بازشناسی نخبگان امنیت ملی امریکا

۱۷ تیر ۱۳۹۰ | ۱۷:۵۸ کد : ۱۴۴۳۵ نگاه ایرانی
گفتاری از دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین المللی برای دیپلماسی ایرانی
بازشناسی نخبگان امنیت ملی امریکا
خداحافظی رابرت گیتس با پنتاگون بعد از حدود 5 سال وزارت در یکی از مهم ترین کانون های قدرت آمریکا و جایگزینی او توسط پانتا یکی از مهم ترین تحولات سیاسی داخلی و خارجی آمریکا است. در مورد دوران گیتس که دو ویژگی منحصر به فرد در تاریخ آمریکا را در کارنامه خود دارد بحث و گفتگوی فراوانی شده و خواهد شد. یکی از این دو ویژگی این است که او تنها کسی است که از پایین ترین درجه کارشناسی سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا به بالاترین سطح آن یعنی ریاست این سازمان در دوره بوش پدر رسید. در دوران آمریکا مورد مشابهی وجود ندارد که کسی سلسله مراتب اداری را به صورت پلکانی طی کرده باشد. مورد دوم استثنایی این بود که او تنها وزیر دفاعی بود که در دو کابینه متوالی که یکی جمهوری خواه و دیگری دموکرات بود، مشغول به کار بود. در تاریخ بیش از دویست ساله آمریکا تعداد افرادی که در دو کابینه و با دو رئیس جمهور از گرایش های مختلف کار کرده اند چهارده نفر بیشتر نیست ولی تنها کسی که در وزارت دفاع این پست را به عهده داشت گیتس بوده که این موضوع حالتی استثنایی به وی می بخشد.

او در همین حال که دارای این شرایط استثنایی بود، یکی از مجموعه افرادی بود که در آمریکا از آنها به عنوان نخبگان امنیت ملی (National Security Elite) نام برده می شود. این افراد چه کسانی هستند؟ چه ویژگی هایی دارند و روش و منش آنها چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟ وداع رابرت گیتس با پنتاگون فرصتی برای نگاه به این پرسش های کلیدی است.

 

نخبگان امنیت ملی

علی رغم گستردگی تاسیسات اداری و دیوانی امریکا، مجموعه کسانی که در عالی ترین سطوح دستگاههای امنیت ملی آمریکا را اداره می کنند، در یک تخمین اولیه، بین 200 تا 1000 نفر هستند. این گروه که درعالی ترین سمت ها  در مجموعه دستگاههای امنیت ملی آمریکا (National Security Establishment در حال کار هستند، شغل های مختلفی در سه حوزه نظامی، سیاست خارجی، دستگاههای اطلاعاتی را بر عهده دارند. این سه زمینه شغلی معمولا در اختیار افرادی قرار می گیرد که دارای تحصیلات عالی دانشگاهی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا هستند و در تعداد معدودی از موسسات تحقیقاتی و اندیشکده های استراتژیک آمریکا مشغول به کار هستند. به علاوه آنها در زندگی فردی معمولا بعد از طی مراحل مختلف علمی و اداری، به عضویت در هیئت مدیره شرکت های بزرگ آمریکایی در می آیند و از این طریق پیوندی بین حوزه های علمی دیوانی و اقتصادی آمریکا برقرار می کنند. این نخبگان در کنار اشتراک در حفظ نظام آمریکا، در روش و منش های شخصی و فردی با یکدیگر متفاوت بوده و چگونگی دیدگاههای آنها بر نحوه اداره دستگاههای امنیت ملی آمریکا اثرات جدی دارد. در واقع ترکیبی از «ویژگی های فردی»، «ساختارهای دیوانی» و «شرایط سیاسی روز» تعیین کننده وضعیت نهایی «دستگاههای امنیت ملی آمریکا»، «امنیت ملی آمریکا» و «چگونگی نخبگان امنیت ملی آمریکا» در اداره مناسبات دفاعی این کشور است.

با توجه به آن چه گفته شد رابرت گیتس یکی از افراد برجسته در این مجموعه نخبگان است. این مجموعه نخبگان علیرغم بازنشستگی هیچگاه از تولید فکر در مورد امنیت ملی آمریکا و تولید موقعیت برای خودشان بازنشسته نمی شوند و پیوسته و حتی تا آخرین لحظات حیات بر سیاست خارجی و امینت ملی آمریکا اثر دارند. نمونه برجسته از این دست جرج کنان سیاستمدار و دانشور آمریکایی است که تا مرز 100 سالگی زنده بود و تا آخرین لحظات حیات بر این که آمریکا چگونه باید سیاست خارجی و امنیت ملی خود را سامان دهد اثرگذاری داشت و نظرات قابل توجهی را از خود به جای گذاشت. در این چارچوب باید به رابرت گیتس توجه کرد و بررسی کرد که رابرت گیتس کیست؟

ویژگی فردی گیتس

رابرت گیتس، یادداشت بردار ملاقات جنجالی مرحوم مهندس بازرگان با برژینسکی، در بیش از سی سال پیش، در جشن های سالگرد انقلاب الجزایر بود. در آن زمان او جوانی بود که در شورای امنیت ملی آمریکا کار می کرد و به تعبیر اداری ایرانی از طرف سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مامور به خدمت در شورای امنیت ملی آمریکا بود. ولی در آن زمان در حد خود پیشرفت های اداری قابل ملاحظه ای را به خاطر ترکیبی از مهارت های اداری و ویژگی های تحصیلی بدست آورده بود. گیتس فارغ التحصیل رشته «روس شناسی» از دانشگاه جورج تاون، یکی از متخصصین روابط چین و شوروی و یکی از کارشناسان جنگ سرد بود. تجاربی که او در کاخ سفید و در همکاری با برژینسکی به عنوان مشاور امنیت ملی پیدا کرد، زمینه ساز مراحل رشد بعدی او شد. او سپس به سیا بازگشت و زمانی که بوش پدر به ریاست جمهوری رسید او را به عنوان رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برگزید و این سمت را برای چند سال در اختیار داشت. سپس از نظر سن اداری بازنشسته                              شد و بعد از بازنشستگی ریاست دانشگاه ام تی (A&M) تگزاس را بر عهده گرفت. او در توسعه آن دانشگاه نقش جدی داشت و آن دانشگاه را به موقعیت برتری رساند.

در دورانی که گیتس در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا خدمت می کرد گفته شد که یکی از افرادی بود که در موضوع ایران- کنترا اطلاعات داشت. از این رو در استماعات کنگره بارها نام او برده شد. با این حال او از این پیچ اداری نسبتا به راحتی عبور کرد و چندان دچار مشکل نشد. در دوران ریاست او بر سیا نیز بحران عمده ای برای او به وجود نیامد.

آنچنان که ذکر کردیم که نخبگان امنیت ملی هیچ گاه از تولید فکر در زمینه امینت ملی آمریکا دست نمی کشند. گیتس نیز در دورانی که به تگزاس بازگشته بود مورد مشورت و استفاده دستگاههای دولتی آمریکا قرار گرفت و یکی از تهیه کنندگان گزارش معروفی بود که در مورد عراق و به ریاست بیکر وزیر خارجه اسبق آمریکا که او نیز مقیم تگزاس بود، تهیه شد. رابرت گیتس گفته بود که علاقه مند است همیشه در دنیای آکادمیک بماند. در این جا تاکید بر این نکته ضروری است که نخبگان امنیت ملی آمریکا همواره یک پا در دانشگاه، یک پا در دستگاههای دیوانی و یک پا در دستگاههای اقتصادی دارند. با توجه به این نگرش، گیتس نیز تمایل داشت که در کار آکادمیک بماند ولی اقتضائات دولت بوش پسر و شرایط به هم ریخته بعد از جنگ عراق در سال 2006 موجب شد که او را فرا بخوانند که بتواند پنتاگون را که دچار آشفتگی و تضعیف شده بود بازسازی کند و میراث بوش را به نحوی به سامان برساند. از این رو او به واشنگتن رفت و این کار را انجام داد.

برجستگی گیتس در این دوران در این بود که او جانشین رامسفلد شده بود. رامسفلد یکی از تندروترین وزرای دفاع آمریکا، یکی از طراحانان و مسئولین جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003 و یکی از ایدئولوژیک ترین بوروکرات های آمریکا است که از بیان دیدگاههای تند ایدئولوژیک حتی بعد از کنار رفتن از پنتاگون نیز دست برنداشته است. او در مجموعه خاطرات خود که تحت عنوان «دانسته ها و نادانسته ها» (known and unknown) بر باورهای ایدئولوژیک خود تاکید دارد. تندروی بیش از حد رامسفلد و اشتباهات نو محافظه کاران به کار گیتس در پنتاگون برجستگی خاصی داد. علاوه بر این، بر این مطلب باید تاکید کرد که او نسبت به بقیه، فرد متعادلی محسوب می شد و لذا توانست در انجام ماموریتی که دولت بوش به عهده او گذاشته بود تا حدود زیادی موفق شود. به همین جهت اوباما او را به عنوان وزیر دفاع منصوب کرد و این سمت تا ماه جاری ادامه داشت. این اقدام اوباما به دلایل مختلفی صورت گرفت؛ من جمله دو جنگ عراق و افغانستان. چرا که یکی از مسائل و چالش های اصلی فراروی اوباما در دوران ریاست جمهوری جنگ عراق و افغانستان بود.

ویژگی هایی که باعث شد گیتس در مقام خود بماند و 5 سال وزارت دفاع آمریکا را بر عهده داشته باشد، ترکیبی از اطاعت پذیری، میانه روی، ظرفیت ایجاد ائتلاف و اتحاد و اجرای دستورات مقامات مافوق خود یعنی رئیس جمهور آمریکا در امور نظامی است. البته این خود بخشی از یک پرسش اساسی است که در مورد سیاست و حکومت در آمریکا مطرح می شود و آن رابطه ارتش و سیاست در ایالات متحده است. این مسئله قابل طرح است که وزیر دفاع به عنوان یک فرد غیر نظامی و برآمده از حوزه سیاسی که مسئول اجرای تصمیمات سیاسی در مورد نهادهای نظامی است ولی چگونگی منش، برداشت ها و شخصیت آن فرد در کنار مجموعه نهادهای امنیت ملی بسیار حائز اهمیت است و از این جهت گیتس جزء وزرای دفاع نسبتا میانه رو آمریکا محسوب می شود که توانسته است دستورات سیاسی را به خوبی اجرا کند. اما این به این معنی نیست که او میراث راحتی را به جا گذاشته است.

 

وضعیت به جامانده از گیتس

در مورد میراث به جامانده از گیتس نظرات متفاوتی وجود دارد. در یک دسته بندی عام دو نگاه به دوران گیتس وجود دارد. گروه اول یعنی دست راستی ها، او را کسی می دانند که به خاطر انعطاف بیش از حد نه تنها از ارزشهای کلاسیک جمهوری خواهان فاصله گرفته بلکه مجری دیدگاههای لیبرال ها در مورد ارتش شده است. لذا به سختی از سوی آنها مورد انتقاد است که ارتش را ذلیل و خوار کرده است، امکانات و بودجه های نظامی را محدود کرده است و تمام اهداف اوباما در تضعیف قدرت نظامی آمریکا را به مرحله اجرا درآورده است. در مقابل، گروه لیبرال ها او را فردی می دانند که توانسته شرایط و موقعیت زمانی را درک کند و جنگ عراق را مدیریت کند و در مدیریت جنگ افغانستان به کمک اوباما بیاید و در چارچوب منافع امنیتی آمریکا گام بردارد. ولی اگر این دو دیدگاه را در کنار هم قرار دهیم متوجه می شویم که کار عمده ای که رابرت گیتس انجام داده، در کنار تفاوت خاص با رامسفلد، این است که او چالش های نظامی و امنیتی آمریکا را مدیریت کرده است.

تاکید بر مدیریت از آنجاست که امکان حل بسیاری از مشکلات فراروی نیروهای مسلح و دستگاههای نظامی امنیتی آمریکا به طور کامل وجود ندارد و بحران ها و تناقض ها متعددی وجود دارند. کاری که افرادی همانند گیتس انجام دادند این است که بین خواست های سیاسی و شرایط واقعی ایجاد تعادل کردند که بتوانند موقعیت آمریکا را حفظ کننند و با درک چالش ها و محدودیت های آمریکا، امنیت ملی این کشور را سامان دهند.

دوران گیتس، با ویژگی های فکری خاصی همراه است. یکی از برجسته ترین این ویژگی ها، فشار گیتس به اعضای ناتو برای افزایش سهم واقعی در اداره مناسبات نظامی و هزینه های مربوط به آن است. او تقسیم بندی خاصی از ناتو داشت و معتقد بود که ناتو در حال تقسیم شدن به دو گروه است.یک گروه که بازیگران نرم افزاری هستند و در بحران های بشردوستانه شرکت می کنند و کمک های آنها به جمع بیشتر از نوع بشردوستانه است. گروه دوم که در راس آنها آمریکا قرار دارد گروهی هستند که در امور سخت افزاری درگیر هستند و هر زمان که احتیاج به نیرو وجود دارد مطرح می شوند و بار اصلی ناتو بر دوش آنهاست. این مسیر از نظر گیتس قابل تداوم نبود. آن چه که در بحران لیبی به وجود آمد تنازع درونی ناتو را تا حدودی روشن کرد و نشان داد که گیتس در مجموعه ناتو با چالشهای خاصی روبرو است.

داخل آمریکا نیز تحمیل ارزشهای لیبرالی به ارتش آمریکا، مخصوصا برداشتن ممنوعیت اعلام همجنس بازان نظامی و همینطور مسائل مربوط به کاهش بودجه نظامی و تعهد به کاهش 400 میلیارد دلار در چند سال آینده از چالشهای درونی دوران گیتس بود.

از مجموع آنچه گفته شد می توان این نتیجه را گرفت که در کنار اهمیت نهادهای نظامی، سیاسی و امنیتی در آمریکا، نمی توانیم از واقعیت نقش افراد چشم بپوشیم. آیا پانتا راه گیتس را ادامه خواهد داد؟ هرچند جواب این سوال را دقیقا نمی دانیم ولی می دانیم که او با چالش های پایدار تری روبرو خواهد شد. این که او چگونه تصمیم خواهد گرفت و چگونه مدیریت رابطه با مجموعه سیاسی و نظامی را انجام خواهد داد روشن نیست ولی احتمالا این شیوه متفاوت از رویکردی است که گیتس دارا بود.    

نظر شما :