتیک هستند باید بیشتر از این فعال باشند. این که فقط بگوییم امیدواریم که راه حلی از طریق مذاکره با ایران حاصل شود ولی جدیتی را شاهد نباشیم به نتیجه نمیرسیم.»
لندوا سپس میگوید: «از روزی که مذاکرات آغاز شد، هیچ طرح که بهبود وضعیت مذاکرات را تضمین کند، ارائه نشد، منظور من چارچوب مذاکرات است (framing). در حالی که بر عکس غرب ایران اهمیت زیادی به این موضوع میدهد. و حق هم با ایران است، رسیدن به یک چارچوب برای مذاکرات که شامل زمان، مکان و شرایط باشد باعث میشود تا موفقیتهای بیشتری در طول مذاکرات حاصل شود. در چنین حالتی است که میتوانیم بگوییم مذاکرات به موفقیت ختم خواهد شد. اگر قرار است مذاکرات به نتیجه برسد باید فوری و بدون فوت وقت باشد. این را هم باید در نظر داشت که نبود امریکا در مذاکرات به هیچ وجه به نفع مجموعه 1+5 نخواهد بود.»
نظر شما :