سومین بخش از گفت وگوی دختر صدام با العربیه
وقتی پسرم اشهدش را خواند، منقلب شدم
علی سمت راست من نشسته بود سرش را به سمت من بلند کرده بود و می گفت: اشهد ان لا اله الی الله. در این جا دیگر همه چیز برایم تمام شد.
ادامه مطلب
علی سمت راست من نشسته بود سرش را به سمت من بلند کرده بود و می گفت: اشهد ان لا اله الی الله. در این جا دیگر همه چیز برایم تمام شد.
ادامه مطلب