دبير کل پيشين آژانس بين‌المللى انرژى هسته‌اى:

تحريم ايران به خيابانى بن‌بست مى‌ماند

۱۵ خرداد ۱۳۸۹ | ۲۱:۴۵ کد : ۷۷۲۷ اخبار اصلی
محمد البرادعى دبير کل پيشين آژانس بين‌المللى انرژى هسته‌اى در گفتگو با يک روزنامه پرتغالى از برنامه هسته‌اى ايران تا راهکارهاى پيش‌روى جامعه جهانى مى‌گويد.
تحريم ايران به خيابانى بن‌بست مى‌ماند

محمد البرادعى دبير کل پيشين آژانس بين‌المللى انرژى هسته‌اى در گفتگو با يک روزنامه پرتغالى از برنامه هسته‌اى ايران تا راهکارهاى پيش‌روى جامعه جهانى مى‌گويد:

پرونده هسته‌اى ايران در چند ماه اخير شاهد گردش‌هاى غيرمنتظره‌اى بوده است. ترکيه و برزيل وارد اين بازى‌شده‌اند و توافقنامه تهران هم به امضا رسيده است. يک روز پس از اعلام خبر امضا توافقنامه تهران سناتور هيلارى کلينتون وزير امور خارجه ايالات متحده اعلام کرد که شوراى امنيت در حال آماده‌سازى پيش‌نويش قطعنامه چهارم عليه ايران است. تعبير شما از توافقنامه تهران؟آيا اين توافقنامه شما را متعجب کرد؟

من اصلا از امضاى اين توافقنامه تعجب نکردم چرا که از اکتبر گذشته زمانى که سکاندار کرسى رياست آژانس بودم بر روى اين پرونده کار مى‌کردم. در آن برهه زمانى تهران موافق انتقال غنى‌سازى به خارج از خاک خود نبود. چند ماه طول کشيد تا با ميانجى‌گرى‌ها و برنامه‌ريزى‌هاى خوب ترکيه و برزيل ايران موافقت خود را با انتقال اورانيوم به عنوان راهکارى براى جلب اعتماد جامعه جهانى اعلام کرد. اين توافقنامه در حقيقت فرصتى طلايى براى فراهم شدن بستر مذاکره و مصالحه با ايران است. در چنين شرايطى من نه تنها از امضا اين توافقنامه تعجب نکردم بلکه شاد نيز شدم. من حتى پس از ترک دفتر آژانس هم ارتباط خود را با ميانجى‌گرهاى ترک حفظ کرده و از آنها خواستم به تلاش‌هاى خود ادامه دهند. من از ذات امضاى اين توافقنامه تعجب نکردم بلکه بيشتر از برخورد نادرست کشورهايى که همچنان بر اعمال تحريم عليه ايران اصرار دارند، شوکه شدم. پرونده هسته‌اى ايران به نوعى از اعتماد سازى نياز داشت که تهران با امضاى اين توافقنامه در مسير تحقق آن برآمد. علاوه بر اين ميزان اورانيومى که در ايران باقى مى‌ماند نيز مى‌تواند تحت نظارت آژانس باشد.

هيچ‌گونه تهديد جدى وجود ندارد که دال بر اين حقيقت باشد که تهران فردا بمب اتمى مى‌سازد. بايد به اين توافقنامه به شکل نخستين دست درازى ايران به سمت جامعه جهانى براى تعامل نگاه کنيم. به شکل بهترين راهکار براى اعتماد سازي. چند ماه پيش بود که باراک اوباما به صراحت اعلام کرد که حاضر به مذاکره بدون پيش‌شرط با ايران است. البته ايران به دليل ناآرامى‌هاى داخلى مدتى نتوانست به بحث چالش‌هاى بين‌المللى بينديشد. اکنون ايرانى‌ها به صحنه بين‌الملل بازگشته‌اند و من انتظار داشتم که جامعه جهانى اين فرصت طلايى را غنيمت بشمارد و از اين فرصت براى آغاز مذاکرات استفاده کند.

البته هنوز هم مسائلى مانند اصرار ايران براى غنى‌سازى بيست درصدى اورانيوم پابرجا است. اکنون سوال اينجاست که اگر ايران طبق توافقنامه ميل‌هاى هسته‌اى را دريافت کند ديگر چه دليلى براى ادامه روند غنى‌سازى وجود دارد؟قطعنامه‌هايى در شوراى امنيت به تصويب رسيده‌اند که ادامه غنى‌سازى ايران را محکوم مى‌کنند. اما همه ما به خوبى مى‌دانيم که تنها راه براى حل اين بحران مذاکره است. مشکل ايران با غرب اعتماد سازى است. اين روند هم تنها و تنها از کانال مذاکره قابل حل است. با مذاکره است که مى‌توانيد اندک اندک اعتماد ميان طرفين را جلب کنيد. درست مانند بحث اعتماد سازى ميان برزيل و آرژانتين است. سخن گفتن از اعمال تحريم مى‌تواند تاثيرات برعکس داشته باشد. درست مانند نپذيرفتن پاسخ مثبت به يک پرسش است.

در بحث مذاکره مى‌دانيم که نمى‌توانيم پيش از آغاز رسمى مذاکرات، به تمامى خواسته ها برسيم. شش سال است که پرونده هسته‌اى ايران به دليل همين مقاومت‌ها مسکوت مانده است. شش سال است که غرب فکر مى‌کند بايد پيش از آغاز مذاکرات با ايران به تمامى مطالبه‌ها برسد .بايد بدانيم که تحريم به مثابه خيابانى بن‌بست است. خيابانى که ما را به تقابل‌هاى بيشتر مى‌رساند. مسيرى که در نهايت هيچ‌ مشکلى را حل نمى‌کند.

کمتر از يک سال پيش بود که باراک اوباما در سخنرانى خود در قاهره تاکيد کرد که فاصله ميان غرب و جهان اسلام بايد کوتاه‌تر و در نهايت به پايان برسد . گمان مى‌کنيد که رويکرد اوباما به پرونده هسته‌اى ايران نشان‌دهنده عقب‌گرد او از موضع پيشين بود؟ آيا ميان نيت اوباما و عمل خانم کلينتون اختلاف وجود دارد؟

گمان نمى‌کنم که اوباما از موضع‌گيرى پيشين خود منصرف‌شده است. گمان هم نمى‌کنم که رويکرد به پرونده‌هسته‌اى ايران بيانگر نگاه اوباما به جهان اسلام در سطح کلان باشد. در داخل منطقه خاورميانه هم کشورهاى همسايه ايران هستند که نگران برنامه هسته‌اى اين کشور هستند. بنابراين نمى‌توانيم ادعا کنيم که نگاه ايالات متحده به ايران بيانگر رويکرد کلى به جهان اسلام است. اما دغدغه من اين است که اعمال تحريم‌ها عليه ايران منجر به شکاف ميان شمال و جنوب شود. اگر در جنوب کشورهايى مانند افريقا جنوبى، ترکيه و برزيل را داريم که مدافع توافقنامه تهران و مصالحه هستند، در شمال هم کشورهاى غربى هستند که پايبند به اصل تحريم هستند. اين شکاف ميان شمال و جنوب مى‌تواند خطرناک باشد.

در گذشته بحث حمله به ايران را متنفى اعلام کرده و آن را با جنگ عراق مقايسه کرديد . جنگى که 70 هزار غيرنظامى در آن قربانى تصور اشتباه برخوردارى صدام حسين از تسليحات کشتار جمعى شدند. آيا گمان مى‌کنيد که اسرائيل امسال نسبت به چند سال پيش بيشتر به فکر حمله به تاسيسات هسته‌اى ايران افتاده‌است؟ تبعات احتمالى اين حمله از نظر شما؟

نمى‌توانم ذهن اسرائيلى‌ها را بخوانم اما اميدوارم که در چنين مسيرى قرار نگيرند. حمله به ايران در اينچنين شرايطى حرکتى ديوانه‌وار است. حمله به تاسيسات هسته‌اى ايران مى‌تواند خاورميانه را به انبارى از باروت تبديل کند. حمله نظامى نمى‌تواند بحران پرونده هسته‌اى ايران را حل کند. بر عکس اگر ايران تا‌کنون به فکر دستيابى به بمب هسته‌اى نبود با حمله نظامى به فکر نيل به اين تسليحات مى‌افتد. حمله نظامى مى‌تواند دستيابى ايران به تسليحات هسته اى را چند سال به تعويق بيندازد. اما پس از گذشت اين برهه زمانى ، ايرانى‌ها با عزم و انگيزه‌اى در دست براى دستيابى به تسليحات هسته‌اى بازخواهند گشت. زمانى که به کشورى حمله مى‌کنيد و استقلال آن را زير سوال مى‌بريد نبايد از عزم اين کشور پس از فرونشستن خاکستر جنگ براى دستيابى به تسليحات هسته‌اى مدرن و به روز تعجب کنيد. بايد از تاريخ آموخته باشيم که حمله به يک کشور و منزوى کردن آن مى‌تواند تندروها را در کشور هدف به روى کار آورد . اميدورام که حمله نظامى گزينه‌اى نباشد که به شکل جدى مورد بررسى قرار بگيرد.

ما نمونه ناموفق عراق را در چنته داشته‌ايم. با ادعاى دروغ به عراق حمله کرديم و اکنون پس از هفت سال هنوز شاهد بى‌ثباتى و بمب‌گذارى‌هاى انتحارى در اين کشور هستيم. حکايت امروز عراق دستنوشته‌اى بر روى ديوار است که استفاده مجدد از گزينه نظامى مصبيتى را به بار خواهد آورد غيرقابل جبران.

بر اساس آخرين گزارش آژانس، بازرسان مدرکى دال بر تسليحاتى‌شدن برنامه هسته ‌اى ايران پيدا نکرده‌اند. همزمان ايران از امضا پروتکل مکمل دال بر بازرسى‌هاى بيشتر سرباز مى‌زند، آيا گمان نمى‌کنيد که در خصوص برنامه هسته‌اى ايران اغراق مى‌شود؟

اگر منظور شما اين است که تهران فردا به تسليحات هسته‌اى دست مى‌يابد و يا تهديدى جدى است بايد اين مساله را تکذيب کنم. من تا شش ماه پيش در آژانس بودم و مدرکى دال بر تلاش ايران براى دستيابى به تسليحات هسته‌اى نيافتم. در چنين شرايطى شايعه دستيابى ايران به تسليحات هسته‌اى در آينده‌اى نزديک تنها و تنها بحثى اغراق شده است. بيم‌‌ها‌يى در خصوص برنامه هسته‌اى ايران در آينده وجود دارد که آن هم با مذاکره قابل حل است. اميدوارم که ايران در چند ماه آتى همکارى گسترده‌اى با آژانس براى رفع ابهام‌ها داشته باشد. بايد باب مذاکره باز شود تا ايران بتواند به غرب اثبات کند که برنامه هسته‌اى اين کشور تهديد‌آميز نيست.

آيا گمان مى‌کنيد که ايالات متحده و ديگر قدرت‌ها بايد ظرفيت تحمل قدرت‌هاى نوظهور مانند ترکيه و برزيل را در خود افزايش دهند؟

دقيقا.به گمان من در جامعه جهانى بايد به اندازه کافى ميانجى‌گر و مذاکره کننده بين‌الملل وجود داشته باشد. ترکيه بخشى از خاورميانه است و به همين دليل ميانجى‌گير اين کشور در پرونده هسته‌اى ايران توجيه‌پذير است. برزيل نيز در دنياى امروز حرف براى گفتن دارد و البته قدرتى اقتصادى است. يکى از مشکلات امروز اين است که شوراى امنيت فعلى بيانگر قدرت‌هاى سال 2010 نيست بلکه هنوز در چهارچوب سال 1945 مانده است. اگر مى‌خواهيم شعار برابرى در سطح بين‌الملل را همگان باور کنند بايد کشورهاى جنوب را نيز ببينيم. کشورهايى مانند برزيل و ترکيه که تبديل به قدرت‌هاى اقتصادى شده‌اند بايد در عرصه بين‌الملل نيز سهم خود را در دست داشته‌باشند.


نظر شما :