بی اعتمادی ، بازیگری و رقابت
نویسنده خبر:
محمد حسین عادلى
درباره مهمترین ویژگی روابط ایران و روسیه
به نظر میرسد مهمترین ویژگی روابط ایران و روسیه را، دست کم در دو سده گذشته، بتوان در سه خصوصیت مهم خلاصه کرد: بی اعتمادی، بازیگری و رقابت.
از زمان جنگهای سه دهه اول قرن نوزدهم که به عهد نامه های گلستان در سال 1813 میلادی و ترکمانچای در سال 1828انجاميد و بر اثر آنها غرامتهای غیرمنصفانه و سختی بر ایران تحمیل شد، دیواربدبینی و بیاعتمادی ميان دو کشور حائل گرديد و دخالتها و نفوذ روسیه در دربارقاجار، به ویژه در زمان محمد شاه و محمد علی شاه، بر بلندا وعرض این دیوار افزود.
واقعه خود جوش هجوم مردم به سفارت روس و قتل گریبایدوف و همراهانش تبلور احساساتمردم نسبت به روسیه و قرارداد ننگین ترکمانچای بود. ملت ایران شکست سخت خود را ازروسیه و قراردادهای گلستان و ترکمانچای فراموش نکرده است و همواره با حسرت بسيار به سرزمینهای جدا شده خود اندیشیده است.
رخدادهاى بعدی در روسیه، یعنی وقوع انقلاب بلشویکی و تبدیل آن کشور به اتحاد جماهیر شوروی با نظامى کمونیستى، به تعديل این برداشت منفی کمک نکرد زیرا در همان حال که شوروی خود را داعیه دار مبارزه ضد امپریالیستی مىدانست، از تمایلات آشکار خود برای بسط نفوذ در مناطق مختلف جهان، به ویژه ایران، دست نشست.
به بيان دیگر، نه تغییر ایدئولوژی و نه تبدیل روسیه تزاری به جمهوری سوسیالیستی، هيچ يک، در اولویتها و منافع ملی و بینالمللی آن کشورتغییرى ايجاد نکرد و شوروى نيز، همانند روسيه تزارى، همواره به ایران به عنوان کشوری که باید تحت نفوذ درآید، نگريست.
در دوره پهلوی، اشغال ایران بهدست قوای نظامی متفقین، ازجمله شوروی و انگلستان (وبعدا آمريکا)، عدم خروج ارتش شوروى از آذربایجان و تمایل آشکار آن کشور برای تصرف بخشهای دیگرى از کشورمان، برجراحتهاى پيشين افزود.
کمک به تشکیل حزب دست نشانده توده، دخالتهای آشکار در شئون سیاسی و ایفای نقش مخرب در بزنگاه هاى بسیار حیاتی کشورمان، از موردهاى منفی دیگردر کارنامه روسیه نزد افکار عمومى ايرانيان است. اما در اين کارنامه، شايدسياه ترين برگ، سکوت شوروى و حزب توده، در برابر کودتاى آمريکايى 28 مرداد 1332 و رضايت به شکست دولت دکتر مصدق باشد.
بىسبب نيست که بعدها، حتی کسانی که در ايران به ایدئولوژی مارکسيسم روی میآوردند مىکوشيدند خود را از حزب خائن توده مبرا کنند.
با وقوع انقلاب اسلامی نیز، گرچه روابط ميان دو کشوردستخوش فراز و نشیبهای فراوان شده، اما تاکنون از ميزان بیاعتمادیها، کاسته نشده است. از اين منظر، روابط دو کشور را در دوران پس از انقلاب اسلامی میتوان به چندبخش تقسیم کرد:
بخش اول، تحولات بسیار عمیق ناشی ازانقلاب اسلامی و دوره شور و احساسات انقلابی مردم
بخش دوم، دوره جنگ عراق عليه ايران
بخش سوم، دهه 90 و حاکميت یلتسین
بخش چهارم، سالهاى دهه 2000 و دوره حکومت ولاديمير پوتین
در همه این دورهها روند و سمت وسوى اتفاقات و تحولات به گونهای بوده است که نتوانسته مشکلات ریشه ای را از میان بردارد.
شايد انقلاب اسلامی ایران بزرگترین رخداد سياسى در همسايگى شوروى در اوج رقابت آن کشور با ايالات متحده آمريکا باشد. ناگهان کشورى آمریکائی به کشورى ضد آمریکائی تبديل شد و در نتيجه آن، ایران نه تنها از ضدیت با شوروی که سياستى محصول اتحاد نسبی با آمریکا بود دست برداشت، بلکه با شوروی در شعارهای ضد امپریالیستی متحد گشت و در مواردی از آن کشور پيشى گرفت.
باوجود آنکه این تحول برای شوروی یک پیروزی بدون هزينه به شمار می آمد، اما بهجای استفاده از موقعیت پديده آمده براى ترمیم روابط ميان دو کشور، ناگهان شوروى به افغانستان حمله برد و آن کشور را اشغال کرد. همزمان در صدد گسترش نفوذ خود درایران اسلامی برآمد. به بيان ديگر وقوع انقلاب در ایران نيز نتوانست شوروی را به بازانديشى در هدفهاى استراتژیک خود در ایران ترغيب کند.
در دوره جنگ عراق عليه ايران نیز گرچه شورویها شاهد ايستادگى یک تنه ايران در برابر غرب و دفاع از تمامیت ارضی و هویت اسلامی آن بودند، اما از کمک به عراق دریغ نکردند و در مقابل، از هرگونه مساعدت به کشورمان سر باز زدند.
تانکهای تی 72 شوروی و میگهای 29 آن کشور علیه ما به کارگرفته شد و ايران، تا حدود بسيار زياد، از تجهیزات پيشرفته روسی محروم ماند. تنها پس از پایان جنگ و با سفر آقای هاشمی رفسنجانی و ملاقات با گورباچف فضای تازه ای درهمکاریهای نظامی دو کشور به وجود آمد. بنابراین دوره جنگ نیز در بردارنده تحولى مثبت در روابط روسیه و ایران بهشمار نمیآيد.
دوره سوم، يعنى دوره اقتدار یلتسین راباید زمان گرایش روسیه به آمریکا دانست. در اين دوره روابط ايران و روسيه تحول مهمی نيافت و رخداد سیاسی و یا حتی اقتصادی استراتژیکی ميان دو به وقوع نپيوست که درپرتو آن وجهه روسیه نزد ايرانيان بهبود يابد و دیوار بلند بی اعتمادی فرو بريزد. گرچه این دوره، زمان درون گرائی، تحولگرائی و انتقال روسیه به شمار میرود، ولی همراهیهای روسیه با آمریکا براى ايران نگران کننده بود. بر همين اساس، بی اعتمادی، همچنان ویژگی مهم روابط بین دو کشور باقی ماند.
دوره پوتین، دوره بازسازی هویت وجهت گیری های جدید روسیه پس از فروپاشی و جنگ سرد دانسته میشود.
البته باید دقت کرد که این بازسازی، مدیون دو تحول است: یکی واقعه 11 سپتامبر که پوتین بر آن به خوبی موج سواری کرد، و دیگری بحران هسته ای ایران، که به یمن آن روسیه درعرصه بینالمللی توانست با بازیگری قابل تحسین، رؤیای يک قدرت بزرگ جهانی را تا حدودی تحقق ببخشد. اکنون، ادامه این دوره، آزمایشى بزرگ برای روابط دو کشور است. اینکه روسیه تا چه اندازه از این آزمایش پیروز بیرون آید بستگی به آینده دارد. سفر پوتین به ايران فرصتی است برای امیدواریها و ناامیدیها.
مواضع ضد آمریکائی ایران از مهم ترین کارتهای سیاسی کشورمان در برابر روسیه است. این مواضع، گرچه از یک دیدگاه ایدئولوژیک معامله پذيرنیستند، اما دربردارنده ارزش سیاسی ویژه ای نيز برای تعامل با دیگران نیستند.
درعين حال باید دانست هنگامى که موضوع حیات و و منافع راهبردى نظام در میان باشد لازم است بر آنها پاى فشرد. حتی اگر ما خود را از موضع استغناء بى توجه نشان دهيم ومواضع خود را امری بدیهی بينگاريم اين وظيفه طرف مقابل است که قدردان ارزش بسیاربالای باورهاى ما باشد و نسبت به آن واکنش شايسته نشان دهد.
از قول یکی از مقامات بلندپایه امنیت ملی روسیه نقل شده که در پاسخ این پرسش که «آیا از ایران هستهای چیزی برای شما خطرناک تر است؟» گفته است: «آرى، ایران دوست آمریکا!». بیان آشکارچنين نظرى، امرى بسیار نادر است و روسیه همواره کوشیده از اعتراف به آن پرهيز کند، اما به هر روى واقعیتی سترگ است که هرگز نبايد از نظر مقامات روسيه، خاصه در موقعيت حساس کنونى، مورد غفلت قرار بگيرد.
اکنون که پوتین، از یک سو، در انديشه ماندگاری در ساختار قدرت سیاسی روسیه است، و از سوى دیگر در احیای آروزهای قدرت بزرگ کشورش می کوشد، بايد بداند که موضع ضد آمریکائی ایران و یا حتی موضع عدم هم پیمانی آن، موهبتى است که مى تواند از آن بهره مند شود. تنها کافى است به اينکه جمهورى آذربایجان، که سالها یکى از جمهوریهاى شوروی بوده و اکنون پای آمریکا را تا نزديکى روسيه باز کرده است، توجه کرد و دانست ايستادگى و استقلال کشور بزرگى همچون ايران در برابر ايالات متحده تا چه حد ارزشمند است.
ایران همواره کارت بینالمللی شدن روسیه بوده است. در واقع ايران مهمترین دروازه روسیه به جهان قدرت بینالملل و بازار داد و ستد آن است. روسيه با کارت ایران توانسته است در طول قرنها بازی کند وبه عنوان قدرت مهم جهانی قلمداد شود.
کشورهائی چون اوکراین، روسیه سفید، گرجستان،ارمنستان و...، که همگی جزء متحدین طبیعی روسیه به شمار میروند، هرگزنتوانسته اند برای روسیه جایگاهی جهانی در سیاست قدرت فراهم کنند. بازی با کارت ایران برای روسیه در برابرکشورهای دیگر به ویژه آمریکا بسیار مهم است.
شک نیست که پوتین به گونه اى تحسینبرانگیز توانسته است از پرونده هسته ای ایران در جهت بینالمللی کردن نقش خود بهره بگيرد و خودرا در زمره شرکاى داد و ستدهای بزرگ بینالمللی قرار دهد. تجربه چند ساله اخیر نشان داده است که روسیه در برابر هرموضع گیری علیه ایران توانسته است به خوبى از آمریکا و دیگر کشورهای غربی امتیازبگيرد.
روسیه از یک سو خود را شریک نگرانیهای بی اساس غرب از قدرت سلاح هسته ای ایران نشان داده و بر همين پایه، در همکاریهای خود با ایران جانب احتیاط کامل راگرفته است و از طرف دیگر خود را همچنان طرفدار ایران و مخالف شدت عمل نظامی علیه کشورمان جلوه مىدهد.
صريح تر: موضع نخست را به غرب و موضع دوم را به ایران فروخته است. حسن تدبیر و هنر پوتین دقیقا در همین نکته نهفته است که او مىتواند یک موضع هستهای را درآن واحد به دو مشتری عمده بفروشد و با یک تیر دو هدف را نشانه رود. کار نیروگاه بوشهر به بهانههای مختلف مالی عقب میافتد تا مجال فروش مواضع پوتین به غرب فراهم شود. همين تحليل را مىتوان درباره تأمين سوخت نیروگاه بوشهر، که میبایست حدود اسفند ماه گذشته تحویل ايران میشد، و هنوز نشده است، به کاربست.
اين در حالى است که ایران به خاطرموقعیت ذاتی خوبش، از جمله اتکاء به مردمی سربلند، تاریخ و تمدنی شایسته، موقعیت جغرافیائی و سوقالجیشی بسیار مهم و نیز ثروتهای زیر زمینی کمیاب، اصولا کشوری بینالمللی است و حوادث و تحولات آن در جامعه بینالمللی اثر گذار. از همين رو نيزکشورمان بايد ارزش کارت خود را در بازی قدرت جهانی به خوبی بشناسد و به موقع از آن بهره بگيرد. از اين کارت مىتوان بدون ملاحظات ایدئولوژیک و در یک چارچوب پراگماتیستی به نفع منافع ملی استفاده کرد.
آخرین نکته این که روسیه در سالهای اخیر از سیاست انرژی خود به عنوان ابزاری مهم در پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده کرده است. نفت و گاز روسیه سکوی پرش این کشور برای تحکیم موقعیت خود در اروپا و در جهان بوده است.
به همین دليل نيز روسیه به دقت تحرکات دیگر کشورهای دارای منابع نفت و گاز و ازجمله ایران را زیر نظر دارد. به بیان واقعی تر، روسیه، ایران را رقيب خود در زمینه انرژی مىداند. روسیه از اینکه ایران بتواند گزینه ای برای عرضه گاز به اروپا باشد نگران است. اگر اروپا بخواهد به رقیبى برای روسیه در عرضه گاز بينديشد، آن رقيب هیچ کشوری جز ایران، که دومین منبع گاز جهان را داراست، نمیتواند باشد.
در موضوع خط لوله گاز ایران به پاکستان و هند هم روسیه خود را رقیب میداند. هر گونه همکاری و معامله انرژی با کشورهایی همچون آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و ارمنستان و گرجستان نیز فضایى رقابت آميز را تداعى مىکند.
داستان صدور گاز ایران به ارمنستان و خریداری تمام شبکه گاز آن کشور از سوی گاز پروم نمونه ای از این فضای رقابتی، اما غیر آشکار است. بنابراین ایران و روسیه در امر انرژی از یک فضا برخوردارند و اثر این رقابت را دربيشتر پروژههائی که ایران مايل به حضور در آنهاست، مىتوان ديد.
همچنين بايد تمایل روسیه را برای ایفای نقش اول در انتقال گاز به اروپا از طریق ترکیه و خط لوله نابوکو در همین جهت دانست. معاملات گازپروم در مجارستان، به عنوان یکی از اعضای نابوکو و برای تسلط بر شبکه انرژی آن کشور، و یا تلاشهايی که برای نفوذ در اتریش و در شرکت «او ام و» در جريان است همه با اين هدف صورت مىگيرد که که اروپا از چنگ روسیه رهايى نیابد و کشورهای دیگر، به ویژه ایران، از ايفاى نقش در اين عرصه محروم بمانند.
از آنچه گفته شد چنين مىتوان نتیجه گرفت: از جمله ویژگیهای عمده روابط ایران وروسیه سه پدیده عدم اعتماد، بازیگری، و رقابت است که هر يک در دورههای مختلف، بسته به شرایط و حوادث، ظهور آشکارترى مىيابند.
در مورد پدیده اول، يعنى بى اعتمادى، مسوول اصلی روسیه است که باید با رفتار مناسب خود به تدریج از دامنه آن بکاهد.
همکاری و احترام گذاشتن به قول و قرارها و قراردادها از بديهىترين اقدامات در این زمینه اند. امید این است که قول و قرارهای پوتین در سفر به تهران یکی پس از دیگری اجرا شود و روسیه بتواند از این آزمایش سربلند بیرون آید. مسلما شرایط کشورمان بهگونه ای است که وفاداری روسیه را بسیار ارج خواهد گذاشت. در عين حال، عدم وفاداری روسيه و پوتين به تعهداتشان قطعا شکاف بى اعتمادى را گسترده و عمیقترخواهد کرد.
اما در موضوع بازیگری روسیه با کارت ایران و حتی رقابت روسیه با ایران در عرصه انرژی، مسوولیت کار باید ميان روسیه، غرب و ایران تقسیم شود. در اين ميان سهم آمريکا به دليل موضعگیریهای نامناسب و دشمنی بیمنطق با انقلاب اسلامی و نظام ایران از روسيه و ايران بیشتر است.
از سهم روسیه نمیتوان شکایت داشت، زيرا آن کشور در یک پارادایم پراگماتیستی درصدد ارتقاءجایگاه و قدرت خود است. مىماند سهم ايران که در مديريت وضعيت و توانائی برای ايجاد تعادل به نفع خود که آرزو و دعای همه ايرانيان است.
نظر شما :