در معنای مدنيت و نامدنيت

۲۹ تیر ۱۳۸۸ | ۲۲:۳۶ کد : ۱۱۳۰۸ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: حسن قاضی مرادی
یادداشتی از حسن قاضی مرادی پژوهشگر مسائل اجتماعی و نویسنده براى ديپلماسی ایرانی
در معنای مدنيت و نامدنيت
در سنجش تحولات اجتماعى، گذار به عصر تمدن را گذار از عصر بربريت به عصر مدنيت دانسته‌اند. با اين حال زندگى انسان در عصر مدنيت نيز با ويژگى‌هاى بربرانه‌اى آميخته است که مى‌توان آنها را نامدنيت خواند. از اين لحاظ، دو مفهوم مدنيت و نامدنيت بيانگر شيوه‌ زندگى فردى و اجتماعى انسان در هر مرحله‌ تحول تاريخى‌اند.
در عين حال، براى اين دو مفهوم نمى‌توان تعاريف جامع و مشخصى در نظر گرفت. اين دو مفهوم از آشکارى و تعين و نيز محدوده‌ مشخص مفاهيمى همچون دموکراسى و برابرى يا خشونت و پرخاشگرى و خرابکارى برخوردار نيستند. به همين دليل در ميان انديشمندان در ادراک معانى و محدوده‌ها و کاربردهاى اين مفاهيم اختلاف وجود دارد. به علاوه گفتارها، کردارها و احساسات بسيار متنوعى ممکن است شايسته و مطلوب و يا ناشايست و مطرود شناخته شوند. همين تنوع و عدم قطعيت است که چه بسا مرز ميان مدنيت و نامدنيت را نه آشکار و قطعى بلکه مبهم و شناور مى‌کند. ابهام در تعريف مفاهيم و کردارهاى مدنيت و نامدنيت و قطعى نبودن مرز ميان اين دو از جمله در شناور بودن قانونگذارى در تعيين جرایم و بزهکارى براى محدود کردن کردارهاى نامدنى نمايان مى‌شود. به ويژه، چه در ميان افراد و يا اقشار و خرده‌فرهنگ‌هاى يک ملت و چه در ميان ملت‌هاى گوناگون معيارها و هنجارهاى مدنيت و نامدنيت متفاوت است.
    
چه بسا تلاش براى تعريف دقيق دو مفهوم مدنيت و نامدنيت سبب تقليل اين مفاهيم به يکسرى کردارها، گفتارها و احساسات خاص شود. مثلاً مدنيت را با کردار محترمانه و تساهل‌آميز با ديگرى به عنوان فردى دگرانديش و ديگرکردار و يا رعايت احساسات او دانستن و نامدنيت را، برعکس با کردار پرخاشگرانه نسبت به دگرانديشى و ديگرکردارى و يا بى‌اعتنايى به احساسات ديگرى شناختن معنا و دامنه‌ اين مفاهيم را تقليل مى‌دهد و آنها را به مفاهيمى صرفاً اخلاقى فرو مى‌کاهد. «رفتارهاى نيک شامل رفتارهايى آشکارا اخلاقى‌اند: براى نمونه، در نظر داشتن احساسات ديگران، بيان حق‌شناسى، به کار گرفتن اعتدالِ تساهل‌آميز و احترام به حريم خصوصى ديگران. به وضوح قابل درک است که مدنيت به اين رفتارهاى نيک محدود نمى‌شود.» 
 
به علاوه، محدود کردن اين مفاهيم در تجليات عملى‌شان گاه، درک صحيح از خود عمل و نسبت آن با مدنيت و نامدنيت را دچار اخلال مى‌کند. چون در ارتباط با بسيارى از کردارهاى فردى و اجتماعى نه خود عمل بلکه شيوه و چگونگى عمل است که مدنيت يا نامدنيت آن را مشخص مى‌کند. براى نمونه نه نافرمانى و مواجهه‌ خودانگيخته‌ افراد و گروه‌هاى مردم با قوانين مصوب حکومت بلکه چگونگى بروز اين نافرمانى و مواجهه مدنيت يا نامدنيت عمل را مشخص مى‌کند: قانون‌شکنى يا دور زدن قانون شيوه‌ غيرمدنى و مثلاً نافرمانى مدنى شيوه‌ مدنى اين مواجهه است. همچنان که اگر نزاکت و احترام يکى از مؤلفه‌هاى مدنيت است اما نمى‌توان نزاکت و احترام ديگرنمايانه و متظاهرانه را نشانه‌ مدنيت برشمرد.
 
با اين حال با در نظر گرفتن واقعيت جوامع مى‌توان به هنجارهايى رسيد که بيانگر مدنيت و نامدنيت‌اند. هر جامعه‌اى از افراد، گروه‌ها، اقشار و طبقات مختلفى تشکيل شده است که از يکديگر متمايز و متفاوت‌اند. اين تمايز و تفاوت ريشه در اختلاف منافع و مصالح فردى، گروهى، قشرى و طبقاتى اينان دارد. اين اختلاف منافع و مصالح چون سبب تفاوت و تمايز در برخورد به واقعيت‌ها و نتيجه‌گيرى از آنها مى‌شود، افراد و گروه‌هاى مردم همچنان که مردم و حکومت را در تعارض و مواجهه با يکديگر قرار مى‌دهد. اما هرچند مواجهه‌ اقشار و طبقات مردم با يکديگر و مردم با حکومت اجتناب‌ناپذير است، چگونگى بروز اين مواجهه اجتناب‌ناپذير مخالف با خود مثلاً رفتار مؤدبانه‌اى نداشته باشيم. بلکه نامدنيت نيز رابطه داشتن است: رابطه‌اى که در آن، يک سوى قوى‌تر و حيله‌گرتر محرک‌ها و اشتياق‌هاى خود را (يعنى منافع و مصالحش را) تا حد غايى دنبال کرده و به همين دليل با ديگران ضعيف‌تر از خود با خشونت رفتار مى‌کند. 
 
پس تحقق مدنيت به عنوان تحقق رابطه‌ خود و ديگرى متفاوت و متمايز از خود مستلزم فراتر رفتن از حوزه‌ صرفاً شخصى و خصوصى زندگى و کشف خود به معناى يک هستى اجتماعى است. ارتباط سازنده با ديگرى در فضاى مشترک ميان خود و ديگرى متفاوت و متمايز با خود ايجاد مى‌شود. مدنيت شيوه‌ ايجاد فضاى مشترک ميان خود و ديگرى در عين وقوف به تمايز، تفاوت و اختلاف است تا در اين فضاى مشترک ارتباط ميان خود و ديگرى برقرار بماند. اين فضاى مشترک فقط با فراتر رفتن از منفعت و مصلحت شخصى و خصوصى ايجاد مى‌شود. به اين معنا که «مدنيت مجموعه‌ بسيار از خودگذشتگى‌هايى است که مى‌پذيريم به خاطر اينکه با همديگر زندگى کنيم.» در توضيح اين نظر گفته شده است که: «در زمانه‌ سنگدل و عنان‌گسيخته‌ ما، درست است که به ياد داشته باشيم محدوديت و از خودگذشتگى براى عملکرد صحيح در ميان ديگران لازم است. بله، از خودگذشتگى بخشى از مدنيت است. در عين حال اين ازخودگذشتگى‌اى است که نه تنها به خاطر ديگران بلکه به خاطر خودمان انجام مى‌دهيم... مدنيت شديداً با "مصلحت" در پيوند است.» 
 
اين مصلحت اما ديگر فقط مصلحت شخصى نيست بلکه مصلحتى است که در فضاى مشترک معنا مى‌يابد و به همين دليل مصلحت مشترک است. بالطبع درک اين مصلحت مشترک به آگاهى از پيش به نيازها و دلخواست‌هاى مشترک وابسته است. به اين معنى که مدنيت تمايز، تفاوت و اختلاف را رفع نمى‌کند بلکه ارتباطى را بر مبناى نياز و دلخواست مشترک و چگونگى پاسخگويى به آن ايجاد مى‌کند که به آراى مشترک و سپس عمل مشترک مى‌انجامد. از اين لحاظ آراى مشترک را مى‌توان تجلى بارز مصلحت مشترک و عمومى دانست. چنين مصلحتى منافع و مصالح مختلف و متمايز خود کنند و به آن بپردازند. مسئله‌ مدنيت اين است که افراد و گروه‌ها به واسطه‌ تفاوت‌ها و تمايزهاى فکرى و عملى بتوانند در تعامل با يکديگر فضاى مشترکى ميان خود ايجاد کنند؛ فضايى که حوزه‌ آرا و عمل مشترک است. اين آرا و عمل مشترک مشخص‌کننده‌ مصلحت مشترک (و عمومى) است. از اين رو بايد تأکيد کرد که مصلحت مشترک (يا عمومى) از پيش مشخص و معين نيست و فقط در پى رابطه‌ مدنى افراد و گروه‌هاى متفاوت و متمايز ــ آن هم بر مبناى نوع اين تفاوت‌ها و تمايزها ــ ايجاد مى‌شود.
 
پس مى‌توان گفت مدنيت شيوه‌ ارتباط گرفتن و عمل کردن با ديگريِ متفاوت و متمايز از خود بر مبناى منفعت و مصلحتى است که در عين حال که شخصى است مشترک و عمومى نيز هست. با چنين توضيحى است که مى‌توان اين نظر را دريافت که: «مدنيت مفهوم معماگونه و تناقض‌آميزى است؛ چون که دقيقاً در شکاف‌هاى (يا فضاى) ميان آنچه خصوصى و آنچه عمومى است... قرار مى‌گيرد.» 
 
با پذيرفتن اين تبيين از مفهوم مدنيت ــ و ضد آن براى مفهوم نامدنيت ــ مى‌توان دريافت که اين دو مفاهيمى‌اند، نه صرفاً اخلاقى، که در اساس به حوزه‌ سياست و اجتماعيات متعلق‌اند. اين دو مفهوم به واسطه‌ رابطه‌ افراد و گروه‌ها، اقشار و طبقات با يکديگر بيانگر گفتمان اجتماعى و به لحاظ بازنمايى رابطه‌ مردم و حکومت نشانه‌ى گفتمان سياسى‌اند. اينها دو وجه اصلى مفاهيم مدنيت و نامدنيت در عمل‌اند.
* حسن قاضی مرادی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و نویسنده کتاب های "کار و فراغت ایرانیان" و "ملکم خان"
حسن قاضی مرادی

نویسنده خبر


( ۹ )

نظر شما :