شهر گفت‌وگو

۲۶ آذر ۱۳۸۷ | ۱۷:۴۳ کد : ۱۱۲۳۴ نگاه ایرانی
متن کامل سخنرانى سیدمحمد خاتمی در نشست "شهر و گفت‌و‌گو گسترش گفت و گو با ایجاد، حفظ و احیاء محله"
شهر گفت‌وگو
برگزاری نشست علمی ”شهر و گفت‌و‌گو” را به عنوان گامی علمی در پیشبرد ایده گفت وگوی فرهنگ ها به فال نیک می گیرم و از حضور اندیشمندان ،هنرمندان،استادان و محققان گرانقدر ایرانی و غیر ایرانی در این همایش صمیمانه تشکر می کنم.

سال ها پیش که فرصت دوری نسبی از کارسیاسی اجازه داد تا با نگاهی فلسفی به اندیشه سیاسی غرب به اجمال بپردازم ،عنوان از دنیای ”شهر“ تا شهر ”دنیا“ را برای آن نگاه مناسب دیدم. علت آن بود که اوج گیری فلسفه را در یونان همزمان با دوران پیدایش وبسط و رونق نوعی زندگی سیاسی می دانند که با ”پولیس“ که در دیگر زبانهای اروپایی به سیته و سیتی و در فارسی به شهر ترجمه شد متقارن است.

”شهر“ یونان جنبه معنوی و سیاسی داشت و مظهر هویت انسان هایی است که در آن زندگی می کنند. اصالت با شهر است و فرد جزئی است در درون شهر و به یک معنی انسانیت انسان در متن شهر تحقق یا فضیلت می یابد . ”شهر“ دارای هویت اصلی است و بدون در نظر گرفتن آن، زندگی خوب بی معنی است.

فیلسوفان قدیم در معرفی شهر می گفتند که باید ”کافی با لذات“ باشد. یعنی کمال جامعه در این است که بتواند خود را اداره کند. به گفته ارسطو ”شهر خود کافی است و ایستاده برپای خویش“ شهر در نظر افلاطون امری است طبیعی نه مصنوعی و انسان طبعاً به زندگی در شهر گرایش دارد و کشش تکوینی و طبیعی او را به سوی زندگی جمعی می راند. علت تشکیل شهر از نظر او نیازهای طبیعی انسان است که در درجه اول جنبه مادی و اقتصادی دارد اما پس از آنکه جامعه تشکیل شد فراتر از اقتصاد ومادیت می رود. جامعه برای انسان است و انسان دارای حیثیتی فرامادی است لذا جامعه انسانی هم نمی تواند صرفاً دارای خصوصیت های مادی باشد.

روح جامعه ”عدل“ است و ”عدل“ یکی از چهار فضیلت شهر مطلوب افلاطونی است که در کنار حکمت، شجاعت و خویشتن داری اهمیت دارد و عدالت در این میانه از همه اهمیت بیشتری دارد. شهر عادل چون انسان عادل باید و می تواند بر خود حکومت کند و این البته تابع انضباط و نظم است که در باطن و در زوایای پنهان صلح وصفا ایجاد می کند و در آشکارا و در میان طبقات شهر هماهنگی. عدل حکم هارمونی در یک ارکستر را دارد، به تعبیری دیگر نسبت عدل با سایر اجزای شهر نسبت معمار با سایر کارکنانی است که در امر ساختمان دخالت دارند. چنین شهری به نظر افلاطون آنگاه زیبا می شود که خرد بر آن حاکم باشد و خرد نزد فیلسوفان است.

این شهر فلسفی اگر چه با مفهوم شهر به ویژه در ساخت معمارانه و جامعه شناسانه امروز آن تفاوت های روشن دارد، اما ناظر به جوهر و سرشت مشترکی نیز هست: شهر تنها تراکم جمعیت ها نیست، خود باید جامعه باشد. شهر در آنجا است که جامعه باشد و در آنجا تعلق و دلبستگی به وجود می آید، آشنایی صورت می پذیرد، و نوعی حیات جمعی به وجود می آید و کالبد آن روح پیدا می کند. شهری که حیات دارد ،تنها معبر نیست، محل زندگی است ، فضاهای آشنایی و تأمل در آن بسیار و معنی دار است. چنین شهری هم محل و هم موضوع گفت و گوست و نه تنها افراد که حتی فرهنگ ها می توانند در آن گفت گو کنند، ”محله“ بسازند و به اعتبار فرهنگ و حیات انعکاس یافته در محله با همدیگر زندگی کنند، ارتباطات میان فرهنگی به وجودآورند و تناسب با فرهنگ پویا و زایا خود دارای ساخت شهری شایسته و بایسته شوند.
گفت و گو در جهان واقعی از دل اجتماع های آشنا در می آید و اجتماع بستر و زمینه مناسب می خواهد بسیاری از شهرها و مناطق جدید آنها از آنجا که با تغییرات پرشتاب و با جابجایی های بسیار همراه اند و از مکان ها و امکان های گفت و گویی برای شهروندان برخوردار نیستند، نه تنها از گفت و گو و داد و ستدهای فرهنگی به دوراند، بلکه با شکنندگی ها و آسیب پذیری های شهری و توسعه ای نیز رو به رو می شوند.

خوشبختانه فضاهای معماری کهن ایرانی و اسلامی نمونه های هنرمندانه و حیات بخش فراوانی دارد از سازگاری بناها و کالبدهای زندگی با آن گونه نیاز های انسانی و اجتماعی که فیلسوفان و جامعه شناسان برای حیات شهروندی و شهروندان قائل بودند.

زندگی در محله های قدیم شهرهای ما از درون خانه تا محل کسب و کار و اجتماع های گوناگون محلی و شهری و زمینه ها و پایه هایی گفت و گویی داشت و در این گفت وگوها نه تنها ادراک ها و احساس ها بلکه نمادها و نشانه ها نیز شریک می شدند.
امروز سخن بر سر آن نیست که باید برای احیای آن محله ها یا آن سنت ها به گذشته بازگشت کامل و در گذشته زیست، سخن اصلی آن است که آن گونه معماری و شهر سازی پاسخ شایسته و در خور به نیاز زمانه خود بودند، اما آیا اکنون تناسبی میان این فضاهای کالبدی و شهری با نیاز ها و ضرورت های این زمانه هست؟ بازگشت به هر سنتی نه مقدور است و نه مطلوب ، اما آیا گسیختگی از هویت و فرهنگ و تاریخ هم منجر به مدرن شدن و پاسخگویی به نیازهای انسان و جامعه مدرن می شود؟
من بارها گفته ام نقد سنت و نه نفی آن در کنار نقد مدرنیته و نه نفی آن راهبرد مناسب برای عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ماست. می توانیم این راهبرد را در صورتی دیگر بیان کنیم و آن گفت و گوی میان سنت و مدرنیته در حوزه های گوناگون زندگی امروز است. از گفت و گوی میان جهان زیست های نو و کهن، خلاقیت و نوآوری و روایت های جدید و تاثیر گذار برای بهبود کیفیت زندگی انسان و جامعه کنونی در می آید و این ملموس ترین اثر و نتیجه گفت و گوی میان فرهنگ ها و تمدن هاست که من در عرصه های مختلف برآن اصرار داشته و دارم.

گفت و گوی فرهنگ ها معطوف به دو حوزه نظر و عمل است، حوزه نظر گفت و گوی فرهنگ ها مفهومی برآمده از کوششی مستمر برای نزدیک شدن به حقیقت و دست یافتن به تفاهم است که طرفین آن نه موضوع شناخت که طرف مکالمه و شریک مبحث اند. گفت وگو به معنای شناخت دقیق جغرافیای فرهنگی جهان و داشتن نگاه نقادانه به”خود“ و”دیگری“، اهتمام به میراث گذشته و در عین حال جدیت در کسب تجربه های تازه است و گفت و گو بر سر الزام ها و نیازهایی است گاه در متن زندگی امروز و فردای بشر است ”اما در حوزه عملی گفت و گوی فرهنگ ها ناظر به راهبردها و برنامه های عملی و اجرایی برای حل مسایل زندگی در جهان چند فرهنگی است. این گونه رویکرد به گفت و گوى فرهنگ ها می تواند هر حوزه ای از حوزه های زندگی روزمره شهروندان و جامعه امروز را در بر بگیرد و ظرفیت های جدیدی بر اساس پیش فرض های گفت گویی فرا روی مشکلات گوناگون حیات مادی بشر بگشاید.

تجربه مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس و تشکیل گروهC-100 از سوی پرفسور شوآب برای پرداختن به مسایل مهم و مبتلا به اقتصادی و اجتماعی جهان از منظر گفت و گوی فرهنگ ها و تشکیل نهادهای مختلف در سطوح ملی منطقه ای و بین المللی برای کاهش و رفع بحران ها و منازعات مذهبی، قومی ،نژادی، سیاسی و اجتماعی نمونه هایی از کاربردی شدن ایده گفت گوی فرهنگ هاست. به این ترتیب گفت و گوی فرهنگ ها نه یک مفهوم انتزاعی و دور از دسترس که مقوله درگیر با جدی ترین مسایل زندگی خود و جامعه به شمار می آید. گفت گوی فرهنگ ها از این زاویه رهیافتی واقع گراست که اگر چه جوهر و سرشت آن فرهنگی است اما به اعتبار نقش اساسی و قدرت فرهنگ محدود به عرصه فرهنگ نمی ماند و به وضوح و وفور آثار خود را در اقتصاد، سیاست ، اجتماع ، علم و هنر نشان می دهد.

این نوع نگاه نه تنها افق های دور را در هر حوزه به زمینه های زندگی روزمره نزدیک می کند، بلکه امکان گفت گو میان ساحت های مختلف جامعه و جهان ما را هم به وجود می آورد. در این گفت گوی فرهنگ ها می توان از مناظر مختلف فلسفی، اجتماعی، علمی، هنری و تجربی به پدیده های واحد نگاه و بر اساس آن گفت و گو کرد. ”شهر“ و ”گفت و گو“ خود مقوله ای از این دست است که درآن بتوانند اصحاب اندیشه و هنر و تجربه ”شهرجدید“ و نسبت آن را با گفت وگو موضوع گفت و گوی خویش قرار دهند. در این گفت وگوی فرهنگی می توان راههایی برای بهتر شدن زندگی در شهر و کاهش رنج ها و دشواری های زندگی جدید پیدا کرد و آنها را به عنوان برنامه هایی برای اقدام در مسیر بهسازی کالبدهای شهری به کاربرد اینکه برای مسایلی از این دست چه باید کرد وچه می توان کرد کار شما اندیشمندان و محققان و صاحب نظران عزیز و ارجمند است که امیدوارم تلاقی اندیشه ها و دیدگاههای شما سخن ها و راهبردهایی تازه را در این مسیر بیافریند. به آغاز و دوام و فرجام تلاش هایی از این دست سخت امیدوارم چون بر این باورم که برای پیشبرد اندیشه گفت و گوی فرهنگ ها باید بزرگ فکر کرد و از کوچک آغاز،

نظر شما :