سایه حضور روحانی بر نشست 1+5 در بروکسل
تهران یکبار دیگر به غرب اعتماد کند
دیپلماسی ایرانی: از 17 فروردین که نمایندگان ایران و گروه 1+5 گردهم آمدند و با یکدیگر گفتگو کردند تا به امروز این مذاکرات به دلیل انتخابات ایران متوقف شده است. مذاکراتی که در هشت سال گذشته و در دوران ریاست جمهوری محود احمدی نژاد پیشرفتی نداشت و هر بار با شکست مواجه شد. اینک محمود احمدی نژاد آخرین روزهای دوران ریاست جمهوری خود را به پایان می برد و پرونده هسته ای را در دستان روحانی می گذارد که شاید بتواند با کلید خود قفل بسته آن را باز کند. از این روست که نمایندگان گروه 1+5 روز سه شنبه در بروکسل گرد هم آمدند تا طرح هایی را برای دیپلماسی در قبال دولت جدید ایران تنظیم کنند. در مورد دستور کار و نتایج این نشست و آینده مذاکرات ایران و غرب با حسن بهشتی پور، تحلیل گر مسائل بین المللی گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
ارزیابی شما از نشست روز گذشته نمایندگان گروه 1+5 در بروکسل چیست؟ اساسا این نشست برای چه برگزار شد؟
این دیدار بین اعضای 1+5 بدون حضور ایران برگزار شده تا به هماهنگی هایی بین خودشان در مورد آینده مذاکرات با ایران برسند. آنها به این موضوع پرداختند که با تحولی که در ایران رخ داده چگونه باید برخورد کنند. تصور آنها بر این است که همه یا بخش عمده ای از تیم مذاکره کننده هسته ای ایران تغییر خواهد کرد. بنابراین می خواهند ببینند که در مورد برنامه هسته ای ایران می توانند پیشنهاد جدیدی بدهند؟ بدیهی است که اگر قرار است با دولت جدید در ایران به توافق برسند قاعدتا باید پیشنهادهای جدیدی ارائه دهند. بنابراین آنچه از جلسه اخیر گروه 1+5 برمی آید این است که این گروه نیاز داشتند در مورد تغییری که در ایران رخ داده با همدیگر هماهنگی کنند تا در مذاکرات آینده با برنامه ای مشخص وارد شود. تاریخ این مذاکرات هم بعد از مرداد مشخص کرده اند که کار رئیس جمهور جدید در ایران شروع شده باشد.
شما اشاره کردید که غرب باید پیشنهاد جدیدی به ایران بدهد. آیا نمی توان بر پیشنهادهای قبلی تمرکز کرد؟ آیا پیشنهاداتی که در مذاکرات آلماتی مطرح شد قابل توجه نبوده اند؟
واقعیت این است که رویکرد غرب در مورد ایران نیاز به تجدید نظر دارد. البته رویکرد ایران هم باید تغییر کند. آنچه مذاکرات را به شکست کشانده پیشنهادات نبوده است بلکه بی اعتمادی و بدبینی دو طرفه ای است که وجود دارد. غرب به ایران بی اعتماد است و ایران هم به گروه1+5 بد بین است. لذا آلماتی 2 به دلیل این بی اعتمادی به نتیجه نرسید. آنها پیشنهادی ارائه داده بودند که تا حد زیادی قابل قبول بود. اما به این دلیل که اعتمادی به این نبود که در مراحل بعد آنها چه چیزی را از ایران می خواهند، ایران نتوانست پیشنهاد آنها را بپذیرد. لذا به نظر می رسد که باید در هر دو طرف پیشنهادهای جدید با رویکرد جدید مطرح شود. رویکرد غرب در قبال ایران فشار و مذکره بوده است. می بینیم که این رویکرد همچنان در جریان است. در اول جولای تحریم های گسترده تری را اعمال کردند در حالی که می توانستند صبر کنند آقای روحانی و دولت جدید کار خود را شروع کند. یعنی می توانست به خاطر این تحولی که در ایران رخ داده شش ماه اجرای این تحریم های جدید را به تعویق بیندازند تا اعتماد سازی کنند . ولی بر اساس سیاست گذشته این تحریم های جدید را اعمال کردند که بسیار سنگین است و خودرو سازی، پول ملی ایران، بانک ها و شرکت های جدیدی را مشمول تحریم قرار دادند. این اقدامات نشان می دهد که آنها رویکرد خود را تغییر نداده اند. پیشنهاد جدیدی که من اشاره کردم با رویکرد جدید قابل طرح است وگرنه همان پیشنهادهای قبلی تکرار می شود.
شما گفتید که غرب باید رویکرد خود را تغییر دهد. ایران برای حل مسئله باید چه کند؟
ایران هم باید نگاه خود را به مسئله تغییر دهد. در ایران هم دیدگاه غالب در این است که غرب مورد اعتماد نیست و تصور می شود که آنها به دنبال بهانه برای فشار بر ایران هستند و با حکومت ایران مخالفند و مسئله هسته ای صرفا بهانه ای است که پس از حل آن به حقوق بشر، تروریسم، سلاح های کشتار جمعی و دیگر مسائل برای فشار بر ایران متوسل می شوند. یعنی در ایران تصوری اینگونه وجود دارد که غرب با اساس جمهوری اسلامی مخالف است. من این نظر را درست نمی دانم ولی به هر حال این دیدگاه وجود دارد و بر اساس این دیدگاه اعتمادی به غرب وجود ندارد. بنابراین اگر قرار است که مسئله هسته ای ایران حل شود ایران هم باید رویکرد خود را تغییر دهد و بار دیگر به غرب اعتماد کند و ببیند که آیا این ها واقعا به سخنان خود پایبندند؟
بنابراین آیا پیشنهاد غرب در نشست آلماتی قابل مذاکره هست؟
بله. آنها قبلا گفته بودند که ایران باید فوردو را تعطیل کند ولی بعدا گفتند که به حالت تعلیق در آورد؛ یعنی در خواست خود تعدیل کردند. یا اصل غنی سازی را پذیرفتند و گفتند ایران باید تولید اورانیوم با غلظت 20 درصد را متوقف کند. علاوه بر این دوره شش ماهه ای که برای تعلیق در پیشنهاد غرب مطرح شده بود نکته مثبتی بود؛ چرا که قبلا ایران اعتراض داشت که غرب از ایران می خواهد که حق مسلم خود را برای اعتماد سازی برای همیشه کنار بگذارند. ولی در طرح آخر آنها این دوره شش ماهه مطرح شده بود که از این جهت پیشنهاد خوبی بود. ولی ایران نمی دانست که آنها در مراحل بعدی چه چیزی می خواهند. تاکید ایران بر این بود که آنها غنی سازی اورانیوم در ایران را به رسمیت بشناسند. اگر این حق ایران را به رسمیت بشناسند فضای جدیدی باز می شود که می توان در مورد رفع نگرانی های غرب از فعالیت های هسته ای ایران مذاکره کرد و ایران می تواند دست به شفاف سازی در این زمینه بزند. این راه کار میانه ای بود.
بنابراین به نظر شما ایران باید آن پیشنهاد را مجددا مورد بررسی قرار دهد؟
پیشنهاد من این است که ایران رویکرد خود را عوض کند. یعنی به جای تاکید بر بدینی هایی که نتیجه عملکرد خود آنها بوده است یک بار با اعتماد با آنها مواجه شود و مثلا توافق شش ماهه را بپذیرد و ببیند آیا آنچه توافق می شود صورت می پذیرد و یا باز هم همانند قبل به این تعهدات عمل نمی کنند. بنابراین اگرهر دو طرف تغییر رویکرد دهند و بر اساس این رویکرد جدید پیشنهاداتی ارائه شود شاید به راهکارهای جدیدی برسند که این مسئله یک بابر برای همیشه حل شود.
فضای منطقه تا چه اندازه برای چنین توافقی آماده است؟
خب پاسخ به این سوال هم باز می گردد به این سوال که آیا اختلاف ایران و غرب یک اختلاف مبنایی است یا خیر. اگر بگویید که مسئله هسته ای صرفا یک بهانه برای فشار بر ایران است و غرب نمی خواهد این مسئله حل شود آنگاه تحولات منطقه ای هم تاثیری بر این مسئله ندارد و آنها صرفا به دنبال بهانه جویی هستند. ولی اگر به این صورت به موضوع نگاه کنیم که غرب می خواهد مسئله هسته ای به شکلی که اعتماد پیدا کند که ایران به دنبال بمب هسته ای نیست آنگاه این مسئله مطرح می شود که تحولات سوریه، مصر و تر کیه چه تاثیری بر این مسئله دارند؟ به نظر من در این فضا اگرچه این تحولات تاثیر گذار هستند ولی تاثیر تعیین کننده ندارند. یعنی مسئله اصلی محسوب نمی شود. لذا اگر بخواهیم سطح تحلیل منطقه ای نسبت به موضوع داشته باشیم در آن سطح حتما فاکتورهای مهمی مثل عراق و سوریه مطرح است ولی در سطح دو جانبه بین ایران و 1+5 مسئله هسته ای می تواند به صورت یک بسته مستقل مورد بررسی قرار گیرد و حل و فصل شود. یعنی راهکار آن در چارچوب 1+5 محود باشد. ولی اگر بگوییم که با توجه به تحولات منطقه ای یک بسته کاملی باید بین ایران و غرب مطرح شود و همه مسائلی که ایران و غرب به خصوص آمریکا بر سر آن اختلاف نظر دارند مثل مسئله هسته ای، سوریه، فلسطین، مفهوم تروریسم و .. در این صورت مسائل پیچیده تر می شود و راهکارهای آن هم سخت تر می شود. به نظر می رسد که این مشکلات باید مرحله به مرحله حل شوند.
یعنی شما حل مشکلات بین ایران و آمریکا به صورت جامع و کلی را ممکن نمی دانید؟
به نظر من کسانی که معتقدند که بسته کامل از مشکلات را بر سر میز بگذاریم و در مورد آنها حرف بزنیم به واقعیات توجه نمی کنند. چرا که به دلایل مختلف این اتفاق رخ نمی هد. آنها تصور می کنند که همه افراد و گروهها در آمریکا یک طور تصمیم می گیرند در حالی که اوباما و دولت او تحت فشار لابی های صهیونیستی در کنگره قرار دارد. در هیئت حاکمه آمریکا بین سوزان رایس، مشاور امنیت ملی اوباما و چاک هگل، وزیر دفاع آمریکا، در مورد ایران اختلاف نظر جدی وجود دارد. یا اینها با جان کری، وزیر خارجه اختلاف نظر دارند. یعنی این گونه نیست که هیئت حاکمه آمریکا در مورد ایران متحد و یکپارچه است. در بین مقامات و احزاب آمریکا اختلاف نظر وجود دارد.
نکته دوم این است که در داخل کشور ما نیز نگاه های متفاوتی به مذاکره با آمریکا وجود دارد. برخی معتقتند ما اصلا نیابد با آمریکا مذاکره کنیم. برخی دیگر می گویند مذاکره مشکلی ندارد ولی در شرایط کنونی که ما تحت فشار هستیم نباید وارد مذاکره با آمریکا شویم. چرا که تحت فشار دست پایین را خواهیم داشت. بهتر است اول فشار برداشته شود به خصوص تحریم ها را بردارند بعد مذاکره واقعی امکان پذیر است. در حالی که عده ای دیگر معتقند دنیای سیاست ریسک است و ما در هر موقعیتی ما باید دست به مذاکره با دشمن بزنیم چرا که هزار سال مذاکره بهتر از یک ساعت جنگدیدن است. بنابراین برای کاهش تهدیدها می توان مذاکره کرد. لذا در کشور ما هم نگاههای مختلفی در این مورد وجود دارد. هرچند حرف اول و اخر در این ارتباط را مقام معظم رهبری می زنند ولی تا قبل از این که به آن سطح برسد نیاز به بحث های کارشناسی است. لذا دوستانی که معتقند که مسائل بین ایران و آمریکا باید به صورت یک بسته کلی حل شود باید به این پیش نیاز توجه کنند که هم تمام افراد داخل ساختار سیاسی آمریکا باید در مورد این مسئله به اتفاق نظر برسند که مسائل با ایران را حل و فصل کنند و هعم در داخل ایران باید بر سر این کار توافق شود. فضای اینچنینی الان وجود ندارد و در دو سه سال آینده نیز من امکان به وجود آمدن چنین فضایی را نمی بینیم.
اما اگر به صورت مرحله به مرحله پیش برویم می توانیم زمینه های مسائل کلی را نیز ایجاد کنیم. مثلا اگر مشکل هسته ای ایران با آمریکا حل شود و بخشی از تحریم ها برداشته شود و قطعنامه ها لغو شود فضای مثبتی ایجاد می شود که می توانیم راجع به سوریه هم توافق کنیم و یا در مورد مسائل منطقه و آینده آن می توانیم وارد مذاکره شویم. بنابراین اگر مرحله به مرحل پیش برویم می توانیم امیدوار باشیم که این مسائل حل شود.
چه مسائلی موجب می شود که شما به حل مسئله به صورت گام به گام و مرحله ای خوش بین باشید؟
ببینید اکنون در آمریکا وزیر خارجه ای مثل خانم هیلاری کلینتون که در ارتباط با ایران رویکرد تندی داشت از وزارت خارجه رفته است و جان کری به جای او در این موقعیت قرار گرفته است. اگرچه در ایران خیلی ها عادت دارند که بگویند اینها با هم هیچ فرقی ندارند به نظر من جان کری به مراتب بهتر از خانم کلینتون است یا چاک هگل وزیر دفاع آمریکا در مقایسه با لئون پانه تا، وزیر دفاع قبلی یا مثلا جان برنن، رئیس سازمان سیا، در مقایسه با پترائوس رئیس سابق سیا، بهتر هستند. یعنی از نظر تیمی که در آمریکا در مناصب حساس و اساسی هستند در شرایط بسیار مناسبی است برای این که با ایران به توافق برسند. از سوی دیگر تیم دکتر روحانی هم از این منظر بسیار خوب است. یعنی اگر قرار است مشکلات فی مابین ایران و آمریکا حل وفصل شود الان بهترین فرصت است.
با این وجود من فکر می کنم این مشکلات مرحله به مرحله باید حل شود و به صورت ناگهانی این مسائل حل نمی شود. اما وقتی مورد مشخصی مثل مسئله هسته ای ایران روی میز مذاکرات قرار می گیرد و مثلا این بحث مطرح می شود که چگونه ایران سیاست های خود را شفاف سازی کند تا این نگرانی غرب که ایران می خواهد به سمت بمب هسته ای برود از بین برود. یا مثلا آنها هم تضمین کنند که حق غنی سازی اورانیوم در ایران را به رسمیت می شناسند. این مسئله تناقضی هم با قطعنامه های شورای امنیت ندارد چرا که قطعنامه های شورای امنیت از ایران می خواهد که غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق در بیاورد و حق غنی سازی را منکر نشده است. یعنی گفته برای مدت محدود تعلیق شود تا تکلیف مسائل مورد اختلاف و مبهم روشن شود و ایران بتواند دست به اعتماد سازی بزند. در واقع می توانیم به این صورت پیش برویم که غرب از نظر سیاسی حق غنی سازی اورانیوم را طی سندی به رسمیت بشناسد و بعد ایران هم مجموعه اقدامات اعتماد سازی که ثابت می کند که نمی خواهد سلاح هسته ای تولید کند را انجام دهد. این مسئله شدنی است که و می توان در مذاکره به آن رسید. به هر حال من فکر می کنم که دو طرف می خواهند به نتیجه برسند و این اراده در هر دو طرف وجود دارد که از مشکلات کنونی عبور کنند.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16
انتشار اولیه: چهارشنبه 26 تیر 1392/ باز انتشار: یکشنبه 30 تیر 1392
نظر شما :