افغانستان، ویتنام اوباما

۳۱ مرداد ۱۳۸۹ | ۱۵:۴۵ کد : ۸۴۴۲ باشگاه خوانندگان
یادداشت یکی از خوانندگان دیپلماسی ایرانی در مورد استراتژی امریکا در افغانستان.
افغانستان، ویتنام اوباما

دیپلماسی ایرانی: با کشته شدن دو نیروی نظامی ‌آمریکایی دیگر در روزهای گذشته تعداد تلفات ارتش آمریکا به دو هزار نفر رسید، انتشار اخبار سری جنگ افغانستان و زیر سوال رفتن مشروعیت اقدامات آمریکا در کشتار غیرنظامیان تحت عنوان مبارزه با تروریسم و پیشنهاد هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده به جمهوری اسلامی‌ ایران برای همکاری و کمک به امریکا در حفظ ثبات افغانستان این سوال را پیش روی می‌نهد که اساسا امریکا در افغانستان در چه شرایطی به سر می‌برد؟

اوباما در وضعیتی کاملا متفاوت با جورج بوش به مقام ریاست جمهوری رسید. از سویی با بحران مالی بی‌سابقه در امریکا و جهان مواجه بوده، بحرانی که با وجود تزریق بیش از 700 میلیارد دلار به بخش مالی اقتصاد از جانب دولت هیچ نشانی از بهبود آن به چشم نمی‌خورد و مستقیما بر بنیه و توان مالی آمریکا اثر گذاشته است. در حالی که آمریکا در عراق به بن بست استراتژیک رسیده و تنها راه نجات خود را خروج از این کشور می‌داند، در افغانستان وضعیت وخیم‌تر است.

واشنگتن با صرف بیش از 750 میلیارد دلار از خزانه کشور هیچ امیدی به پیروزی در آن کشور ندارد. نه تنها طالبان از صحنه سیاسی- نظامی ‌افغانستان حذف نگردیده‌اند، بلکه پاکستان نیز درگیر این بحران شده و بیم  بی‌ثباتی و جنگ داخلی در آن کشور بر مشکلات موجود افزوده است. مهمترین مشکل استراتژی جنگی آمریکا در افغانستان به این مسئله مربوط است که آمریکا و متحدینش تعریف روشن و واضحی از دشمن و موقعیت آن ندارند. طالبان در تمام قبایل و روستاها و شهرهای افغانستان رسوخ کرده‌اند. این مسئله آمریکایی‌ها را در بن بست گیج کننده‌ای قرار داده است، آنچنان که در بخش‌های محرمانه گزارش ژنرال مک کریستال مطالبی آمده است مبنی بر اینکه حملات به مناطق قبایلی در پاکستان باید ادامه داشته باشد، رسوایی ویکی لیکس در حمله آمریکایی‌ها به غیرنظامیان فشار افکار عمومی ‌در داخل و خارج از آمریکا را راجع به خروج نیروهای نظامی‌ این کشور دو چندان کرده است.

مسئله تعدد بازیگران غیردولتی، موجب سردرگمی ‌بیشتر آمریکا در جنگ افغانستان شده است. گروه‌هایی همچون طالبان، شبکه حقانی، گروه حکمتیار، القاعده و قاچاقچیان مواد مخدر و از سوی دیگر گروه‌های نظامی‌ همچون لشکر طیبه، دولت آمریکا را واداشته تا طرح مذاکره دولت افغانستان با طالبان را پیش روی نهد.

فساد ساختار دولتی افغانستان و اعتقاد راسخ مردم افغانستان به ماهیت اشغالگر نیروهای خارجی سردرگمی ‌چندجانبه‌ای را برای فرماندهان اشغالگر پیش آورده است.

نیروهای القاعده نیز در سرتاسر جهان در تکاپوی مبارزه‌اند. آنها علاوه بر استفاده از تنفر عمومی ‌از بیگانگان برای جذب فعالان بیشتر، تحولاتی را در گفتمان اسلامی‌ خود ایجاد کرده‌اند که عمده‌ترین نشانه و نماد آن زنده شدن دوباره اختلافات شیعه و سنی در سطح منطقه‌ای بوده است. هدف القاعده از دامن زدن به این اختلافات بسیج نیروهای افراطی سنی وابسته به مکتب فقهی وهابی-حنبلی و در واقع کسب طرفداران بیشتر است.

کارشناسان مسائل بین‌المللی برآنند که گره اصلی در تصمیم‌گیری راجع به راهبرد جدید آمریکا در "افزایش نیرو" در بوته ابهام و دچار تناقض است، اساسا مسئله عمیق‌تر از آن است که تنها افزایش کورکورانه نیروهای نظامی ‌آن را حل و فصل کند، از سوی دیگر خروج از افغانستان شکست بزرگی برای این کشور در کل منطقه شرق آسیا و خاورمیانه خواهد بود و البته این نکته قابل ذکر است که در صورت عدم خروج نیروهای خارجی از افغانستان مخالفت‌های شدید در داخل افغانستان، منطقه و جهان گسترش پیدا خواهد کرد.

تجربه تاریخی بریتانیا، اتحاد شوروی و اینک ایالات متحده آمریکا و ناتو امیدی چندان برای پیروزی در افغانستان باقی. به نظر می‌رسد اوباما بایستی به جای افزایش نیروهای آمریکایی در آن کشور در پی کاهش تدریجی و در نهایت خروج نیروهای آمریکایی از آنجا باشد، با مذاکره و همکاری خردمندانه با کشورهای ذی‌نفع مانند پاکستان و ایران و حمایت از حقوق تمام اقوام افغان می‌توان به این نتیجه دست یافت.

هر چند به قدرت رسیدن دوباره القاعده و طالبان در افغانستان و سایر نقاط پیش از ایجاد خطر برای امریکا و غرب، کشورهای همجوار را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اما نباید فراموش کرد که علت اولیه حمله بوش به افغانستان واقعه 11 سپتامبر 2001 و پناه دادن طالبان به عاملان آن اقدام ، یعنی القاعده بود. اما امروز با گذشت نزدیک به 10 سال از آن رخداد دولت منتخب ملت افغانستان حاکمیت را در دست دارد و دیگر هیچ دلیلی را برای ادامه اشغال نمی‌توان یافت.

نویسنده: بهنام حسینی


نظر شما :