ایران یا فلسطین؟ پرسش این است
روزنامه اسرائیلیهاآرتص در تازهترین گزارش خود از دستگاه دیپلماسی ایالات متحده سخن میگوید و تغییراتی که با دیدار بنیامین نتانیاهو نخست وزیری رژیم اسرائیل از کاخ سفید از راه رسید...
روزنامه اسرائیلیهاآرتص در تازهترین گزارش خود از دستگاه دیپلماسی ایالات متحده سخن میگوید و تغییراتی که با دیدار بنیامین نتانیاهو نخست وزیری رژیم اسرائیل از کاخ سفید از راه رسید: تلاش اوباما برای همراهی بیشتر با اسرائیل در حقیقت نشان دهنده تغییر رویکرد در دستگاه دیپلماسی این کشور است. اولویتهای باراک تغییر کردهاند. او این روزها بیشتر نگران پرونده هستهای ایران است و دیکتاتوری در مصر و عربستان سعودی که اندک اندک میروند تا رهبران خود را از دست بدهند. در این چنین شرایطی است که اسرائیل باز هم در جامه دوستی ارزشمند و شریکی همراه فرو میرود. در این شرایط است که دیگر هیچ کس اسرائیل را مانعی بر سر راه ارتباط گیری ایالات متحده با مسلمانان نمیداند.
این در حالی بود که در نخستین روزهای حضور باراک در قدرت، همگان همچنین تصوری از اسرائیل داشتند. امریکاییها منافع غیرقابل انکاری در خاورمیانه دارند. این منطقه تامین کننده نفت مورد نیاز امریکا است و البته قلب اقتصادی و محل استقرار بسیاری از متحدان استراتژیک واشنگتن. حفظ این منافع به ثبات در منطقه خاورمیانه نیازمند است ثبات در خاورمیانه نیز به ثبات سیاسی در کشورهایی بستگی دارد که به نوعی متحد استراتژیک ایالات متحده هستند. البته دفاع از این کشورها نیز به نوعی هزینههای نظامی چشمگیری برای امریکا فراهم کرده است.
ایالات متحده از سال 1957 که اختیار منطقه را از انگلیسیها گرفت تا همین امروز از هر ابزاری برای حفظ آرامش در نفت خیزترین منطقه استفاده کرده است. اسرائیل نقشهای بسیاری در استراتژیهای امریکایی بازی میکند. گاه امریکا به چشم سرمایه به اسرئیلیها نگاه میکند. گاه به چشم مانع. در روزهایی که روابط در اوج باشد، اسرائیلیها شریک استراتژیک هستند. در روزهایی که تنش در روابط موج بزند به ناگاه امریکاییها در برابر پرسشهای اعراب در خصوص تسلیحات هستهای در اختیار خود سکوت اختیار میکنند. اسرائیلیها با این استراتژیهای امریکا به خوبی آشنایی دارند: زمانی که امریکاییها به چین برای قد علم کردن در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق نیاز دارند، میتوانند نقض حقوق بشر توسط مائو را نادیده بگیرند و حتی تایوان را هم نبینند. زمانی که چین تهدیدی اقتصادی است، امریکا به تایوان سلاح میفروشد، از دالایی لاما استقبال میکند و از سانسور در این کشور انتقاد میکند. در مواجهه با اسرائیل نیز بحث شهرکسازیها همان نقشی را بازی میکند که بحث تایوان.
شهرک سازیها نیز فاکتوری متغیر هستند که در فراخور زمان یا علم میشوند و یا کمرنگ. زمانی که باراک اوباما به قدرت رسید، اعتراف کرد که امریکا جایگاه خود را در خاورمیانه از دست داده است و بر همین مبنا دست دوستی به سمت ایران دراز کرد. در این برهه زمانی بر اسرائیل سخت گرفت و بحث شهرکسازیها به شکل غیرمنتظرهای پر رنگ شد. این استراتژی اما جواب نداد. ایرانیها اندک توجهی به ژستهای زیبای اوباما نکردند. اعراب نیز مساله فلسطین را فراموش کردند و تاکید دارند که ممانعت از هستهای شدن ایران از اهمیت بیشتری در مقایسه با صلح اسرائیل و فلسطین برخوردار است. این دلایل به خودی خود برای تغییر استراتژی باراک اوباما کافی است. به جای سخت گرفتن بر اسرائیل و دوستی با مسلمانان اکنون استراتژی تغییر کرده است. اکنون اسرائیل دیگر مانع نیست و تبدیل به شریکی خوشایند شده است.
در حال حاضر نیز ریاض و قاهره با بیماری رهبرانشان در شرایط تغییر قرار گرفتهاند. همکاری نظامی با اسرائیل افزایش یافته است. این در حالیست که در چند ماه گذشته واشنگتن بارها اسرائیل را به کاهش حجم کمکهای نظامی تهدید کرده بود. بنیامین نتانیاهو این روزها از استراتژی خود خرسند است. در نخستین دیدار با باراک او تمام تلاش خود را به کار گرفت تا وی را به خطرناک بودن برنامه هستهای ایران مجاب کند. اوباما در عوض از او خواست که به شهرکسازیها شرق بیتالمقدس و کرانه باختری پایان دهد. اکنون اوباما با گذشت پس از چند ماه اعتراف میکند که برنامه هستهای ایران در راس اولویتهای دستگاه دیپلماسی قرار گرفته است.
این روزها باراک از شهرک سازیها هیچ سخنی به میان نمیآورد. در شرایطی که این نزدیکی میان اسرائیل و اوباما در انتخابات میان دورهای کنگره در ماه نوامبر در امریکا به سود دموکراتها تمام شود، واشنگتن و تل آویو همچنان به دوستی ادامه خواهند داد.
این در حالی بود که در نخستین روزهای حضور باراک در قدرت، همگان همچنین تصوری از اسرائیل داشتند. امریکاییها منافع غیرقابل انکاری در خاورمیانه دارند. این منطقه تامین کننده نفت مورد نیاز امریکا است و البته قلب اقتصادی و محل استقرار بسیاری از متحدان استراتژیک واشنگتن. حفظ این منافع به ثبات در منطقه خاورمیانه نیازمند است ثبات در خاورمیانه نیز به ثبات سیاسی در کشورهایی بستگی دارد که به نوعی متحد استراتژیک ایالات متحده هستند. البته دفاع از این کشورها نیز به نوعی هزینههای نظامی چشمگیری برای امریکا فراهم کرده است.
ایالات متحده از سال 1957 که اختیار منطقه را از انگلیسیها گرفت تا همین امروز از هر ابزاری برای حفظ آرامش در نفت خیزترین منطقه استفاده کرده است. اسرائیل نقشهای بسیاری در استراتژیهای امریکایی بازی میکند. گاه امریکا به چشم سرمایه به اسرئیلیها نگاه میکند. گاه به چشم مانع. در روزهایی که روابط در اوج باشد، اسرائیلیها شریک استراتژیک هستند. در روزهایی که تنش در روابط موج بزند به ناگاه امریکاییها در برابر پرسشهای اعراب در خصوص تسلیحات هستهای در اختیار خود سکوت اختیار میکنند. اسرائیلیها با این استراتژیهای امریکا به خوبی آشنایی دارند: زمانی که امریکاییها به چین برای قد علم کردن در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق نیاز دارند، میتوانند نقض حقوق بشر توسط مائو را نادیده بگیرند و حتی تایوان را هم نبینند. زمانی که چین تهدیدی اقتصادی است، امریکا به تایوان سلاح میفروشد، از دالایی لاما استقبال میکند و از سانسور در این کشور انتقاد میکند. در مواجهه با اسرائیل نیز بحث شهرکسازیها همان نقشی را بازی میکند که بحث تایوان.
شهرک سازیها نیز فاکتوری متغیر هستند که در فراخور زمان یا علم میشوند و یا کمرنگ. زمانی که باراک اوباما به قدرت رسید، اعتراف کرد که امریکا جایگاه خود را در خاورمیانه از دست داده است و بر همین مبنا دست دوستی به سمت ایران دراز کرد. در این برهه زمانی بر اسرائیل سخت گرفت و بحث شهرکسازیها به شکل غیرمنتظرهای پر رنگ شد. این استراتژی اما جواب نداد. ایرانیها اندک توجهی به ژستهای زیبای اوباما نکردند. اعراب نیز مساله فلسطین را فراموش کردند و تاکید دارند که ممانعت از هستهای شدن ایران از اهمیت بیشتری در مقایسه با صلح اسرائیل و فلسطین برخوردار است. این دلایل به خودی خود برای تغییر استراتژی باراک اوباما کافی است. به جای سخت گرفتن بر اسرائیل و دوستی با مسلمانان اکنون استراتژی تغییر کرده است. اکنون اسرائیل دیگر مانع نیست و تبدیل به شریکی خوشایند شده است.
در حال حاضر نیز ریاض و قاهره با بیماری رهبرانشان در شرایط تغییر قرار گرفتهاند. همکاری نظامی با اسرائیل افزایش یافته است. این در حالیست که در چند ماه گذشته واشنگتن بارها اسرائیل را به کاهش حجم کمکهای نظامی تهدید کرده بود. بنیامین نتانیاهو این روزها از استراتژی خود خرسند است. در نخستین دیدار با باراک او تمام تلاش خود را به کار گرفت تا وی را به خطرناک بودن برنامه هستهای ایران مجاب کند. اوباما در عوض از او خواست که به شهرکسازیها شرق بیتالمقدس و کرانه باختری پایان دهد. اکنون اوباما با گذشت پس از چند ماه اعتراف میکند که برنامه هستهای ایران در راس اولویتهای دستگاه دیپلماسی قرار گرفته است.
این روزها باراک از شهرک سازیها هیچ سخنی به میان نمیآورد. در شرایطی که این نزدیکی میان اسرائیل و اوباما در انتخابات میان دورهای کنگره در ماه نوامبر در امریکا به سود دموکراتها تمام شود، واشنگتن و تل آویو همچنان به دوستی ادامه خواهند داد.
نظر شما :