فراموشی اعتماد سازی در دولت نهم
سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران هفته گذشته به دعوت هلموت اشمیت، صدر اعظم اسبق آلمان و مالکم فریزر، نخست وزیر اسبق استرالیا برای شرکت در اجلاس مجمع تعامل به جده سفر کرد. در حال حاضر این سوال مطرح است که آیا آقای خاتمی حامل پیامی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای کشورهای عربی منطقه است که روزهای تیرهای را در روابط با تهران سپری می کنند؟
گفتاری از محمد علی سبحانی، سفیر سابق ایران در لبنان و کارشناس مسائل خاورمیانه:
به نظر می رسد که پیامی وجود دارد که آقای خاتمی حامل آن برای کشورهای عربی منطقه است. آقای خاتمی بیش از هر فرد دیگری توانسته نمایندگی نظام جمهوری اسلامی و انقلاب ایران را در جهان داشته باشد، در واقع باید ابراز تاسف کنیم که در دولت نهم از این ظرفیت استثنایی- موقعیت ممتاز آقای خاتمی در جهان- نه تنها بهرهای برده نشد بلکه نگاه مثبتی به فعالیتهای ایشان در عرصه جهانی نیز وجود نداشت.
اما واقعیت چیز دیگری است؛ آقای خاتمی یک چهره ایرانی، متعلق به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب و ملت ایران و نماد صلح خواهی و صلح طلبی این ملت است. ایشان با چنین اقداماتی از نوع حضور و سخنرانی در اجلاس جده، موقعیت و جایگاه ایران و ایرانی را ارتقا می بخشند.
سفر آقای خاتمی به عربستان سعودی در شرایطی که روابط تهران و ریاض در وضعیت بسیار بدی قرار دارد دارای مفاهیم و پیامهای جالبی است. امیدواریم که مقامات دولتی از چنین فرصتهایی بهره گرفته و در جهت بهبود روابط ایرانی- عربی و ارتقای وضعیت بین المللی ایران، از این پتانسیل بی نظیر یا کم نظیر استفاده کنند.
رویکرد دولت دهم در برابر اعراب
متاسفانه در دولت نهم روابط ایران با کشورهای عربی به گونهای سیر نزولی داشته و همین امر باعث شد که زمینههای همکاری ایرانی- عربی تاحدودی با مشکل مواجه شود. علت این مسئله، کنار گذاشتن رویکرد اعتماد سازی و تنش زدایی بود، این دولت سیاستها و اقداماتی را که متناسب با روند بهبود روابط ایران و اعراب بود دنبال نکرد.
به نظر می رسد که آقای میر حسین موسوی (از کاندیداهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم) هره مند از چند ویژگی هستند که این ویژگیها می توانند امکانی را برای توانمندی سازی سیاست خارجی ایران فراهم آورند، اولین مسئله، نگاه آقای موسوی به مسائل منطقهای و جهانی است، نگاه ایشان به این مسائل در بردارنده نوعی از سیاست های تنش زدایی و اعتماد سازی است. مسئله دوم سابقه ایشان در وزارت امور خارجه و تجربیاتشان در زمان نخست وزیری است.
دوران نخست وزیری آقای موسوی همزمان با جنگ ایران و عراق یا به طور کلی جنگ ایران با کشورهای عربی بود، اما شاهدیم که در آن زمان به هیچ وجه اعراب به میزان کنونی نسبت به مواضع و سیاستهای ایران حساسیت نشان نمی دادند. در حقیقت روابط ایران با کشورهای عربی در آن زمان علیرغم وجود جنگ، در شرایط قابل قبول تری قرار داشت.
دولت آقای موسوی در شرایط بحرانی زمان جنگ، سیاست خارجی را به گونهای هدایت کرد که ایران به جز عراق و چند کشور حامی این کشور، روابط خوبی با سایر کشورهای عربی داشت، در حالی که اگر چنین مدیریت قدرتمندی وجود نداشت، در همان زمان نیز شاهد تیرگی روابط با اعراب بودیم. ضمن آنکه انتظار می رفت که در دوران جنگ، کلیه کشورهای عربی علیه ایران متحد شوند؛ امری که هرگز رخ نداد و تهران روابط مطلوبی در طول جنگ با اعراب داشت، حتی بسیاری از کشورهای عربی به طرفداری از حقوق مردم و نظام ایران برخواستند.
این نقش سیاست خارجی است. سیاست خارجی موثر میتواند بر اساس خردگرایی، تعامل سازنده، همکاری بین المللی، تنش زدایی و اعتماد سازی به حفظ و ارتقای منافع ملی، امنیت ملی و حاکمیت ارضی کشور کمک کند.
به نظر می رسد که دولت دهم در صورت پیروزی آقای موسوی می تواند ایران را از بن بست موجود در روابط خارجی و بین المللی برهاند. متاسفانه ما امروز با چهار قطع نامه تحریمی، روابط ناپایدار با بسیاری از کشورهای جهان و نوعی از عدم تعادل در روابط خارجی کشور- محدود شدن روابط خارجی ایران به کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و برخی کشورهایی که نه تنها برای منافع ملی و سیاست خارجی مثبت نبوده بلکه نتیجه عکس نیز داشته است- مواجه هستیم.
امید است که در صورت پیروزی آقای موسوی و با رویکرد ایشان در سیاست خارجی که مبتنی بر عقل جمعی و خردگرایی است، شاهد بهبود شرایط ایران در جهان باشیم، این نوع سیاست خارجی قادر است وضعیت ایران را از بحران و بن بست کنونی خارج کند.
نظر شما :