ایران در میانه حکومت و مردم سوریه
عرصه سیاسی خاورمیانه از قدیم همواره محل شکل گیری ائتلافها و محوربندیهای مختلف بوده است و بدون تردید در بیست سال گذشته، روابط تهران- دمشق، یکی از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین این محورها به شمار رفته است. ائتلاف سوریه و ایران، به عنوان یک مانع اساسی در برابر تحقق طرحهای خاورمیانه ای آمریکا ظاهر گشته و در پروندههای مختلف منطقه ای بویژه در لبنان و فلسطین، دست بالا را در اختیار داشته است.
این محور آنچنان در تغییر معادلات منطقه موفق بوده که از میان بردن آن یکی از اساسیترین دغدغههای دیپلماتیک غرب و متحدان عرب آن در همه سالهای گذشته بوده است. در واقع، سیاست اتحاد با تهران که در دوران بشار اسد عمیقتر و متینتر از دوران پدرش پیگیری شده است، مهمترین اسباب ناخرسندی بسیاری از رهبران عرب و آمریکا از دمشق بوده است. به نظر آنها، اسد درهای جهان عرب را بر روی ایران باز کرده و اجازه داده است نفوذ آن تا سواحل مدیترانه گسترش پیدا کند.
اما رخ دادهای اخیر داخلی سوریه، این احساس را در میان حکام عرب ایجاد کرده که زمینه برای بستن دروازهای شام بر روی ایران آماده شده است. در جریان رفت و آمدهای اخیر مقامات عربی به دمشق به منظور رایزنی درباره تحولات این کشور، مساله رابطه با جمهوری اسلامی در صدر گفتگوها با مقامات سوری قرار داشته است. رهبران محافظه کار عرب که ضعف حکومت بشار اسد را برای مهار اعتراضها احساس کرده اند، به وی وعده داده اند که در مقابل پشت کردن به ایران، از وی برای مهار بحران داخلی، پشتیبانی همه جانبه خواهند کرد. این موضوع نشان میدهد تا چه اندازه تغییرات در سوریه از منظر جابجایی توازن قوا در سطح خاورمیانه اهمیت پیدا کرده است. ایران نیز به دلیل جایگاه استثنایی سوریه، با نگرانی به رخ دادهای خونین این کشور و پیامد آن برای ائتلاف سی ساله اش با دمشق مینگرد.
شکی نیست که راهپیماییهای مردمی در سوریه حکومت این کشور را در آستانه خطرناکی قرار داده است. در حالی که اعتراضهای مردمی در دو هفته گذشته گستردهتر و فراگیر شده است، حاکمان بعث به میزان خشونت خود علیه شهروندان افزوده اند. هر روز که میگذرد، بشار اسد یک گام دیگر در مسابقه میان اصلاحات وعده داده شده و موج اعتراضها به عقب رانده میشود.
از هنگام آغاز اعتراضها در شهر درعا، عملکرد رئیس جمهور جوان سوریه، نه تنها باعث ناامیدی بسیاری از ناظران خارجی شده است که تا همین چند روز پیش به وی به عنوان چهره ای اصلاح طلب دل بسته بودند؛ بلکه به محبوبیت وی در داخل ضربه ای جدی زده است. در صورتی که رهبری سوریه از ایجاد پلی میان خود و مخالفان بازمانده و آخرین فرصتها را برای رسیدن به مصالحه از دست بدهد، تنها امید آن به ادامه حیات، دست یازیدن به سناریوی جنگ داخلی خواهد بود. بسیاری از سوریها نگران هستند که با بالا گرفتن اعتراضها، کشورشان به سرنوشت لبنان و عراق دچار شود و از این رو از پیوستن به معترضان در خیابانها خودداری کرده اند. شاید حکومت سوریه بتواند از این طریق، بخشی از مردم را در کنار خود حفظ کرده و از بحران فعلی جان سالم به در ببرد.
اما، حتی اگر بشار اسد این مرحله را پشت سر گذارد؛ پایههای حکومت وی آنچنان لرزان شده است که در بلند مدت وی را با چالشهای اساسی مواجه کند. رژیم سوریه از هم اکنون با موج تازه ای از فشارهای بین المللی و تحریم روبروست. این عوامل در کنار بحران مشروعیت داخلی، اقتصاد آسیب پذیر سوریه را تحت فشار قرار داده و میتواند به زودی دستاوردهای آن را در عرصه گردشگری و سرمایه گذاری خارجی بر باد دهد.
نتیجه این روند، سرایت نارضایتی به طبقات متوسط شهری خواهد بود که تاکنون، به جریان راهپیماییهای خیابانی در شهرهای عمده مانند دمشق و حلب نپیوسته اند. از این رو به نظر میرسد، با فرض تدام وضع کنونی، حتی اگر بشار اسد از مرحله کنونی گذر نماید، در بلند مدت وضعیتی بسیار شکننده خواهد داشت. میتوان پیش بینی کرد که نقش منطقه ای سوریه تحت الشعاع بی ثباتی داخلی آن قرار خواهد گرفت و این موضوع بر روابط تهران و دمشق تاثیر منفی خواهد گذارد.
در صورتی که از این منظر به رخدادهای سوریه نگریسته و اعتراضهای مردم این کشور در متن انقلابهای خاورمیانه قرار داده و تحلیل شود، رویکرد جاری در تهران به اتفاقات سوریه، تغییر خواهد کرد. تا امروز، رسانههای رسمیایران فقط به تکرار روایت رسمیحکومت سوریه درباره اعتراضها بسنده کرده و جای چندانی برای مطالبات مشروع مردم باقی نگذاشته اند. این رویکرد نه تنها کمکی به جایگاه اسد نکرده؛ بلکه چهره تهران را در افکار عمومیعرب خدشه دار ساخته است.
درحالی که میزان خشونت علیه معترضان در درعا و سایر نقاط هر روز بیشتر میشود، بسیاری از اعراب مواضع عربی تهران را سیاستی یک بام و دو هوا میبینند. از سوی دیگر، با توجه به آنکه رهبری سوریه و خانواده اسد از اقلیت علوی هستند، حمایت مطلق جمهوری اسلامی از رژیم سوریه، به سیاست منطقه ای ایران رنگ و لعابی مذهبی داده است. به ویژه موضع تهران در قبال دمشق با مواضع آن در قبال بحرین و سرکوب شیعیان این کشور سنجیده میشود و به این ترتیب زمینه برای بر چسب خوردن به عنوان حامییا «محرک شیعیان علیه اهل سنت» را پیدا میکند.
از دو هفته پیش به این سو و به طور خاص پس از کشتار وسیع در روز «جمعه عظیم»، تحولات سوریه وارد مرحله تازه ای از کاربرد فزاینده خشونت علیه مردم و انزوی بشار اسد در خارج و داخل شده است. با توجه به این روند، پشتیبانی مطلق از وی و یک کاسه کردن تمام مخالفان و بدنه اجتماعی آنها با توطئههای خارجی میتواند نقطه ای بسیار تاریک در کارنامه روابط ایران و اعراب بر جای گذارد. در مقابل، اعلام پشتیبانی ایران از انجام اصلاحات سریع و عمیق توسط بشار اسد و درخواست از حکومت این کشور برای خودداری از اعمال خشونت، نه تنها از ایجاد خدشه جدی به چهره تهران جلوگیری خواهد کرد، بلکه رهبری سوریه را نیز به گفتگوی جدی تر با مخالفانش، به عنوان راه حلی برای جلوگیری از سقوط این کشور به جنگ داخلی، وادار خواهد ساخت.
حتی این امکان وجود داشته است که با بهره گیری از ظرفیتهایی مانند برگزاری راهپیمایی در حمایت از خواستههای مردم سوریه یا انتشار بیانیه از سوی تشکلهای غیر دولتی در محکوم کردن حمله به مردم معترض، این پیام را به گوش مردم سوریه رساند که تهران تفاوتی میان آنها با مردم مصر یا بحرین نمیبیند. این سیاستی است که ترکها در چند هفته اخیر در پیش گرفته اند. آنها نیز به اندازه مقامات تهران از فروپاشی حکومت اسد نگران هستند.
اما به موازات حفظ کانالهای خود با رهبری سوریه، اجازه برگزاری گردهمایی مخالفان رژیم سوریه و راهپیمایی علیه بشار اسد را در استانبول داده اند تا به این شکل جایگاه ترکیه در افکار عمومیعربی به عنوان یک نیروی میانه حفظ شود. مقطع حساس کنونی، نیازمند تصمیم گیریهای بسیار هوشمندانه است. بدون اصلاحات بنیادین، بشار اسد، دیر یا زود رفتنی خواهد بود؛ اما آنچه خواهد ماند مردم سوریه و عملکرد دیگران در خاطره جمعی آنهاست.
نظر شما :