عراق و افغانستان، دو جنگ- دو نتیجه
همان گونه که میان جنگ در جغرافیای کوهستانی هندوکش با جنگ در جغرافیای جلگه های بین النهرین فرق وجود دارد، میان مردم افغانستان و عراق نیز تفاوت وجود دارد. امریکا نه تنها در دو جغرافیای متفاوت درگیر نبرد است، بلکه در دو بستر اجتماعی و فرهنگ متفاوت نیز درگیر جنگ می باشد.
اعلام تاریخ خروج از عراق و اعزام سربازان جدید به افغانستان از سوی امریکا از این تفاوت ناشی شده و باید از این زاویه تحلیل گردد. دلیل و بهانه جنگ در عراق وجود سلاح های کشتار جمعی در این کشور بود که از آن آثاری به دست نیامد و بهانه و دلیل جنگ در افغانستان حضور القاعده در پناه طالبان بود که نه تنها از حضور آنان پس از نزدیک به یک دهه جنگ کاسته نشده است، بلکه عملیات مختلف آنان از نقاط مختلف افغانستان بر علیه نیروهای امریکا و ناتو و در آخرین اقدام، عملیات انتحاری بگرام نشان می دهد که طالبان کماکان استوار بر سر جای خود ایستاده است.
جغرافیای سخت و خشن افغانستان به همان اندازه که عملیات را برای امریکا مشکل نموده و می نماید این جغرافیا امتیازی برای حرکت روان طالبان جهت ادامه حیات و مقاومت شده است. در مقابل جغرافیای هموار عراق، کار اشغال را در کمتر از یک ماه به پایان رساند.
فارغ از این عامل ژئواستراتژیک، نوع نگاه بستر اجتماعی- سیاسی این دو کشور به امریکا و عامل تاثیر گذار پیرامونی نیز در این دو جنگ، شرایطی متفاوت برای امریکا رقم زده و می زند. امریکا در عراق با همراهی اکثریت جمعیت این کشور نظام دیکتاتوری را سرنگون نمود و از همراهی و یا حداقل سکوت ایران به عنوان مهمترین عامل تاثیر گذار خارجی در آن، برخوردار بود.
این همراهی درونی و بیرونی از مهمترین رموز موفقیت نسبی امریکا در عراق در قیاس با افغانستان بوده است. مضاف بر آن امریکا در عراق با کشوری مواجه بود که مردم و سرزمین آن تا حدود زیادی شاخص های توسعه اجتماعی- اقتصادی را کسب کرده و از مرحله دولت قبیله ای عبور کرده بودند.
مشکل در عراق بیش ازآن که ریشه در ساختار اجتماعی آن داشت، بیشتر در ارتباط با ساختار قدرت بود و چون این موضوع بنیادی نبود، تغییر در آن در مقایسه با افغانستان چندان مشکل نبوده است.
معضل افغانستان جدا از جغرافیای خاص آن که قبلاً انگلیس و شوروی را زمین گیر کرده بود، در بخش مهمی ناشی از ساختار پیچیده و متنوع اجتماعی و بافت قبیله ای آن بوده است. امریکا در افغانستان به جنگ جمعیتی رفته است که خود را صاحب اصلی این کشور می دانند و از نگاهی حداقل می توان گفت که این جمعیت عنصر اصلی ساختار قدرت اجتماعی و سیاسی در بخش عمده تاریخ این سرزمین بوده است.
در کنار این موضوع، ساختار قبیله ای افغانستان نه تنها شاخص های توسعه اجتماعی- اقتصادی را طی نکرده بلکه هنوز در ابتدای راهی است که دهها سال پیش عراق از آن عبور نموده بود. نکته مهم آنکه در افغانستان برخلاف عراق، پاکستان به عنوان مهمترین کشور تاثیر گذار همسایه ظاهراً در کنار امریکاست لیکن در باطن در کنار طالبان و پشتونها قرار دارد. این نیز خود طنزی سیاسی- نظامی بوده و می باشد که در عراق امریکا از همراهی ایران دشمن برخوردار بوده و در پاکستان امریکا نه تنها با عدم همراهی پاکستان دوست و متحد برخوردار نیست، بلکه با کار شکنی این کشور نیز مواجه بوده و می باشد.
نکته مهم در جنگ افغانستان آن است که امریکا در این کشور با یک گروه تحت عنوان طالبان مواجه نیست بلکه طالبان بخش مهمی از بستر جمعیتی و اجتماعی افغانستان را تشکیل می دهند که بخش های دیگر اجتماعی نمی تواند در محاسبات حال و آینده خود آنان را نادیده بگیرند. همه در افغانستان می دانند که امریکا خواهد رفت و افغانستان برای افغانی خواهد ماند. این موضوع یکی از مهمترین دلایل عدم همراهی با امریکا در افغانستان است.
انتخاب استراتژی جنگ فرسایشی توسط طالبان در کنار عملیات انتحاری در برابر نیروهای امریکا و ناتو، که از آغاز ورود به افغانستان در انتظار فرا رسیدن تاریخ خروج هستند به طالبان در معادله قدرت علی رغم تمام برتری ها نظامی امریکا موقعیت برتری داده است.
در افغانستان علی رغم پرداخت هزینه های سنگین توسط امریکا ، جنگ ادامه دارد و اگر چه طالبان پیروز این جنگ نبوده ولی امریکا و ناتو نیز نتوانسته است با وجود گذشت زمانی طولانی به پیروزی نظامی دست یابد. امریکا چون از همراهی اجتماعی در افغانستان برخوردار نیست افزایش نیرو نیز منجر به خروج این کشور از بن بست افغانستان نخواهد شد.
بی شک افغانستان راه حل نظامی ندارد و به نرمش ایجاد شده نسبت به طالبان از سوی امریکا نیز باید از این زاویه نگریست. سخن آخر این که بشر موجودی است که به تکرار تجربه ها عادت کرده و ظاهراً کشورها و قدرت های بزرگ نیز بالاجبار بدین راه می روند. امریکا در افغانستان در حال تکرار تجربه انگلیس و شوروی است و این روند را در حالی تجربه می کند که هم خود و هم دیگران به نتایج آن آگاهند.
مشکل افغانستان بدون پذیرش واقعیت های اجتماعی و تاریخی آن برای امریکا و متحدین آن حل نخواهد شد و به نظر می رسد تا کسب این تجربه و رسیدن به این نقطه امریکا و متحدینش باید راه دراز و هزینه ای بیشتر پرداخت نمایند.
نظر شما :