جنگی در کار نخواهد بود
پرونده هستهای ایران در وضعیت تازهای قرار گرفته است. با وجود این که سیاست ایالات متحده یا بهتر بگوییم سیاست باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده بر این متکی شده است که یک اجماع عمومی برای تحت فشار قرار دادن ایران ایجاد کند، اما ظاهرا این سیاست هنوز به وضعیت مطلوب خود نرسیده است.
قبل از این که این بحث را ادامه دهیم، لازم است که دو نکته را کمی موشکافی کنیم. نخست حد و نهایت سختگیری امریکا و متحدان غربیاش علیه ایران و دوم روند فشارهایی که بر روی پرونده هستهای ایران اعمال شده و ادامه داشته است.
به نظر میرسد نهایت تنبیه ایالات متحده و غرب علیه ایران تشدید تحریمها است. امریکا قصد ندارد پرونده ایران را فعلا تا مرز جنگ بکشاند. اول این که هزینههای گزینه نظامی برای امریکا بسیار بالا است و ثانیا این که نفوذ ایران در منطقه به اندازهای است که همکاری با آن در بخشی از سیاستهای امریکا در خاورمیانه گریزناپذیر است به گونهای که امریکا به هیچ وجه نمیتواند این نفوذ و قدرت را نادیده بگیرد. از این رو امریکا تلاش نخواهد کرد که ایران را به سمت جنگ هدایت کند و جبهه نبرد جدیدی برای خود بگشاید. امریکا در افغانستان، عراق، پاکستان، آسیای میانه، فلسطین، لبنان، یمن و حتی خلیج فارس به ایران نیاز دارد و حتی میتوان گفت در بخش اقتصادی، ثبات در ایران لااقل به طور غیر مستقیم به ثبات اقتصادی در امریکا و غرب کمک میکند. حتی اگر اسرائیل روزی بخواهد خودکشی کرده و دست به گزینه نظامی بزند، امریکا مانع از این حرکت خواهد شد. جو بایدن، معاون رئیس جمهوری امریکا هفته گذشته در کنفرانس مطبوعاتی خود گفت: «اسرائیل به ما قول داده برای هر تصمیمی علیه ایران حتی گزینه نظامی ما را در جریان بگذارد و به هیچ وجه خودسرانه عمل نکند.» این نشان میدهد که امریکا به شدت اسرائیل را برای منحرف نشدن به سمت گزینه نظامی کنترل میکند.
درباره روند فشارها به ایران نیز میتوان گفت اوباما و دستگاه دیپلماسی وی هنوز توانسته در این زمینه موفق عمل کند. سپتامبر، نوامبر، دسامبر، پایان سال 2009، ابتدای سال 2010، پایان ژانویه و پایان ماه مارس همه و همه ضربالاجلهایی بوده که اوباما برای ایران تعیین کرده و با پایان یافتن آنها نتوانسته کاری از پیش ببرد.
اوباما میگوید که تلاش دارد برای تحت فشار قرار دادن ایران اجماع عمومی و بینالمللی ایجاد کند تا بتواند به طور یکپارچه ایران را تحت فشار قرار دهد.
در عمل این گونه به نظر میرسد که امریکا در این سیاست خود تا کنون موفق نبوده است. تا پیش از پایان سال 2009 دغدغه امریکا و اروپاییها بر این متمرکز بود که تنها چین و روسیه را با خود همراه کنند تا علیه ایران دست به یک قدم جمعی بزنند. اما با آغاز سال 2010 دو کشور دیگر و اثرگذار جهان و منطقه نیز به جمع کشورهای مخالف تحریم ایران پیوستند. یکی برزیل و دیگری ترکیه. هر دوی این کشورها درصدد توسعه مراودات تجاری خود با ایران هستند و دائما هم گوشزد میکنند که به اعتقاد آنها گزینه دیپلماتیک و مذاکره تنها راه حل موجود برای پایان دادن به مناقشه هستهای ایران است. اکنون کشورهای چین، برزیل و ترکیه در یک طرف ایستادهاند و کشورهای امریکا و اروپا در طرف دیگر.
اما این همه چیز نیست. در خود اروپا نیز همراهی با امریکا علیه ایران رنگ و بوی خود را روز به روز بیشتر از دست میدهد. اتریش و سوئیس دو کشوری هستند که عاملا نشان دادهاند در ظاهر چیزی میگویند و در عمل به گونه دیگری عمل میکنند. هر دوی این کشورها به دنبال انرژی هستند و حاضر نیستند به این راحتیها در کنار غرب بایستند. هم سوئیس و هم اتریش بر انرژی ایران حساب ویژهای باز کردهاند و رسما گفتهاند که حاضر نیستند سرمای سخت زمستان را به فشارهای دیپلماتیک غرب علیه ایران ترجیح دهند. به همین دلیل وزیر امور خارجه ایران در مقابل انتقادهای ایالات متحده قدم به خاک اتریش میگذارد و دولت اتریش از او استقبال گرمی میکند، بدون آن که ایالات متحده بداند ابعاد استقبال از مقام ایرانی تا چه حد و اندازهای است. وزیر امور خارجه سوئیس با حجاب اسلامی به ایران میآید و با مقامات ایرانی دیدار میکند بدون آن که امریکا و غرب بتوانند در برابر این سفر موضعگیری کنند.
شاید روزی تمام کشورهای ذکر شده بپذیرند که در نهایت با امریکا و غرب همراه شوند، اما آن روز، زمانی خواهد بود که همه این کشورها یعنی سوئیس، اتریش، برزیل، چین و ترکیه نهایت امتیازها را از غرب و به خصوص امریکا گرفته باشند و این میتواند ماهها زمان ببرد. چیزی که ایران همواره به دنبال آن بوده و توانسته در بیشتر اوقات در خرید زمان موفق عمل کند.
نظر شما :