چهارمین یادداشت از سلسله نوشتههای جدید سرکیس نعوم
تلاویو توان تحمل مسئولیت حمله به ایران را ندارد
امسال نیز نعوم همانند سالهای گذشته در همان زمان همیشگی به ایالات متحده امریکا رفته و مشابه همان گفت وگوها را انجام داده است و اکنون که به لبنان بازگشته این یادداشتها را یک به یک در روزنامه النهار منتشر کرده است. دیپلماسی ایرانی نیز به رویه سال گذشته تلاش میکند، همگی این یادداشتها را ترجمه و منتشر کند.
در این جا چهارمین بخش از این سلسله یادداشتها پیش رویتان قرار میگیرد:
به سراغ یکی از کسانی که سالهای طولانی با بحرانهای خاورمیانه و در راس آنها درگیری فلسطینی – اسرائیلی درگیر بود و همچنان در این زمینه در یکی از مهمترین مراکز پژوهشی امریکا کار میکند، رفتم و نظرات او را درباره تحولات خاورمیانه جویا شدم. اولین چیزی که در ابتدای دیدارمان با او گفتم، این بود که «امریکا خود را گرفتار در مجموعه طولانیای از مشکلات میبیند. نمیگویم که منطقه به سوی ثبات میرود. تونس تا اندازهای به ثبات رسیده است. ولی در لیبی راه حلی برای مشکلاتش یافت نشده است، در آنجا تا زمانی که امریکا خود را داخل نکرد چیزی به دست نیامد. در مصر نظامیان و اسلامگرایان تلاش میکنند که موازنهای برقرار کنند، یک بار رو در روی هم میشوند بار دیگر با یکدیگر کنار میآیند و یک بار به یکدیگر فشار میآورند. سوم این که هیچ افقی برای بازگشت به مذاکرات صلح با اسرائیل دیده نمیشود، حداقل برای آیندهای قابل پیشبینی. در سوریه نیز ثبات کامل وجود ندارد. پادشاهیها در جهان عرب همچنان احترام بیشتری یا تحقیر کمتری نزد مردمشان نسبت به حکومتهای جمهوری دارند. مردم کشورهای پادشاهی عموما کم جمعیتند و ثروتهای عظیمی در اختیار دارند و دستاوردهای مهمی در بسیاری از زمینهها داشتهاند. بخشی از این ثروت حداقل صرف مردم میشود و پروژهها و کمکهای اجتماعی و ساخت مسکن بسیاری برای آنها وجود دارد. فقر چندان جایی در این کشورها ندارد. ولی به نظرت نظامهای جمهوری چگونه است؟»
جواب داد: «در حکومت جمهوریهای عربی دموگرافی گستردهای وجود دارد، روسا و رهبرانی به اسم مردم بر سر کار آمدهاند. اما دستاوردهای کشورشان را بلعیدهاند، مردم را فقیر و آنها را سرکوب کردهاند و هیچ کاری برایشان نکردهاند.»
نظر دادم: «بعضیها معتقدند که حکومتهای پادشاهی چیزی از مشروعیت دارند، برخی از آنها مشروعیتشان دینی است مثل خاندان حاکم بر عربستان که به آنها خادمان حرمین شریفین مینامند، بعضیهایشان مشروعیت خدماتی دارند یعنی به رغم این که بخشی از ثروت ملی را صرف خودشان میکنند ولی بخشی از ثروت را نیز صرف پیشرفت کشور و کمک به مردم میکنند. اما حکومتهای جمهوری نه مشروعیت دینی دارند نه مشروعیت مردمی و نه مشروعیت قانونی.»
جواب داد: «برایم از سوریه بگو. به نظرم قضیهاش طولانی خواهد شد.» جواب دادم: «به نظر من جنگ داخلی در سوریه از پنج یا شش ماه پیش آغاز شده است.»
پرسید: «نظرت درباره تفاهم سنیها با علویها برای ایجاد تحول در نظام فعلی یا ایجاد نظام جدیدی که همه آن را قبول داشته باشند، چیست؟» جواب دادم: «به اعتقاد من، شاید هم اشتباه کنم، وقت دادن چنین پیشنهادی گذشت. اکنون اکثریت علویها با نظام هستند برای این که از قلع و قمع انقلابیون (که اکثرشان سنی هستند) در صورت پیروزیشان میترسند. جنگ داخلی گسترش خواهد یافت. نه اسد به طور کامل و قاطع پیروز خواهد شد و نه انقلابیون. نظام پایان مییابد ولی سرنگون نمیشود. آنچه سرنگون میشود جامعه و کشور سوریه است. اکثریت جبهبههای هممرز با سوریه برای کمک به یکی از دو طرف جنگ کمک خواهند کرد. هیچ راهی جز مداخله گسترده نظامی بینالمللی در سوریه وجود ندارد. در افق چنین دخالتهایی با مواضع مخالف قاطعانه روسیه و چین دیده نمیشود.»
پرسید: «نظرت درباره لبنان و حزب الله چیست؟» جواب دادم: «لبنان تا اندازهای باثبات است. حزب الله نگران و مضطرب است ولی نترسیده است. چیزی نیست که بخواهد آن را بترساند. اگر درباره امکان وقوع تحولی در جولان و جنوب لبنان میپرسی، به اعتقاد من در حال حاضر در جولان همه چیز کاملا بلوکه است. هیچ کس نمیتواند جبهه آنجا را بگشاید، نه نظام و نه مخالفان و نه حتی اسلامگرایانی که در آن هستند. در جنوب گمان نمیکنم که شاهد تحرکاتی نگران کننده که به جنگ منتهی شود، باشیم برای این که حزب الله، به نظرم، نمیخواهد اسرائیل را تحریک کند اگر چه خوب میداند که میتواند از پس آن بر آید ولی اسرائیل نیز آمادگی لازم را برای جنگیدن دارد. شاید اگر اسرائیل حمله نظامی به ایران کرد حزب الله علیه اسرائیل در جنوب لبنان یا جای دیگری از لبنان کاری کند.»
دوباره پرسید: «درباره داخل لبنان چطور.» جواب دادم: «در سوریه متاسفانه جنگ مذهبی و داخلی شدیدی در گرفته است، همزمان هم نظامی است هم صلحآمیز. در لبنان هم بیش از هر زمانی جنگ مذهبی در گرفته است اما به رغم برخوردها این جنگ صلحآمیز است. سنیهای لبنان با سنیهای سوریه از طریق سیاست و رسانهها و استقبال از پناهندگان سوری به خصوص در شمال میجنگند، همچنین بازرگانانی که دینی ندارند فضای تازهای برای قاچاق متنوع کالا از سویه یا به آن به رغم تنگناهای موجود آغاز کردهاند. شیعیان لبنان به رهبری حزب الله در کنار نظام سوریه از طریق رسانهها، مواضع و شاید خبرگی و چیزهای دیگر میجنگند. پیشبینی من این است که عراق سنی میتواند به یک "هانوی" برای نظام سوریه تبدیل شود.»
دوباره پرسید: «نظرت درباره ترکیه چیست؟» جواب دادم: «ترکیه آن را انقلاب سوریها قلمداد کرد، بسیاری از کشورهای عربی نیز در ابتدا فکر میکردند که از خطر ایران که تلاش میکند بر آنها مسلط شود و منطقه آنها را دگرگون کند، رها میشوند، چرا که از نظام سوریه به دلایل بسیاری حمایت میکند. ترکیه میخواست که این نقش را خودش بر عهده بگیرد. اما این کار چندان سادهای نیست به خصوص که در سایه وجود غرب که تصمیم گرفته است که دخالت نظامی در امور سوریه نکند. مگر در زمانی که وقت تنگ شد و دیگر طاقت تحمل آن وجود نداشت. علاوه بر آن دو مشکل بزرگ دارند، یکی کردها و دیگری علویهای ترک.»
از او پرسیدم: «اسرائیل چطور؟» جواب داد: «وضعیت فعلی منطقه برای اسرائیل مناسب است. کشورهای عربی ثبات ندارند، دشمنانش درگیر خودشان شدهاند، آنها درگیر با دشمنان دیگرش مثل ایران اسلامی هم شدهاند. صحبت از حمله نظامی به ایران چندان مد نظر نیست. شاید کار ممکنی (Possible) باشد ولی ترجیح بر این نیست و احتمال آن هم خیلی ضعیف است (Propable). ولی چنین چیزی هم اتفاق نخواهد افتاد. نه نتانیاهو و نه هیچ نخستوزیر دیگری توان تحمل مسئولیت برای اتخاذ تصمیم به حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را ندارد. در عین حال وقتی امسال نتواند این کار را انجام دهد سال دیگر قطعا نخواهد توانست که انجام دهد و توانش برای انجام آن نیز کاهش خواهد یافت. وانگهی ایران از بهار و تابستان ]گذشته[ هستهای شده است. اگر امکان حمله باشد، اسرائیل امریکا را شش یا هفت ساعت قبل از آن در جریان خواهد گذاشت (Notice).»
پرسیدم: «آیا اسرائیل به تنهایی میتواند به ایران حمله کند؟ و اگر ناتوان ماند، امریکا دخالت خواهد کرد، به خصوص اگر ایران به طور گستردهای واکنش نشان دهد؟» گفت: «در چنین حالتی امریکا و اسرائیل مثل دو انگشت هماهنگ خواهند بود.»
بعد از آن بحثمان به منطقه و آینده آن در سایه بهار عربی که حدود یک سال پیش آغاز شد، کشید و اشاره کردم که آنچه اکنون در خاورمیانه میگذرد ترکیب کل خاورمیانه را از نو خواهد ساخت، شبیه همان فروپاشی "ترکیبی" که ما پس از جنگ جهانی اول (1918) شاهد آن بودیم. گفتم که اسلامگرایان به طور خاص سنیها در مرحله آینده و حتی دهههای آینده نشانه بارز منطقه خواهند بود و باید امریکا و غرب و همه جهان به این حقیقت و تعامل با آن اعتراف کنند. بزرگنمایی در آنها نیز مسلمانان اسلامگرا را به سمت رادیکالیسم سوق خواهد داد. در حالی که اگر اسلامگرایی آنها به رسمیت شناخته شود معتدلین آنها بر تندروها پیروز خواهند شد و در نتیجه همکاری دو جانبهای برای مبارزه با انواع تروریسم به دست خواهد آمد. ترکیه اسلامی مدرن معتدل دموکراتیک نیز میتواند به این کار کمک کند.»
نظر داد: «هیچ چیز درباره اسرائیل و فلسطین نگو.» با خنده گفتم: «به نظرم اسرائیل با آنچه رخ میدهد ساده برخورد میکند به خصوص نخستوزیرش نتانیاهو. قضیه فلسطین و به همراه آن فرایند صلح به عقب رفته است. شهرکسازی در کرانه باختری ادامه خواهد یافت و اعراب نیز همچنان به کوتاهی خود نسبت به آن ادامه خواهند داد و خود را مشغول خطری که از سوی ایران شیعی احساس میکنند، خواهند کرد. و شاید اگر این وضعیت بیش از این ادامه پیدا کند جایگزینهای تشکیل کشور مستقل فلسطینی یا هر راه حل عادلانه و کاملی برای ملت فلسطین اگر بخواهد مطرح شود در وضعیت بسیار خطرناکی خواهد بود و تنشهای بسیاری را به دنبال خواهد داشت.»
دوباره پرسید: «درباره ایران چطور؟» جواب دادم: «درباره این موضوع با یکدیگر در سال گذشته که به واشنگتن آمدم صحبت کردیم. به تو گفتم که ایران کشوری قدرتمند و در آن واحد پراگماتیک است و اگر بخواهد با همین غرور قدرت دنیا و اکثریت جهان عربی و اسلامی را در تنگا قرار دهد قبل از آن که امریکا و اسرائیل بخواهند بر منطقه مسلط شوند ایران شیعی مسلط خواهد شد. ایران در چنین فضایی نیاز به حمایت از خودش هم دارد. و من معتقدم، شاید هم اشتباه کنم، اگر هم هستهای شود به رغم این که با اسرائیل دشمنی دارد به آن حمله نخواهد کرد بلکه برای حمایت از خودش در محیط پیرامونیاش به دنبال هستهای شدن است.»
جواب داد: «اوباما از راههای بسیاری خواست که با ایران به تفاهم برسد ولی شکست خورد. از تحریمهای امریکایی و بینالمللی استفاده کرد تا این که اخیرا توانست ایران را در وضعیتی قرار دهد که از موقعیت هجومی به موقعیت دفاعی انتقال یابد. در درون کاخ سفید کسی نیست که بخواهد راه مذاکرات سری را ببندد و مشروح مذاکرات سری و اعلام نشده میان امریکا و ایران را افشا کند. با علم بر این که امریکاییها بسیاری هستند که از این طریق درباره بسیاری از مشکلات موجود میان دو کشور صحبت میکنند.»
نظر شما :