پادشاه و ملکه حمله به ايران را فراموش مى کنند
مقاله اى از رابرت فيسک در اينديپندنت
این مردم در چه دنیایی زندگی می کنند؟ درست است، هنگام شرفیابی اعلاء حضرت دیگر هیچ صحنه اعدام عمومی در خارج از قصرباکینگهام اتفاق نمی افتد. ما نیم قرن است که مجازات اعدام را کنار گذاشته ایم. از زیرمیزی و رشوه هم خبری نیست- یا شاید هم هست؟ به هر حال این روش معامله سعودی هاست.
اما این جمله ملک عبدالله به دنیا -همان طور که در مصاحبه با بی.بی.سی گفت - که بریتانیا به اندازه کافی برای مبارزه با "تروریسم" اقدام نمی کند و بیشتر کشورها آن را جدی نمی گیرند، واقعا از آن حرف هاست. مگر بیشتر کسانی که در هواپیماربایی حادثه سپتامبر دخالت داشتند از عربستان سعودی نبودند؟ آیا کار ما به جایی رسیده که این کشور به ما درس مبارزه با تروریسم بدهد؟
ملک عبدالله در سخنانش چیزی را ادعا می کند که بسیار نامحتمل است او می گوید که سازمان اطلاعات سعودی می توانست موجب جلوی بمب گذاری لندن را بگیرد فقط کافی بود که دولت بریتانیا اطلاعات عربستان سعودی را جدی می گرفت. او به بی.بی.سی گفته "ما اطلاعاتی را برای بریتانیا پیش از حملات تروریستی فرستادیم اما متأسفانه هیچ اقدامی صورت نپذیرفت. شاید امکان آن وجود داشت که جلوی این تراژدی گرفته شود." رک و بی پرده می گویم که این ادعا بی اعتبار است.
حقیقت غم انگیز و ناگوار این است که ما از این مردم به گرمی استقبال می کنیم و تملقشان را می گوییم، برای آنها جت جنگنده، و وسایل پذیرایی برای عیش و نوش شان تهیه می کنیم، در قبال آن چه دریافت می کنیم، در عربستان سعودی که دموکراسی حاکم نیست. با وجود این، شما بگویید این چندین بار است که ترغیب شده ایم جور دیگری فکر کنیم آن هم در مورد کشوری که به زنانش اجازه رانندگی نمی دهد؟ باز هم از دهان کیم هاول از دفتر وزارت خارجه می شنویم که باید با سعودی ها نزدیک تر کار کنیم چون "ارزش های مشترکی" با آنها داریم. سؤال من این است که دقیقا این ارزش ها کدام است؟
عربستان سعودی کشوری است که هزینه های مالی لشکرهای صدام را در جنگ با ایران در دهه 1980 تأمین کرد- که حتما در چنین برهه ای از زمان همه می گویند نه نه این مسائل را نباید مطرح کنی- (و بگذارید این نکته را هم اضافه کنم که به تشویق ما غربی ها صدام به ایران حمله کرد). این همان کشوری است که وقتی صدام از بمب های شیمیایی علیه ایرانیان استفاده کرد به طور طبیعی مهر سکوت بر لب داشت.
اطلاعیه های جنگی عراق هم هیچ ابایی از عنوان کردن اخبار آن نداشتند. عین جمله ای که به کار می بردند این بود: "امواجی از حشرات موذی از دروازه های شرقی به ملت عرب هجوم آورده اند اما ما از حشره کش ها استفاده می کنیم تا آنان را از صحنه روزگار محو کنیم."
آیا هرگز خاندان سلطنتی سعودی اعتراض کرد؟ آیا هرگز جمله ای از سر همدردی و دل تسلی برای کسانی به کار برد که این حشره کش ها علیه شان به کار رفت؟ نه. در آن زمان تولیت دو آستان ، خیلی هم خوشحال بود چون خودش پولش را داده بود-آن سلاح ها را نیز البته ایالات متحده تأمین می کرد- و از این سلاح ها جهنمی برای ایرانیان ساخته بودند.
ما بریتانیایی ها هم نباید به پر و پای دوستمان عربستان سعودی می پیچیدیم آن هم درست زمانی که آنها مشغول "سرکوب تروریست ها" بودند.
این بار هم خوش درخشیدند درست مانند زمانی که مشغول سرکوب ترور در سال 1979 (1357) بودند و صدها نفر از تفنگداران به داخل مسجدالحرام ریختند و فرمانده گارد ملی سعودی کسی نبود جز همین عبدالله که آن زمان ولیعهد عربستان بود. در این سرکوب از نیروهای فرانسوی هم کمک گرفتند و با مداخله آنان قائله خوابید.
نقش عربستان سعودی در حمله یازده سپتامبر هنوز به قدر کافی مورد کنکاش و مداقه قرار نگرفته است. اعضای ارشد خاندان سلطنتی ابراز شگفتی و وحشت کردند اما هیچ اقدامی برای بررسی دقیق ماهیت وهابیت، به عنوان مذهب رسمی کشور و حس تحقیر ذاتی آن نسبت به همه شئون مرگ و زندگی انسان ها به خرج ندادند.
همچنین قانونی بودن بت شکنی عامل اصلی و مستقیم تخریب مجسمه بودا در بامیان توسط طالبان، یعنی دوستان عربستان سعودی بود. حتی وقتی که "کمال صلیبی" استاد لبنانی تاریخ در دانشگاه در اواخر دهه 1990 پیشنهاد کرد که ممکن است روستاهای کنونی عربستان سعودی روزگاری از آن یهودیان بوده و در انجیل به آن اشاره شده، چند هفته طول نکشید که این کشور بولدزرهایی را روانه آن روستاها کرد تا تمامی ساختمان های قدیمی آن را با خاک یکسان کنند.
نه سال پیش یک دانشجوی سعودی در دانشگاه هاروارد فرضیه ای بسیار قابل توجهی را طرح کرد که در آن استدلال شده بود نیروهای ایالات متحده متحمل آسیب های جانی و مالی فراوانی در اثر بمباران عربستان سعودی شدند، چون سازمان اطلاعاتی آمریکا به خوبی قادر به درک ماهیت وهابیت نشده و خصومت و دشمنی آنان با حضور آمریکا در قلمرو این کشور را دست کم گرفته بود.
نواف عُبید به نقل از یکی از افسران گارد ملی سعودی در رساله خود آورده است: "هر چقدر حضور آمریکایی ها در این کشور واضح تر می شود آینده این کشور را تیره تر می بینم". مشکل اینجاست که افکار خشکه مقدس [پیوریتنی] وهابی ها به گونه است که مردانی را با طرز تفکر خاص پرورش می دهد و در تصورشان آنان برگزیده شده اند که جامعه را از شر فساد پاک و پاکیزه کنند.
با این وصف عبدالوهاب در تعلیماتش از پیروان خود خواسته هرگز حاکمان سلطنتی را سرنگون نکنند. از این رو سعودی ها همیشه با این دوگانگی دست به گریبان بوده اند هم از جانب وهابیت تهدید شده اند هم محافظت.
یک بار "شاهزاده بندر" سفیر سابق عربستان به واشینگتن دین کشورش را بخشی از یک فرهنگ جاودانه و مخصوص تمام زمان ها توصیف کرده بود در حالی که سفیر سابق بریتانیا در عربستان سعودی به غربی ها توصیه می کرد در عربستان سعودی باید خود را با فرهنگی سنتی وفق دهند و مطابق میل سنت های عربستان سعودی عمل کنند.
سازمان عفو بین الملل بارها و بارها به خاطر حفظ جان صدها مرد و زن از تیغ جلادان سعودی فرجام خواهی کرده است. با این حال سعودی ها گردن همه آنها را زدند و هیچ توجهی به درخواست سازمان های بین المللی نکردند و معمولا هم این اعدام ها بعد از شکنجه و محاکمه های غیرمنصفانه اتفاق افتاده است. زنان را با گلوله می کشند.
یکی از شاهدان عینی ایرلندی سه اعدام در جده را در سال 1997 به وضوح توصیف کرده که چگونه بی رحمانه سر از تن آنان جدا کردند. او گفته: "جلاد در سمت چپ و کمی عقب تر از زندانی اول ایستاده بود و کاملا نسبت به قربانی متمرکز شده بود... من به خوبی مشاهده کردم که شمشیرش از سمت راست فرود آمد چنان به نظر می رسید که چوگان بازی گلف را فرود می آورد تا به توپ ضربه بزند... وقتی تیغ به گردنش اصابت کرد گویی شمشیر خربزه ای را به دو نیم می کند به این شکل سر از تن جدا شد و تا کمی دورتر غلطید. پیکر بی سرش هم به آهستگی فروافتاد. با دیدن آن صحنه تازه دریافتم که چرا مچ دست ها را به مچ پاها بسته بودند... با این سرعتی که سر از تن جدا شد مغز حتی فرصت نیافت به قلب فرمان ایستادن بدهد، آخرین تپش های قلب هم آخرین خون باقی مانده در تن را به بیرون از پیکر بی سرش پاشید."
و من شرط می بندم که آنها در قصر باکینگهام درباره این موضوع اصلا صحبت نمی کنند.
نظر شما :