فرانسیس وندرل در گفتگو با دیپلماسی ایرانی:
مذاکرات با طالبان جدی نیست
دیپلماسی ایرانی: کارنامه چهل ساله فرانسیس وندرل، پر است از مسئولیت های مهم و متنوع. او سی سال برای سازمان ملل کار کرده است و در این مدت در بسیاری از بحران های مهم از جمله افغانستان، تیمور شرقی، کامبوج، گینه نو، میانمار، ارمنستان، آذربایجان و .... نماینده ویژه سازمان ملل بوده است. اما مسئولیت های او در افغانستان او طولانی تر از بقیه پست های او بوده است. وندرل در سالهای 2000 تا 2002 به عنوان نماینده دبیرکل سازمان ملل در افغانستان فعالیت کرده است و سپس تا سال 2008 نماینده ویژه اتحادیه اروپا در این کشور بوده است. حضور وندرل در دوران حساس افغانستان، یعنی دوره طالبان، حمله آمریکا و سپس روند دولت سازی در افغانستان و همچنین رفت و آمدهای مدوام او به این کشور، او را به کارشناسی خبره در مسائل افغانستان تبدیل کرده است. با این همه نگاه او به سیاست های غرب در افغانستان عموما انتقادی بوده است. او اخیرا نیز سفری به افغانستان داشته و با بسیاری از مقامات افغانستان گفتگو کرده است. دیپلماسی ایرانی در گفتگویی با فرانسیس وندرل، نماینده پیشین دبیرکل سازمان مللل و اتحادیه اروپا در افغانستان ارزیابی او را در مورد وضعیت کنونی و آینده افغانستان و به خصوص انتخابات آینده ریاست جمهوری این کشور، موافقت نامه استراتژیک آمریکا و افغانستان و نقش ایران در افغانستان جویا شده است که در زیر بخش اول این گفتگو را می خوانید:
اجازه دهید از وضعیت کنونی در افغانستان شروع کنیم. شما قبل و بعد از حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان به عنوان نماینده ویژه دبیرکل و اتحادیه اروپا در این کشور فعال بودید و اخیرا نیز سفری به افغانستان داشته اید، ارزیابی شما از شرایط افغانستان چیست؟ یعنی پس از گذشت ده سال از حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان شرایط سیاسی و امنیتی افغانستان را چگونه می بینید؟
ارزیابی من این است که شرایط مثبت به نظر نمی رسند و هنوز خطراتی وجود دارد. یعنی بعد از خروج بخش عمده ای از نیروهای بین المللی در چند سال آینده و همچنین به دلیل موضع گیری های متفاوت در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده در افغانستان، این خطر دارد که اوضاع به هم بریزد. این خطر شاید فوری نباشد، اما ممکن است مشکلات جدی ایجاد کند. البته الزاما این مسئله عقیده حال حاضر بسیاری از افرادی که من در افغانستان ملاقات کردم نبود. به عبارت دیگر به نظر می رسید که بیشتر افغان هایی که با سیاست سروکار دارند، تا حدی مطمئن بودند، نمی گویم خوش بین بودند، بلکه تا حدی به اوضاع مطمئن بودند؛ به این دلیل که آنها فکر می کردند که امضای پیمان استراتژیک از سوی حکومت افغانستان با ایالات متحده، به این منتهی خواهد شد یا این مسئله را تضمین خواهد کرد که طالبان بر کشور غلبه نخواهند کرد و یا حداقل بر شهرهای مهم کشور خصوصا کابل مسلط نخواهند شد. به نظر من آنها تاکید زیادی بر این مسئله داشتند، شاید تاکید بیش از اندازه؛ به این دلیل که، چنانچه می دانید، توافقنامه همکاری استراتژیک بین آمریکا و افغنستان صرفا یک تفاهم نامه کلی است که باید در مذاکرات سال آینده جزییات آن مشخص شود؛ بنابراین این ساده لوحانه است که بگوییم این مذاکرات به چه توافقی می انجامد.
من در دیدار اخیرم از افغانستان همچنین به این نتیجه رسیدم که اکثریت سیاستمداران در افغانستان به انتخابات ریاست جمهوری دو سال آینده توجه دارند. آنها به دنبال این هستند که جامعه بین المللی، که به نظر می رسد منظورشان غرب است، تضمین کند که در این انتخابات تقلب صورت نمی گیرد و یک انتخابات قلابی نباشد. مجددا من مطمئن نیستم که جامعه بین المللی به دنبال این باشد که هیچ اقدامی از این دست انجام دهد. به عقیده من این تا حد زیادی به عهده خود افغانهاست؛ یعنی افغانها باید تشخیص دهند که این وظیفه آنهاست که یک انتخابات آزاد امیدوار کننده و قابل اعتماد را تضمین کنند؛ و همچنین آنها هستند که باید تضمین کنند که دارای این قابلیت هستند که از خودشان دفاع کنند.
به پیمان همکاری استراتژیک آمریکا و افغانستان اشاره کردید. امضای این پیمان دارای تاثیرات داخلی و خارجی بوده است. شما در مورد تاثیرات داخلی این پیمان صحبت کردید ولی سوال این است که تاثیر امضای پیمان استراتژیک بر همسایگان افغانستان چه بوده است. این مسئله چه تاثیراتی بر رابطه افغانستان و همسایگانش خواهد گذاشت؟
به عقیده من این یک مشکلی است. من می توانم دغدغه های بعضی از همسایگان افغانستان، به خصوص ایران و همچنین تاحدی پاکستان و شاید دیگران را درباره این مسئله که احتمالا آمریکا پایگاه های نظامی خود در افغانستان را حفظ می کند درک کنم؛ حتی اگر ما امیدوار باشیم که ماندن آمریکاییها برای یک دوره کوتاه باشد، اما با این وجود آنها در این کشور باقی خواهند ماند. به نظر من آنچه واقعا طی سالهای گذشته جای آن خالی بوده است، انتصاب یک میانجی یا تسهیل گر بین المللی برای انجام دو سه کار بوده است؛ اولین کار این که به تشویق و ترغیب گفتگو بین حکومت افغانستان و مخالفان سیاسی در این کشور بپردازد. چنانچه می دانید مخالفان حکومت در افغانستان بسیار متفرق و از هم پاشیده هستند؛ چرا که بی اعتمادی مشترکی بین گروههای مختلف سیاسی در این کشور وجود دارد. دومین وظیفه این میانجی گر از نظر من باید تلاش برای بررسی این موضوع باشد که آیا امکان برقراری گفتگوهای بین حکومت افغانستان و طالبان در یک کشور سوم وجود دارد یا خیر؛ و ببیند آیا توافق سیاسی امکان پذیر است؟ البته معنای آن فقط مذاکره با حکومت افغانستان نیست بلکه با گروههای مخالف دولت افغانستان نیز هست.
سومین وظیفه این میانجی این است که این شخص باید در عین حال با همسایگان افغانستان گفتگو کند تا اولا منافع ملی کشورهای منطقه را در نظر بگیرد و تضمین دهد که هرگونه توافقی که با افغانستان صورت می گیرد همچنین با منافع آنها سازگار خواهد بود و مطمئن شود که این توافق مورد پذیرش همسایگان خواهد بود.
اما آمریکا تاکنون تمایلی به یک میانجی گر سه جانبه نشان نداده است. حکومت افغانستان نیز خیلی به این کار مشتاق نیست و نتیجه آن این می شود که آمریکایی ها با حکومت افغانستان در دستیابی به این همکاری استراتژیک پیش رفته اند؛ در کوتاه مدت این همکاری استراتژیک ممکن است برای بسیاری از افغانی ها تضمین کننده باشد، اما در عین حال این توافقنامه ممکن است منجر به ایجاد مشکلات بزرگ تر با همسایگان شود.
نظر شما در مورد طالبان و مذاکرات در جریان با این گروه چیست؟ تصور شما این است که در نهایت طالبان در افغانستان قدرت را در دست می گیرد؟
در وهله اول در پاسخ به این سوال که آیا طالبان می تواند بر افغانستان تسلط یابد؟ من اینگونه فکر نمی کنم. من وقتی شواهد را کنار هم می گذارم این گونه می فهمم که طالبان خودشان اینچنین تشخیص می دهند که می توانند بر قسمت های گسترده ای در جنوب و شرق کشور مسلط شوند. اما من نمی فهمم آنها چگونه می توانند بر شمال و قسمت هایی از غرب این کشور تسلط یابند. تصور من این است که آنها قطعا نمی توانند بر کابل و احتمالا دیگر شهرهای مهم نظیر هرات و مزار شریف مسلط شوند. اما البته آنها می توانند بیشتر از یک عاملی باشند که برای حکومت افغانستان مشکل ایجاد می کند. بنابراین شخصا فکر می کنم می ارزد که برای دستیابی به یک توافق با طالبان تلاش شود.
اما نکته این است که من فکر نمی کنم که تاکنون مذاکره ای حقیقی بین طالبان و هر کدام از حکومت افغانستان و یا آمریکا برقرار بوده است. معتقدم تماسهایی وجود داشته است؛ صحبت هایی در مورد معیارها و اقدامات اعتمادساز بین آمریکا و ایالات متحده انجام شده است؛ اما در واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ به این دلیل که یکی از اقدامات اعتماساز که آنها در مورد آن صحبت می کردند انتقال 5 نفر از زندانیان طالبان از گوانتانامو به قطر بوده است و به نظر می رسد کنگره آمریکا با این اقدام مخالفت کرده است. باید توجه داشت که ما اکنون در میانه کارزار انتخاباتی آمریکا قرار داریم و من فکر نمی کنم که مذاکرات، تا حدود ابتدای سال 2013 مجددا از سر گرفته شود؛ البته اگر آنها به مذاکرات بازگردند.
در مورد مذاکرات طالبان و دولت افغانستان باید اشاره کنم که تاکنون طالبان از صحبت کردن با دولت افغانستان خودداری کرده است؛ به این دلیل که آنها حکومت افغانستان را آلت دست جامعه بین المللی یا آمریکا می دانند. این که این موضع آنها باقی خواهند ماند یا خیرمعلوم نیست؛ اما تاکنون ندیده ام که مذاکرات جدی بین حکومت افغانستان و طالبان برقرار شود. وقتی من در کابل بودم، بیشتر افغانی هایی که من با آنها صحبت کردم، خیلی مشتاق به دستابی به یک توافق و تفاهم با طالبان نبودند.
ادامه دارد....
انتشار اولیه : چهارشنبه 1 شهریور 1391 / باز انتشار: یکشنبه 5 شهریور 1391
نظر شما :