بازی استراتژیک ایران و روسیه
گفتاری از حسن بهشتی پور، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی برای دیپلماسی ایرانی.
اینکه گفته شود که کشوری در قبال کشور بزرگی مانند روسیه استراتژی ندارد، ادعای بزرگی است. به طور مثال در اوایل پیروزی انقلاب استراتژی ما بر اساس سیاست \"نه شرقی، نه غربی\" بود؛ یعنی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری را در مناسباتمان با امریکا از یک طرف و شوروی از طرف دیگر نفی میکردیم.
بعد از فروپاشی شوروی و به وجود آمدن کشوری به نام روسیه جدید که از 1991 تشکیل شد، ما به این سمت حرکت کردیم که بتوانیم با روسیه روابط بهتری برقرار کنیم در جهات مختلف. به طور کلی ایران و روسیه در سالهای پس از فروپاشی در موارد زیر هم همکاری داشتند و هم تقابل. البته اکنون نقطه تقابل نسبت به گذشته مقداری پررنگتر شده است.
1- اصل بحث ایران در مناسباتش با روسیه جدید مبتنی بود بر اینکه بتواند از تکنولوژی این کشور برای جبران بخشی از تحریمهایی که از ابتدای انقلاب، امریکا علیه ایران به ویژه در مسائل نظامی و دفاعی در پیش گرفته بود، استفاده کند.
2- ایران فکر میکرد که روسیه کشوری تاثیرگذار است و بنابراین نگاه خود را به آسیای مرکزی و قفقاز از دروازه مسکو طراحی کرده بود. این حداقل در زمان آقای ولایتی صراحتا مطرح شد. بعدها رقابتی بین روسیه و ایران در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی شکل گرفت که هم نوعی همکاری در زمینه مقابله با نفوذ امریکا و اسرائیل در منطقه بود و هم نوعی تقابل.
از این جهت که هم ما هم روسیه در دو جهت مختلف کار میکردیم؛ روسیه به دنبال این بود که نفوذ خود را هر چه بیشتر در آسیای میانه و قفقاز تثبیت کند، در حالی که ایران به دنبال این بود که شرایط را به نفع خودش تثبیت کند چرا که از لحاظ تاریخی، فرهنگی و مذهبی پیوندهای عمیقی با منطقه اسیای مرکزی و قفقاز داشته و دارد.
3- مناسبات ایران و روسیه بر این مبنا حاکم بوده که ایران این استنباط را داشته که حداقل میتواند از روسیه به عنوان یک عامل توازنبخش در مناسباتش با کشورهای غربی استفاده کند. این همان کاری است که روسیه هم متقابلا انجام میداد.
4- حوزه خزر یکی دیگر از مهمترین مناطق رودررویی ایران و روسیه در طی سالهای گذشته بوده است. برنامه و استراتژی ایران این بوده که همکاری پنججانبهای در خزر شکل بگیرد. و حتیالامکان خزر به عنوان یک دریای دوستی و همکاری تلقی شود و سطح، بستر و زیربستر آن به صورت مشاع مورد بهره برداری قرار گیرد یعنی بصورت مشترک بین هر 5 کشور.
اگر هم قرار است تقسیم شود، بر اساس اصل انصاف به هر کشور 20 درصد تعلق بگیرد؛ در حالیکه روسیه در ابتدا به سمت همکاریهای دوجانیه با قزاقستان متمایل شد. دو کشور شمالی خزر و با این ادعا که با جنوب کاری ندارند بین خودشان یک قرارداد همکاری دوجانبه امضا کردند.
بعد از آن روسیه با آذربایجان قرارداد امضا کرد و سپس این قرارداد را تبدیل به یک قرارداد سه جانبه کرد؛ یعنی همکاری بین روسیه، آذربایجان و قزاقستان و بعدتر، پس از دوران آقای سفر مراد نیازف و در دوران آقای بردی محمدف، رئیس جمهور ترکمنستان، حتی یک نشست چهارجانبه هم تشکیل دادند.
این سیاست دقیقا در نقطه مقابل سیاست ایران در دریای خزر بود ولی ایران به هر حال از کنار این موضوعات گذشت. دو سال پیش اجلاس تهران که اجلاس سران کشورهای خزر بود، برگزار شد و یک بیانیه پانزده مادهای امضا شد که چهارچوب کلیات همکاریها بود.
قرار بود که این بیانیه در اجلاس اذربایجان پیگیری شود که این اجلاس در باکو برگزار نشد، شاید به دلیل عدم تمایل روسیه یا جمهوری اذربایجان و یا عدم آمادگی دو کشور دیگر.
معتقدم که ما در مناسباتمان با روسیه در عین حالی که تقابل داشتیم، در جاهایی که منافع مشترک داشتیم با هم همکاری هم کردهایم و نگاه روسیه هم به ایران دقیقا به همین شکل بوده، یعنی هر جایی که منافعش اقتضا میکرده با ایران همکاری کرده است؛ مانند نقشه راه سی ساله انرژی با روسیه که با وزیر انرژی این کشور امضا شد.
البته این قرارداد کلیات است و باید دید جزئیات آن چیست، ولی به هر حال در چارچوب همکاریهای ایران و روسیه است. به خاطر اینکه هر دو کشور تولید کننده انرژی اعم از گاز و نفت هستند. در عین حالی که دارای بازارهای مشترکند و میتوانند با هم در این زمینه رقابت کنند، اما زمینه بسیار خوبی هم برای همکاری وجود دارد همانطور که این همکاری در درون اپک گازی شکل گرفت.
استراتژی هستهای ایران در قبال روسیه
استراتژی مناسبات ایران و روسیه یک سرفصل است که برنامه هستهای ما بخشی از آن می شود نه بالعکس.مناسبات ما با روسیه از خیلی قبل شکل گرفته و دارای تاریخی 500 ساله است. و در این بین دارای جنبههای مثبت و منفی زیادی است به طور مثال روسها دو قرارداد ننگین ترکمانچای وگلستان را بر ما تحمیل کردند؛ ولی میخواهم بگویم مناسبات ایران و روسیه یک بحث است و بحث پرونده هستهای ایران که حداقل از سال 2002 به بعد جنبه خبری پیدا کرده، جزیی از این مناسبات است. البته من معتقدم ایران که در بحث هستهای یک استراتژی جداگانه دارد که آن را دنبال میکند.
ایران میداند که روسیه به هر حال روسیه با غنیسازی اورانیوم در حد صنعتی مخالف است. اما آن طور که در مطبوعات روسیه آمده روسها آمادگی پذیرش غنی سازی در حد R&D (توسعه و تحقیق) را دارند. یعنی یک آبشار 143 سانتریفیوژی که هر 143 سانتریفیوژ میشود یک آبشار. ایران این را داشته باشد بتواند اورانیوم را غنی سازی کند و در حد تحقیق و توسعه از آن استفاده کند.
در حالیکه ایران به دنبال تامین سوخت برای راکتورهای اتمی است که می خواهد بسازد. برای همین میخواهد مطمئن شود که این سوخت را به ایران میرساند.
ایران برای تامین سوخت راکتور تهران یکسال و نیم است که به دنبال این کشورها افتاده است که سوخت را به ما بدهند و آنها هم این کار را نمی کنند و در نتیجه ایران هم به آنها بیاعتماد است. بنابراین دنبال این است که خودش بتواند غنی سازی اورانیوم را انجام دهد.
بر اساس این استدالال ایران نمی تواند صرفا به دنبال انرژی هستهای باشد و غنی سازی اورانیوم را فراموش کند. اما آنها میگویند کشوری که توانایی غنی سازی اورانیوم دارد بالقوه میتواند بمب بسازد و به همین دلیل است که ما بیاعتماد هستیم و به همین دلیل هم مخالفت میکنیم.
روسها در این معادله با امریکاییها همزبان نبودند و اختلافشان با امریکاییها این بود که امریکاییها کلا با غنیسازی اورانیوم در هر شکل و مقداری مخالف بودند ولی روسها روی قضیه تحقیق و توسعه کوتاه امدند. اما کماکان در بحث مربوط به غنی سازی صنعتی روسیه هم با غربیها همگام بود. زیرا از آنجائیکه ایران وارد کننده سوخت از روسیه برای راکتور بوشهر است، یکی از مشتریهای خودش را از دست میداد. اگر قرار باشد ایران خودش غنی سازی اورانیوم را انجام دهد روسیه در بلند مدت مشتری خودش را از دست خواهد داد. پس به طور طبیعی با غرب همگام میشود.
نظر شما :